سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

استاد مطهری رحمت الله علیه از نگاه مقام معظم رهبری مد ظله العالی

شهید مطهری( رضوان الله علیه) چشمه فیاض و جوشانی بود. اگر ما به خاطر شهادت ایشان متاسفیم در حالی که شهادت خلعت ذی قیمتی است که خدای متعال بر تن خاصان می پوشاند و آن بزرگوار با شهادت ، به مقامات عالی و معنوی که همه مشتاق آن هستند، عروج کرد- علت آن است که این چشمه می توانست برکات جدیدی را به عالم اسلام ارزانی کند. هر یک ساعت و یک روز از عمر با برکت کسی مثل آن شهید بزرگوار، برای امت اسلام و یکایک مردم مسلمان، دارای فایده است، و برای او حسنه.فضیلت مردمی مثل شهید مطهری، واقعا در طول سال ها هم قابل بیان کردن به شکلی که حقش ادا شود، نیست. لذا، بازهم ملت ماباید از مطهری عزیز این شهید بزرگوار بشنود. آن جمله این است که شهید مطهری یک مبارز در راه خدا؛ یعنی یک مجاهد فی سبیل الله بود. منتها جهاد، انواعی دارد. یکی از سخت ترین جهادها این است که در مقابله با هجوم افکار و فرهنگ های غلط و انحرافی و درک غلط جمعی از مردم، انسانی که حق را می شناسد، بایستد و بخواهد از حق دفاع کند و با بیان، با فکر، با منطق و سلاح زبان و قلم، ذهن ها را به سمت آنچه درست است هدایت کند. این، از آن جهادهای بسیار دشوار است و شهید مطهری، این جهاد سخت را سالهای متمادی انجام داد. او انسان بصیر و نافذالبصیره ای بود؛ آدم معمولی نبود؛ بینش تیزی داشت؛ به سطح جامعه نگاه می کرد و اشتباهاتی را که در فهم عمومی ملت ما وجود داشت و متاثر از تلقین دشمنان بود، می فهمید که چیست و شروع می کرد با آنها مبارزه کردن. همین مبارزه، که مبارزه در راه خدا بود، کمک بسیار زیادی به پیروزی این انقلاب کرد؛ چون تا مردم فکرشان درست نباشد، کار درست از آنها سر نمی زند. فکر که درست شد، انسان درست عمل می کند. اعتقاد به یک راه درست که پیدا کرد، در آن راه به حرکت در می آید و آن راه را می پیماید. شهید مطهری به شناخت مردم کمک می کرد که راه را بشناسند. پس، به پیروزی این انقلاب و به هدایت این حرکت عمومی کمک کرد. هرچه از شهادت آن عزیز (استاد مطهری) می گذرد، آثار و برکات معنوی فکری او، ابعاد تازه تری را از خود نشان می دهد. آثار فکری و علمی آن روحانی بزرگوار، روزبه روز بیشتر در افق مطبوعات کشور و معلومات دینی ما آشکار می شود و انسان می فهمد که یک روحانی متفکر و دارای مسوولیت، چه زندگی پرباری می تواند داشته باشد.  البته آثار بزرگوار شهید مطهری، مثل یاد او زده است. کتاب های شهید مطهری،قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. مبادا کسی خیال کند که ما از بعد از انقلاب تا حالا که مرتب کتاب های شهید مطهری را طبع ومنتشر می کنیم، تکراری است. نه، در سخن حق و در کلام حکمت، تکرار نیست. هنوز جامعه و نسل جوان و جامعه فرهنگی و علمی ما، به دانستن همان مطالبی که آن بزرگوار از زبان و قلمش فیضان کرد و در اختیار امت اسلامی گذاشت، محتاجند.  