سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد می‏کنیم و ثابت می‏کنیم که‏ اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره می‏کنیم که از نظر ما موجه‏ترین آنها به شمار می‏رود

ریاضت و رهبانیت

ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که‏ چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی می‏روند
پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده‏اند ، کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است‏ مبارزه کرده‏اند . پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است
ایده ریاضت و ترک دنیا همانطوری که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه‏ تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است . بلند نگهداشتن مو که‏ در میان سیکها ، هندوها و بعضی‏ها در اویش معمول است نیز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و میل به‏ ریاضت است . می‏گویند کوتاه کردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی‏ می‏گردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است


در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم‏ . وی در کتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 می‏گوید :
" بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده‏ بیشماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند ، شیطانی که هر آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو می‏ساخت . کلیسا ضمنا با استحمام‏ به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه می‏راند . کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زیرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد
شپش مروارید خدا شناخته شد . . . "
اینجا این پرسش پیش می‏آید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیت چیست ؟ بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد . پرهیز از لذت‏ و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد
چنانکه می‏دانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراکز آن در مشرق زمین ، هندوستان ، و در مغرب زمین یونان بوده است . نخله " کلبی " که یکی از نخله‏های‏ فلسفی است و در یونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت‏ مادی بوده است ( 2 )


یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید ، تمایل بشر برای وصول به‏ حقیقت است . این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است ، و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود که‏ بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت می‏گردد . به عبارت دیگر ، این اندیشه که وصول به حق جزا از راه‏ فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست ، علت اصلی پدید آمدن‏ ریاضت و رهبانیت است
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای‏ معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده‏ رنجهای روحی وجود دارد . مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک‏ سلسله خوشیها و کامرانیها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل‏ ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد .
بشر دیده است که آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست می‏دهد . از اینرو از همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است
شاید در ریاضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم‏ بیشتر مؤثر بوده است
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند . از آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق ، سبب توجه به ریاضت می‏گردد . روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدین صورت می‏گیرد که آنها را پلید می‏شناسد و فلسفه‏ای‏ برای پلیدی آنها می‏سازد
افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است . ظرفیت‏ جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا در سنین پیری می‏گردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود می‏آورد
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر نمی‏باشند . تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم‏ موفقیتها ، و یا خستگیها و فرسودگیها ، اندیشه وصول به حقیقت در روح‏ بیدار می‏گردد . توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه‏های مادی خود مانعی‏ است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام و در کجا هستم و به کجا می‏روم ؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی‏ نسبت به مادیات در روح پدید آمد ، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان‏ می‏گیرد . این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت می‏شود . و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده می‏شوند تحت تأثیر این‏ دو عامل می‏باشند نه همه آنها


بررسی

اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است‏ آیا چنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است ؟
اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهانبینی روشن دارد ، نظرش درباره‏ انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهمید که آیا چنین‏ اندیشه‏ای در جهانبینی اسلام وجود دارد یا نه ؟
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته‏ است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائی که چنین فکری حکومت می‏کرده‏ است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفه‏ای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است


اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب‏ را مستشرقین اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشویق کرده ، به جای‏ اینکه شپش را مروارید خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعیمان » " . پیغمبر اکرم شخصی‏ را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامه‏هایش چرکین بود و بد حال می‏نمود . فرمود : " « من الدین المتعة » " ( 3 ) یعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دین است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 4 ) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : " « ان الله جمیل یحب الجمال » " ( 5 ) خداوند زیبا است و زیبائی را دوست می‏دارد . امام صادق فرمود : " خداو ند زیبا است و دوست می‏دارد که بنده‏ای خود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد . اگر خداوند نعمتی به‏ شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد . به آنحضرت‏ گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد ؟ فرمود به اینکه جامه شخص نظیف‏ باشد ، بوی خوش استعمال کند ، خانه خود را با گچ سفید کند ، بیرون خانه‏ را جاروب کند ، حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق‏ می‏افزاید " ( 6 )
در قدیمی‏ترین کتابهائی که در دست داریم مانند " کافی " که یادگار هزار سال پیش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد . اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن‏ زدن به سر سفارشهای اکید کرده است


