سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

درود بر نهضت اسلامی زنده باد جمهوری اسلامی درود بر مقاومت سلام برسیدحسن نصرالله ودیگر رهبران مقاومت در سرتاسر جهان اسلام سلام برمدافعین حرم های اهل بیت سلام برپاسداران کربلا ونجف و کاظمین سلام برعباس های زینب درود بر بسیج جهانی اسلام و مرگ برصهیونیزم جهانی مرگ بربنیانگزاران منافقین و کومله و فرقان و ...القاعده وداعش والنصره و.... مرگ بر موسسین وهابیت مرگ و نفرین ولعنت روز افزون بر بدتر ازشمرهای ال زیاد وال مروان یعنی شمرهای زمان ما ال سعود و ال خلیفه و... وزنده با د یمن درود بر انقلاب یمن وبحرین و... مرگ بر یاران وهمکاران قاتلان مظلومان جهان ...

درعصر ما  مفهوم صلواتی  که ثواب وارزش ان   درحدیث زیر امده است درخواست قلبی وعملی و استعانت همه جانبه تحقق  شعار فوق است

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واهلک عدوهم 
خدایا درود فرست بر محمد وال محمد وفرج انها را نزدیک کن ودشمنانشان را نابود کن


 وَ فِیهِ قَالَ علیه السلام   إِنَّ اشْرَفَ أَعْمَالِ لْمُؤْمِنِینَ فِی مَرَاتِبِهِمُ الَّتِی قَدْ رُتِّبُوا فِیهَا مِنْ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ اسْتِدْعَاءُ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ لِشِیعَتِهِمُ الْمُتَّقِینَ وَ اللَّعْنُ لِلْمُتَابِعِینَ لِأَعْدَائِهِمُ الْمُجَاهِرِینَ الْمُنَافِقِین

بهترین  اعمال مومنین  که براساس ان  درجات مومنین   بین  عالم خاکی  تا عرش الهی رتبه مندی میشود  عبارتند از صلوات برحضرت محمد وخاندان مطهر اوصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ -  درخواست رحمت ورضوان الهی  برای  شیعیان متقی  انان - لعنت   بر پیروان  دشمنان حضرت محمد وخاندان مطهر او صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ  اعم ازانهاکه علنا دشمنی میکنند  ویامنافقانه 


 منبع :مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏5 ؛ ص340،





 

سه سطر امید وارکننده وناجی

ای عزیز چون درپیش ان عزیز بسیار عزیزی سخن عزیز شنو وچون تابلویی بلند بالایی برسر در زندگیت نصب کن تا همیشه جلوی چشمت باشد

سطر اول : انکه هیچ وقت هیچ چیز وهیچ کس را با هیچ چیر وهیچ کس دیگر مقایسه نکن که در عالم خلقت ان عزیز د و چیز با دوکس را مثل هم نیافریده است هرچیز وهرکس را برای منظوری خلق کرده است اگر این پند بسیار عزیز را به گوش جانت درقلب روحت جایگرین کنی ازبسیاری از مشکلات ازجمله عصبانیت وپرخاش وخود خوری و افسردگی ونا امیدی وغرور و بلند پروازی و....در امان خواهی ماند راحت راحت بدون هیچ غم وغصه ای وبانشاط هرچه تمامتر زندگی خواهی کرد وورد زبانت خواهد شد عاشقم بر همه هستی ... اگر یک وقت خواستی مقایسه کنی یادت باشددونفر را از لحظه تولد تا مرگ وحیات پس از مرگ یعنی دوره کامل زندگی انها را با هم مقایسه کن ونه دوزمان مساوی از زندگی دونفر لااقل اگر با دید دنیایی هم مقایسه میکنی اول تا اخر زندگی خودت را میتوانی با اول تا اخر زندگی سرجمع مقایسه کنید و نه دو مقطع متفاوت از ان دواگر دارایی را مقایسه میکنی نگاه کن چه در دنیا دارد چه در اخرت دارد چه نزد خدا دارد

اگر میخواهی فقط مقایسه دنیایی کنی لااقل دو نفر هم سن هم استعداد هم سواد هم کفو هم کیش هم قد و هم ...پیدا کنی بعد مقایسه کنی