مشتاق نخواهند گذاشت که این مطالب عمیق و عریق، از دست و ذهنیت جامعه خارج بشود. من گاهی می بینم بعضی از افراد درباره شهید مطهری مطلبی می نویسند، یا حرفی می زنند که ناشی از نشناختن مطهری است. مطالب غلط و حرف های عجیب و غریب درباره او می نویسند و بیان می کنند که روح او هم از مطالب و حرف ها خبردار نبود. متأسفانه، این از واقعیات است؛ معنی همان کسانی که یک عمر، در دوران اوج تفکر شهید مطهری با او مبارزه کردند، امرورز چون نام شهید مطهری نام درخشانی است، این جا و آن جا به نام او تمسک می کنند و زیر لوای این نام، بازهمان حرف های خودشان را می زنند. این قدر حرف هست برای گفتن. دریای آب شیرین بی نهایت قرآن و حکمت قرآنی این قدر مطلب دارد که هرچه شما بنویسید، هرچه ذخیره کنید و هرچه بردارید، کم نمی شود و تکراری هم نمی شود. مبنا را تفکرات شهید مطهری بگذارید و کارهای بعدی را روی آن بنا کنید؛ «العلی محظوره الاعلی/ من بنا فوق بناء السلف». نکته دیگر این که همان مبارزه موجب شد که مطهری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنی که مطهری را بر زمین انداخت و خون اورا جاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم می داد، صدمه می دید. چون شهید مطهری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانی که با این چیزها مخالف بودند، او را برزمین انداختند. اگر دستشان می رسید، هر کسی را هم که شبیه مطهری و کوچک تر از مطهری و در راه مطهری بود، بر زمین می انداختند، اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و ان شاء الله، هرگز هم نخواهد داد. ویژگی های شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه درزمینه مسائل فکری اولا آدمی قوی الفکر و متفکری حقیقی بود، مرحوم مطهری انصافا یک عنصر پیشرو و طلایه دار بود. غیر از همه محسناتی که در ایشان بود، فکر عمیق، علم وافر قلم بسیار شیوا و رسا، و بقیه خصوصیاتی که در نحوه کار فکری ایشان وجود داشت، به نظر من این خصوصیت خیلی مهم است که آقای مطهری پیشرو بود، وقتی ایشان شروع به این کار اساسی کرد، کمتر کسی به این فکرها بود، چرا، کار به اصطلاح اسلامی روشنفکری می شد و نوشته های فراوانی ارائه می گردید، اما غالبا در سطوحی نبود که بتواند اهل فکر را قانع کند و در مستمع ایجاد تفکر کند. ایشان مرد بسیار عمیق و متفکر و اهل استدلال بود؛ بنابر این مطلب او قانع کننده بود. با این مایه، ایشان وارد میدان طرح مسائلی می شد که آن مسائل را دیگران واقعا قادر نبودند، مطرح کنند. فرض بفرمایید وقتی ایشان در باب توحید وارد بحث می شود، در همان مقدمات و پاورقی های کتاب اصول فلسفه مرحوم آقای طباطبایی، شبهات زیادی را مطرح می کند که بعضی ها از طرح آن شبهات ممکن است تنشان بلرزد. ایشان با شجاعت تمام این شبهه ها را مطرح می کند و آن چنان آن ها را پاک می کند که اثری از شبهه باقی نمی ماند؛ این خیلی مهم است. مقاله ای که ایشان در سال?? یا?? در باب ختم نبوت نوشتند، شبهات مربوط به خاتمیت را صریح، روشن و قوی مطرح می کند. ممکن است کسانی از طرح این شبهه ها نگران شوند و بگویند این شبهه ها با ذهن مستمع چه خواهد کرد؛ لیکن آن چنان از عمق موارد می شود و چنان بنای شبهه ار متلاشی می کند که انسان احساس می کند هر خواننده ای اگر اهل فکر باشد، قطعا قانع و راضی از این جا بیرون خواهد آمد. ایشان اول بار این کار را در ایران شروع کردند. البته مرحوم آقای طباطبایی در سطح دیگر این کار را کردند؛ منتها کار آقای طباطبایی جنس باب خواص محض است؛ یعنی دیگران اصلا نمی توانند استفاده کنند.چیزی که در دنیای روشنفکری آن روز، دنیای جوان ها، فکرهای جدید و واردات فکری جدید مطرح بود، فقط با کار آقای مطهری علاج می شود.  