عده‏ای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانی بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کردند ، روزها روزه‏ می‏گرفتند و شبها عبادت می‏کردند . همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع‏ کرد و گفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم ، بعضی روزها روزه می‏گیرم ، بعضی روزها افطار می‏کنم ، بعضی روزها افطار می‏کنم ، قسمتی از شب را عبادت می‏کنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم . همین عده از رسول خدا اجازه خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند ، خود را اخته کنند . رسول اکرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام این کارها حرام‏ است
روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند . یکی‏ گفت شوهر من گوشت نمی‏خورد . دیگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب‏ می‏کند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری می‏کند . رسول خدا بیدرنگ در حالی که به علامت خشم ردایش را به زمین می‏کشید ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فریاد کرد : چه می‏شود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و بوی خوش و زن کرده‏اند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش‏ استعمال می‏کنم و هم از زنان بهره می‏گیرم . از روش من اعراض کند از من‏ نیست ( 7 )
دستور کوتاه کردن لباس - برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری‏ بلند بود که زمین را جاروب می‏کرد - به خاطر نظافت است که در اولین‏ آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است : « و ثیابک فطهر »( 8 )
همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبائی است و دیگر به‏ خاطر پاکیزگی است ، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان می‏سازد و به‏ همین موضوع در روایات اشاره شده است : « البسوا البیاض فانه اطیب و اطهر » . ( 9 ) رسول اکرم هنگامی که می‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه‏ نگاه می‏کرد ، موهای خود را شانه و مرتب می‏ساخت و می‏گفت خداوند دوست‏ می‏دارد بنده‏اش را که وقتی که به حضور دوستان خود می‏رود خود را آماده و زیبا سازد ( 10 ) . ، یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تر است
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش‏ قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن‏ قرار گرفته است : " « قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات‏ من الرزق »" ( 11 ) .

در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان را با استناد به همین آیه باطل نشان داده‏اند
اسلام التذاذ و کامجوئی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده‏ است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شاید برای یک نفر فرنگی‏ شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرایش کردن‏ زن برای شوهر ، پاکیزه کردن شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند . در قدیم‏ که به پیروی از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبیح می‏کردند ، این‏ حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره می‏دانستند
اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع‏ فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد ، ولی‏ لذت جنسی در حدود قانون را تحسین کرده است تا جائی که فرموده دوست‏ داشتن زن از صفات پیغمبران است : « من اخلاق الانبیاء حب النساء » (13)
در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند ، نکوهش‏ شده است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی می‏کنند نیز نکوهش‏ شده‏اند

حسن بن جهم می‏گوید : بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم ، دیدم‏ خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشکی به کار برده‏اید ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنی در همسر او است . برخی از زنان به این جهت که شوهرانشان خود را نمی‏آرایند ، عفاف را از دست می‏دهند ( 14 )
حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که : « تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود »
یعنی نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید . بعد فرمود زنان‏ یهودی که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمی‏شدند . خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب‏ گردند عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است ، خواست به تقلید از راهبان ، به اصطلاح تارک دنیا شود ، ترک زن و زندگی کرد و لذتها را بر خویش تحریم ساخت
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله ! عثمان روزها را روزه‏ می‏گیرد و شبها به نماز بر می‏خیزد . پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله‏ خشمگین شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر کرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده‏ است . دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است . " « لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة» " ( 16 ) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است ، مرا برای شریعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .

من نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم . هر کس که دین مطابق با فطرت‏ مرا دوست می‏دارد باید از من پیروی کند . ازدواج یکی از سنتهای من است

عدم امنیت

ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‏اند ناامنی است . در زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند . علت‏ مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‏کردند که حتی‏ بچه‏های خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . می‏ترسیدند که راز آنها به وسیله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدین‏ ترتیب گاهی اتفاق می‏افتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می‏رفت و فرصت نمی‏کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زیر خاکها مدفون می‏ماند . جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن ، یادگار آن زمانها است


همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود ، راجع به زن هم امنیت وجود نداشت . هر کس زن زیبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می‏کردند . او دیگر مالک زن خود نبود
ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است‏ . شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی‏ در یک خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ریختند و زن را از خانه شوهرش‏ بیرون می‏کشیدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به‏ اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد . ویل دورانت در کتاب " تاریخ تمدن " قضایای شرم‏آوری در این باره از ایران قدیم نقل‏ می‏کند . کنت گوبینو در کتاب " سه سال در ایران " می‏گوید : حجابی که‏ هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند به ایران قبل از اسلام است . و می‏نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی‏ در مورد زنها نداشتند
درباره انوشیروان - که به غلط او را عادل خوانده‏اند - نقل شده که وقتی‏ یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت . انوشیروان به قصد تجاوز به زن‏ او در غیاب او به خانه‏اش رفت . زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد
بیچاره شوهر ، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است . فورا زن خویش را طلاق گفت . وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش‏ را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستان بسیار زیبائی داشته‏ای و اخیرا آن را رها کرده‏ای ، چرا ؟ گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم‏ ترسیدم مرا بدرد . انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان‏ نخواهد آمد


این نا امنی‏ها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است
داستان اذان نیمه شب که در " داستان راستان " آورده‏ایم نشان می‏دهد که‏ چگونه مشابه این جریانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه‏ خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همین زمانها نزدیک‏ خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان از اینگونه تجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصه‏های زیادی از زمان حکومت او نقل می‏کنند

بررسی

ما وجود نا امنی‏ها و بیعدالتی‏های زمان گذشته و تأثیر آنها را در مخفی‏ کردن زن منکر نیستیم


مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشیدن زن معلول همین نوع‏ جریانهای تاریخی است . ولی باید ببینیم آیا فلسفه پوشش زن در اسلام همین‏ " قر " می‏زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‏کنند . اینگونه حوادث‏ و یا حوادثی از قبیل ربودن زنان و دختران به وسیله تا کسی یا وسیله دیگر زیاد اتفاق می‏افتد و در روزنامه‏ها می‏خوانیم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امریکا در معرض خطر حملات جنسی " می‏نویسد : . " واشنگتن آسوشیتدپرس - سه پزشک محقق امریکائی در گزارشی که برای‏ دولت امریکا تهیه کرده‏اند اعلام نموده‏اند که در میان ایالات امریکا لوس‏آنجلس از لحاظ میزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و واشنگتن‏ مقام سیزدهم را حائز است . البته این بدان معنی نیست که زنان و دختران‏ در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنیت آنها از بسیاری از شهرهای بزرگ امریکا بیشتر است . در هر صد هزار جمعیت لوس‏آنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی که در واشنگتن این رقم 17 / 7 می‏باشد . در نیویورک در مدت شش ماه 3000 شکایت از هتک ناموس به زور به اداره پلیس رسیده است . سن این عده شاکیان بین شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاکیان چهارده ساله بوده‏اند "
پس این ادعا که در عصر ما امنیت ناموسی کامل برقرار است و صاحبان‏ نوامیس باید از این نظر خاطرشان جمع باشد یاوه‏ای بیش نیست
ثانیا فرض کنیم امنیت ناموسی کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به‏ عنف دیگر وجود ندارد و هر تجاوزی که به نوامیس مردم می‏شود از روی رضای‏ طرفین است ، ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست ؟ آیا نظر اسلام به عدم‏ امنیت بوده تا گفته شود اکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلی برای‏ پوشش نیست ؟

مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است . لااقل علت‏ منحصر و اساسی ، عدم امنیت نبوده است ، زیرا این امر نه در آثار اسلامی‏ به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنین چیزی با تاریخ تطبیق می‏کند . در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه‏ زندگی خاص قبیله‏ای و بدوی وجود داشت . یعنی در همان وقت که در ایران‏ ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اینگونه تجاوز بین افراد قبائل وجود نداشت
امنیتی که در زندگی قبیله‏ای وجود نداشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت‏ گروهی بود و اینگونه عدم امنیت‏ها را پوشش نمی‏تواند چاره نماید . به این‏ معنی که قبیله‏ای به قبیله دیگر شبیخون می‏زد . در این شبیخونها که به‏ وسیله قبیله بیگانه انجام می‏شد همه چیز دستخوش غارت می‏گردید ، هم مرد اسیر می‏شد و هم زن ، پوشش زن برای او امنیت نمی‏آورد
زندگی اعراب جاهلیت با همه تفاوت عظیم و فاحشی که با زندگی صنعتی و ماشینی عصر ما داشته ، از این جهت مانند عصر ما بوده یعنی فحشا و زنا حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر یک نوع‏ دموکراسی و نبودن حکومت استبدادی ، کسی زن کسی را به زور از خانه‏اش‏ بیرون نمی‏کشید . با این تفاوت که نوعی عدم امنیت فردی در زندگی ماشینی‏ امروز هست که در آن عصر نبود

پوشش ، برای جلوگیری از تجاوز کسانی است که در یک جا زندگی می‏کنند . بر حسب خوی و عادت قبیله‏ای بین افراد یک قبیله‏ اینجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمی‏توانیم بگوئیم که اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنیت دستور پوشش را وضع کرد
فلسفه اساسی پوشش چیز دیگر است که توضیح خواهیم داد . در عین حال‏ نمی‏خواهیم بگوئیم که مسأله امنیت زن از گزند تجاوز مرد به هیچ وجه مورد توجه نبوده است . بعدا در آنجا که به تفسیر آیه " جلباب " می‏پردازیم‏ ، خواهیم دید که قرآن کریم بدین اصل توجه داشته است . مدعی این موضوع‏ نیز نیستیم که در عصر ما این فلسفه بی مورد است و امنیت کامل برای زن‏ از ناحیه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف که در کشورهای‏ به اصطلاح پیشرفته همه روزه رخ می‏دهد ، در روزنامه های ما هم منعکس است‏ را خلق کردند


گویندگان این سخن ، سعی کرده‏اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز براساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند

در کتاب " انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران " صفحه 27 می‏نویسد :
" هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از برده‏فروشی و آزار به زیر دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره " می‏پنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست کند و در اجتماعات‏ راه یابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم می‏شنید آن زن‏ بر شوی خود حرام می‏شد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‏دانستند که کار او منحصرا رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که‏ این ابزار می‏خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه‏ می‏پیچانیدند و روانه بازار یا خیابان می‏کردند "
علائم و نشانه‏های افترا و غرض و مرض از اتمام این نوشته پیداست . کی‏ و کجا چنین قاعده‏ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می‏شنید بر شوی‏ خود حرام می‏شد ؟ آیا در جامعه‏ای که دائما سخنرانان مذهبیش از بالای منابر خطابه زهرای مرضیه را در مسجد مدینه و خطابه‏های زینب کبرا را در کوفه و شام به گوش مردم می‏رسانند ، ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه‏ پیدا شود ؟ ! کی و کجا زن در ایران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه‏ می‏دانند که در خانواده‏های مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد ، مرد به حکم وظیفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله آسایش او را فراهم‏ می‏کرده است . زن در خانواده‏هائی مورد اهانت و تحقیر و ظلم قرار گرفته‏ که روح اسلامی در آن خانواده‏ها نبوده یا ضعیف بوده است


