سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم



برخوان غم چو عالمیان را  صلا زدند
اول صلا به سلسله ی   انبیا ء    زد ند


نوبت به اولیا ء چو رسید آسمان  طپید
زان ضربتی که   بر سر شیرخدا  زدند


آن در که جبرئیل  امین بود  خادمش
اهل ستم  به پهلوی  خیرالنساء   زدند


بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن   مجتبی  زدند


وانگه  سرادقی  که ملک محرمش نبود
کندند   از مدینه   و در   کربلا     زدند


وز تیشه ی ستیزه درآن دشت  کوفیان
بس نخل ها ز گلشن   آل   عبا     زدند


پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه ی خلف   مرتضی   زدند


اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بر در   حرم   کبریا     زدند


روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن   چشم    آفتاب



 باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه  ماتم    است

 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم  است

 

این   صبح تیره باز دمید  از کجا   کزو

کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

 

گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

 

گرخوانمش   قیامت دنیا   بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

 

در بارگاه قدس  که جای ملال   نیست

سرهای قدسیان همه برزانوی غم است

 

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند

گویا عزای اشرف   اولاد   آدم است

 

خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین

پرورده ی  کنار رسول خدا،    حسین


برخوان غم چو عالمیان را  صلا زدند

اول صلا به سلسله ی   انبیا ء    زد ند

نوبت به اولیا ء چو رسید آسمان  طپید

زان ضربتی که   بر سر شیرخدا  زدند

آن در که جبرئیل  امین بود  خادمش

اهل ستم  به پهلوی  خیرالنساء   زدند

بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها

افروختند و در حسن   مجتبی  زدند

وانگه  سرادقی  که ملک محرمش نبود

کندند   از مدینه   و در   کربلا     زدند

وز تیشه ی ستیزه درآن دشت  کوفیان

بس نخل ها ز گلشن   آل   عبا     زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

بر حلق تشنه ی خلف   مرتضی   زدند

اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو

فریاد بر در   حرم   کبریا     زدند

روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن   چشم    آفتاب