مقایسه های غلط: زمان غم وغصه یا بیماری خود را با زمان شادی ونشاط وسلامت دیگران مقایسه میکنی ودلگیر میشوی وناسپاس زمان فقر خود را با زمان غنای دیگران مقایسه میکنی خودت را بدبخت میپنداری ظواهر همسرت را با همسر دیگری مقایسه میکنی و...وسرانجام ... زندگیت را با دیگری مقایسه میکنی و افسرده میشوی  بیماریت را با دیگری مقایسه میکنی ونا امید میشوی  بچه هایت را با بچه های دیگران مقایسه میکنی و با سرزنش و... از موفقیت باز میداری  پدر ومادرت را با پدر ومادرهای دیگران مقایسه میکنی بی ادب وکم احترام میشوی  ودر این مقایسه ها انصاف هم بخرج نمیدهی نقاط ضعف زندگی خودت( پدر مادر همسر بچه ها درامد و... ) را با نقاط قوت ومثبت دیگران مقایسه میکنی و مدتها درخود فرو میروی وغصه ها میخوری و... سرانجام رنجورو بیمار وافسرده میشوی یا نقاط قوت زندگی خود را با ضعفهای دیگران مقایسه میکنی و مغرور وازخود راضی و... میشوی هیچکس را داخل ادم حساب نمیکنی واز هرکس عیبی در میاوری و انرا بزرگ میکنی و سرانجام تنها وتافته جدا بافته از خلق خدا میشوی دوستها یت را یکی یکی از دست میدهی و...

سطر دوم:

نمره بده تا ببینی همه خوبند اگرچه ضعفهایی هم هست  برای اینکه جز زیبایی در عالم چیزی نبینی وهر چیز را همانطور که هست بینی گرفتار غلو نشوی وکسی را بیجا تحقیر نکنی تصمیم بگیر برای هرچیز وهرکس که میخواهی ارزشش رابشنا سی   امتیاز دهی کن نقاط مثبت و منفی ومجموعه زیبایی ها ونازیبایی های هر چیز وهرکس رانمره بده ومعدل بگیر درست مثل یک مدرسه ای که برای یک دانش اموز معدل مجموع دروس فارسی وعربی وانگلیسی وفیزیک .ریاضی ونقاشی و ورزش و... راجمع ومعدل گیری میکند و یک نمره میدهد اگر براین روال عمل کنی برای خودت یک معدلی بدست میاری

وبرای دیگران هم معدلی واگردقیق در این مدرسه هستی نگاه کنی میبینی که نمره معدل اکثریت خلق بالای 15 یعنی خوب است بین 15 تا19 هم داری و19 به بالا هم داری شاید یکی دوتا زیر 10 هم پیدا کنی حالا اگر با حوصله بروی ومدتی راجع به تک تک افراد تحقیق کنی وشرایط زندگی مادی ومعنوی همه را فهرست کنی وبتوانی برای این مسائل هم نمره بدهی متوجه میشوی انکه معدل نزدیک به بیست دارد اگردر شرایط اینکه نمره 8 دارد بگذاری 2هم نمیشود وتو ندانسته این را توبیخ وسرزنش کرده ای وان یکی را تشویق

سطر سوم:

انتظار معقول داشته باش تا شاد باشی و زیبا ببینی همه چیز وهمه کس راشایسته است از خودت وزندگیت واز دیگران ازهر چیز وهرکس انتظاری در دایره قوت ها وضعف های موجود داشته باشی لازمه اینکار انست که به همه چیز نمره بدهی ونمره های تک تک موضوعات ومعدل کل جلوی چشمت داشته باشی منظم ودقیق مثال میزنم شما پزشک هستید بچه شما در درس زیست نمره 2 ودردرس نقاشی نمره بیست دارد شمانمیتوانید انتظارداشته باشید پسر شما همچو شما پزشک شود تحقیر یا تشویق ویا تطمیع وعصبانیت وپرخاش و...نمیتواند شما را به ارزویتان برساند اگر منطقی فکر کنید درنهایت شادی ونشاط اسباب پیشرفت اورا فراهم میکنید فردا اوبا نقاشی خدمتی میکند که از خدمت شما کمتر نیست درامدی کسب میکند که و... حقیقت این است که فرقی میان اشیاء وافراد نیست از مورچه انتظار کار فیل نباید داشت واب اقیانوس را در استکانی نمیتوان جا داد یک قطره اب که هزاران زنبور را رفع تشنگی میکند برای گاو اثری ندارد نمیشود به گاو گفت پرخورونمیتوان پشه را به خاطر اینکه 17 کیلو شیر در روز نمیدهد تحقیر کرد اگر بفهممیم که بالا وپایینی نیست همه اعضای یک پیکریم همه قوت وضعف داریم وهمه خوب هستیم دیدمان وزندگیمان زیبا میشود چه فرق است بین مغز وقلب و کبد وروده که روده ای سر بر زانوی غم نهد که ای وای ما حامل بار نجاستیم وان یکی باد در غبغب اندازد که ما که در مرکزیم ما بد شانش بودیم که مجرای بول شدیم ان یکی خوش شانس که مجرای اشک او در سر نشسته وما در دم یکی نیست به این بگوید اگر این قیاس درست است که تو میکنی تو که ذیل نشسته ای که اصل اویی که که برصدر نشسته واگر تو نبودی که