عجبا می‏گوید : " زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند . " من می‏گویم : بر عکس ، در محیطهای پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت‏ در نشست و برخاستها از زن بیگانه بهره‏برداری کند . این مرد است که‏ همواره حرص می‏ورزد که زن را وسیله چشم چرانی و کامجوئی خود قرار دهد . هیچگاه مرد به طبع‏ خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این‏ حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله‏ شده زن . امروز که مردان موفق شده‏اند با نامهای فریبنده آزادی و تساوی و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیفترین مقاصد خویش‏ گرفته‏اند . بردگی زن ، امروز به چشم می‏خورد که برای تأمین منافع مادی یک‏ مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‏آراید و به‏ صورت " مانکن " در می‏آید و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق می‏فروشد
این نشست و برخاست‏ها که امثال این نویسنده آرزوی آنرا می‏کنند جز بهره‏کشی مرد و بهره‏دهی زن مفهومی ندارد . همه می‏دانند نشست و برخاست‏ها در محیطهای پاک که موضوع بهره‏کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچگاه‏ در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است
نویسنده همین کتاب ، تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه‏شناسی به‏ چهار دوره تقسیم می‏کند : دوره اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچگونه قید و شرطی با هم خلطه و آمیزش داشته‏اند . در این دوره به عقیده این نویسنده‏ اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است
دوره دوم دوره تسلط مرد است . در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آورده است . حجاب یادگار این دوره می‏باشد

دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است . در این مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت‏ کردند و چون دریافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق‏ آنها را رعایت کند به منظور احقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند ، اتحادیه‏ها تشکیل دادند ، به وسیله مطبوعات و کنفرانسها و دسته بندی‏ها با مردان مبارزه کردند . ضمنا چون دریافتند که زورگوئی مردان نتیجه‏ تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصا تبعیض بین پسران و دختران است در رفع‏ نقائص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند
دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کامل‏ دارد . این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نیافته است
از نظر این منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد ، و علت اینکه مرد ، زن را اینچنین اسیر می‏کرده این است که می‏خواسته هر چه بیشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد
 


--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشتها:

1 -  کشاف ، ذیل آیه 31 از سوره نور
2 - سرسلسله کلبیون یکی از شاگردان سقراط است به نام " انتیس طینس‏ " . او مانند استاد خود غایت وجود را در کسب فضیلت دانست ولی فضیلت‏ را در ترک همه تمتعات جسمانی و روحانی می‏دانست . گفته‏اند : " از این‏ جهت او و پیروانش را کلبیون می‏گفتند که گفتگوهای " انتیس طینس " در محلی از شهر آتن‏ واقع می‏شد که به مناسباتی آنجا را " سگ سفید " می‏خواندند . و نیز به‏ سبب اینکه پیروان او در شیوه انصراف از دنیا و اعراض از علائق دنیوی‏ چنانکه مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگانی متمدن‏ نیز دست برداشته حالت دام و دد اختیار نمودند ، با لباس کهنه و پاره و سر و پای برهنه و موی ژولیده ( مانند هیپی‏های عصر ما ) میان مردم می‏رفتند و در گفتگو هر چه بر زبان می‏گذشت بی ملاحظه می‏گفتند ، بلکه در زخم زبان‏ اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد ، سرفرازی می‏کردند و همه قیود و حدودی که مردم در زندگانی اجتماعی بدان مقید شده‏اند ترک کرده حالت‏ طبیعی را پیشه خود ساخته بودند " . ( سیر حکمت در اروپا ، جلد اول صفحه‏ 70 )
3 - وسائل جلد اول صفحه . 277
4 - وسائل جلد اول صفحه . 277
5 - وسائل جلد اول صفحه . 277
6 - وسائل جلد اول صفحه . 278
7 - " کافی " تألیف محمد بن یعقوب کلینی جلد 5 صفحه 496 ، و وسائل‏ جلد 3 ص . 14 برای روایات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانیت و خود را اخته کردن ) رجوع شود به " صحیح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و " صحیح مسلم " جلد 4 صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173
8 - جامه‏های خویش را پاکیزه گردان . سوره المدثر ، آیه . 4
9 - وسائل ، جلد اول صفحه . 280
10 - وسائل ، جلد اول صفحه . 278
11 - بگو چه کسی زینتهائی که خدا برای بندگان خود آفریده و روزیهای‏ پاکیزه را حرام کرده است ؟ سوره الاعراف ، آیه . 32
12 - رجوع شود به وسائل جلد 1 صفحه . 279
13 - وسائل الشیعه جلد 3 صفحه . 3
14 - کافی جلد 5 صفحه . 567
15 - نهج الفصاحه
16 - کافی جلد 5 صفحه . 494