محل عبور
...این دنیا دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما؛ دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم. این راه است؛ این صراط است که اگر توانستیم مستقیماً این صراط را طی کنیم، همان طوری که اولیای خدا طی کردند ـ «جُزْنا وَ هِیَ خامِدَة» اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم، سعادتمندیم. و اگر خدای نخواسته در اینجا، در این راه، لغزش داشته باشیم در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا میکند، در آنجا هم موجب لغزشها میشود، موجب گرفتاریها میشود. از خدای تبارک و تعالی مسئلت میکنم که ما را بیدار کند؛ ما را به آن الطافی که خفی است و ما مطلع بر آن نیستیم، ما را بر آنها مطلع بفرماید تا اینکه ما هم مثل اشخاصی که معرفت دارند به مقام ربوبیت، معرفت دارند به مدارج انسانیت، و دنیا را مد نظرشان نمیآورند، استقلال به آن نمیدهند، مآرب دنیاییشان تحت نظرشان نیست مستقلاً، و اینجا را طریق میدانند از برای جاهای دیگر، از برای سعادتهای بزرگ دیگر، اگر ما هم ان شاءاللّه توفیق خدا بدهد و ما هم برسیم به یک همچو مرتبهای، آن مرتبههایی که ما نمیتوانیم ادراکش بکنیم، نمیتوانیم در این عالم که هستیم بفهمیم چه مدارجی است، چه عوالمی است. چه بساطی است این بساط دنیا؛ چشممان را همهاش را باز کردیم و این دنیایی که به حسب روایت ـما نَظَرَاللّهُ اِلَیْهِ مُنْذُ خَلْقِه به عالم اجسامْ (در روایت هست که) نظر لطفْ خدای تبارک و تعالی نکردهاست ـمُنْذُ خَلْقِهِـ با اینکه این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطوری که تا حالا ادراک کردهاند، تا حالا کشف کردهاند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به آن نمیرسد. آنقدری که تا حالا فهمیدهاند، و ماعدایش هم اِلی ماشاءاللّه هست که کسی دستش به نورش نمیرسد، ستارههایی هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به زمین میرسد. این عدد را تفهّمش نمیتوانیم بکنیم. در بعضی نوشتهها هست که بعضی از ستارهها اگر جوفش را باز کنند پانصد میلیون شمس در آنجا جایش میشود. و بعضی از ستارهها هست که اگر در مرکز شمس بگذارند، تا زمین میآید؛[اینقدر]بزرگیاش هست. این پهناوری که عقول به آن نمیرسد، کسی نمیتواند بر آن اطلاع پیدا کند، اینها همهاش عالم «دنیا»ست؛ عالم پست است. بعضی از اهل معرفت میگفتند اینکه این عالم را «دنیا» گذاشته است اسمش را، برای این که خجالت میکشد واقع این قضیه را ـ واقع دنیا را بفرماید؛ از این جهت همین با همین اسم به «دنیا» تعبیر کرده است. این عالم با این پهناوری، با این بساط، عالم «دنیا»ست. این آسمانها با هم? چیزهایی که تا حالا کشف شده است ـ به حَسَب لسان قرآنزَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِزینةٍ الکواکب »؛ آسمان «پایین»، پایینِ اینکه همه تا حالا کشفش کردهاند؛ اینها همه در لسان قرآنْ آسمان «پایین» است. این آسمانهای بالا را باز کشف نکردهاند که چه خبر است ـ در عین حال به حسب روایت:ما نَظَرَ إلَیْهِ نَظَرَ لُطْفٍ مُنْذُ خَلْقِهِ؛ و به حَسَب قرآن هم که «متاع» اسمش باشد حیات دنیا. حیات آخرتْ حیات است، زنده است. اینجا زندگی نیست، مردگی است اینجا. حیات آخرتْ حیات است ـ دارِ آخرتْلَهِیَ الْحَیَوان. ما اطلاع نداریم در آن.