دوم این که در ارائه و اشاعه مبانی فکری، هیچ قصدی جز قربه الی الله، ترویج دین، ترویج حق و مبارزه با باطل نداشت. در ایشان و در عمل شخصی شان، اخلاص وجود داشت که طبعا خصوصیت او را محسوس می ساخت. فرض بفرمایید بعضی اهل فکرند؛ اما فکر را برای خاطر خدا مطرح نمی کند، بلکه برای مثلا اظهار ملایی خودشان، برای خوشایند دل مردم و برای این که بگویند ما فیلسوف هستیم،مطرح می کنند. شهید مطهری این گونه نبود. ایشان فکر را برای خدا و برای اسلام مطرح می کرد. حقیقتا می سوخت، می جوشید و مطرح می کرد. دلیل باقی ماندن فکر ایشان هم، همان خصوصیت دوم ایشان است. یعنی اخلاص، اثر خودش را می گذارد و خدای متعال به هر کاری که آرزوی اخلاص انجام شده باشد، برکت می دهد.  طبیعت خیلی از پدیده های عالم، نسخ است و هرچه می گذرد، این پدیده ها کهنه تر می شوند. اغلب پدیده های عالم همین طورند، بعضی از پدیده ها هم هستند که هرچه می گذرد نه فقط غبار نمی گیرند، بلکه درخشان تر، پرنمودتر، چشمگیرتر و اثر گذارتر می شوند. پدیده هایی که تکیه بر حقیقت دارند، معمولا این گونه اند. کتاب خدا مظهر کامل این خصوصیت است که هرچه می گذرد، روشن تر می شود. کلمات ائمه علیهم السلام کلمات پیغمبر و بسا مفاهیمی که از آن بزرگواران نقل شده، در دوره های اول، حتی درست فهمیده نشده است و بعدها قدر این ها را شناخته اند: «رب حامل فقه الی من هو افقه منه»؛ ای بسا کسی که فقهی را، فهمی را، از دین با خودش حمل می کند و آن را به کسی می سپارد که از خودش فقیه تر و آگاه تر است. ای بسا روایتی را یک نفر بلد باشد؛ بر زبان جاری کند، در جمعی آن را بگوید و کسی در بین مستمعین، در پایه ای از معرفت باشد که وقتی این روایت یا حدیث را شنید، نکته ای از آن بفهمد که خود گوینده آن را نفهمیده باشد. این حامل فقه، به آن مستمع، فقه را رساند؛ اما آن مستمع، افقه از این است و بهتر می فهمد.  کلمات بزرگان و ائمه علیهم السلام از این قبیل است. من به روشنی احساس می کنم که بحمدالله افکار مرحوم آیت الله شهید مطهری هم از این قبیل است، یعنی روزی که این کلمات در بین جماعتی گفته می شد، وقع و ارزشی داشت؛ اما حتی آن جماعت معدود- که در مقابل جمعیت بزرگ ایران، زیاد نبودند- هم، عمق و اهمیت این بحث را آن چنان درک نمی کردند که در دوره های بعد درک کردند و امروز درک می کنند. برای مثال، ایشان درباره علل گرایش به مادیگری، در باب معنای قضا و قدر خیلی از مفاهیم کلام جدید اسلامی، مباحثی را مطرح کردند، که امروز وقتی ما به فضای پیرامونی خودمان در جامعه نگاه می کنیم می بینیم پاسخ پرسش هایی که به روز مطرح می شوند شاید بعضی از این سوالات، آن روز که ایشان مطرح می کردند، آن چنان رایج و شایع نبود؛ اما ایشان با فکر عمیق و نگاه تیزبین و آینده نگر خود، این استفهام ها را دریافت و پاسخ این ها را به نحو وافی داد. اگر این نکته دوم- یعنی وافی بودن پاسخ ها- نمی بود، طرح پرسش ها و بیان پاسخ ها، ای بسا به ضرر تمام می شد. گاهی بعضی کسان سوالی را مطرح می کنند و پاسخ نارسایی به آن می دهند، که به آن حقیقت ضربه می زند؛ اما این متفکر عمیق، به هر مساله ای که پرداخته، تا خوب بیانش نکرده، از آن عبور نکرده است. البته مسائلی هم هست که در آثار چاپ شده ایشان نیست،اما شاید در آینده ایشان که چاپ می شود ببینیم که آن ها هم بیان شده است.