ماییم و یکی خرقه تزویر و دگر هیچ
در دام ریا بسته به زنجیر و دگر هیچ
خودبینی و خودخواهی و خودکامگی نفس
جان را چو «روان» کرده زمینگیر و دگر هیچ
در بارگه دوست نبردیم و ندیدیم
جز نامه سربسته به تقصیر و دگر هیچ
بگزیده خرابات و گسسته ز همه خلق
دل بسته به پیشامد تقدیر و دگر هیچ
درویش که درویشصفت نیست، گشاید
بر خلق خدا دیده تحقیر و دگر هیچ
صوفی که صفاییش نباشد، ننهد سر
جز بر در مردِ زر و شمشیر و دگر هیچ
عالِم که به اخلاص نیاراسته خود را
علمش به حجابی شده تفسیر و دگر هیچ
عارف که ز عرفان کتبی چند فراخواند
بسته است به الفاظ و تعابیر و دگر هیچ
از دیوان حضرت امام خمینی رحمه الله علیه