یا این غصه خورد که ما اب بی مقدار منی هستیم ونجسمان خوانند وچه وچه ... وان یکی کمان ابرو که براو چه عشق ها و چه شعرها وچه شوق ها وچه نگاههاو ارزوی دیدارها و... مگر نه اینست که این اعضاء همه با هم وبرای هم ومثل هم هستند وهیچیک منهای اصل وجود بدن ادمی وروح ان پشیزی ارزش ندارند منتهی هر عضو را نامی نهاده اند وکاری سپرده اند مثل گلی که از ان هزار نوع ظرف کوچک وبزرگ بسازند وهر کدام را نامی گذارندو برای کاری استفاده کنند همینطورنباید اگر در وقت چیدن گل نیش خاری شمارا ازده کرد گل برسر درخت گل زنی وفغان براری که ای وای چه خاری عزیزم کجا گل بی خا ر دیدی مگر نشنیدی که با گل خار است با گنج مار


... و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهم السلام ـ برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران  ستم‌پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می‌دانید که لعن ‌و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه ـلعنه‌ الله‌ علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم‌‌شکن است.
و لازم است در نوحه‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ‌ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن ‌جمله آل‌سعود، این خائنین به ‌حرم بزرگ الهی _ لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود....از وصیت نامه حضرت امام ره


 روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید  سر  برهنه   برآمد ز کوهسار

موجی   به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد وبگریست زار زار

گفتی  تمام زلزله شد خاک  مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ   بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد   در گمان   که قیامت   شد       آشکار

آن  خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سر نگون  ز باد  مخالف     حباب وار ر

جمعی  که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند   بی‌عماری محمل    شتر    سوار

با  آنکه  سر زد آن عمل  از امت  نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت   شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که  عقل  گفت  قیامت  قیام کرد..


»» در بارگاه قدس که جای ملال نیست

•    باز این چه شورش است که در خلق عالم است
•    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
•    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
•    بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
•    این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
•    کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
•    گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
•    کاشوب در تمامی ذرات عالم است
•    گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
•    این رستخیز عام که نامش محرم است
•    در بارگاه قدس که جای ملال نیست
•    سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
•    جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
•    گویا عزای اشرف اولاد آدم است
•    خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
•    پرورده ی کنار رسول خدا، حسین
•    کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
•    در خاک و خون طپیده میدان کربلا
•    گر چشم روزگار به رو زار می گریست
•    خون می گذشت از سر ایوان کربلا
•    نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک
•    زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
•    از آب هم مضایقه کردندکوفیان
•    خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
•    بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند
•    خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
•    زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
•    فریاد العطش ز بیابان کربلا
•    آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
•    کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا
•    آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
•    کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد
•    کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
•    وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
•    کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
•    سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
•    کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
•    یک شعله ی برق خرمن گردون دون شدی
•    کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
•    سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی
•    کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
•    جان جهانیان همه از تن برون شدی
•    کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست
•    عالم تمام غرقه دریای خون شدی
•    آن انتقام گر نفتادی به روزحشر
•    با این عمل معامله ی دهر چون شدی
•    آل نبی چو دست تظلم برآورند
•    ارکان عرش را به تلاطم درآورند
•    بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
•    اول صلا به سلسله ی انبیا زدند
•    نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
•    زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند
•    آن در که جبرئیل امین بود خادمش
•    اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
•    بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
•    افروختند و در حسن مجتبی زدند
•    وآنگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
•    کندند از مدینه و در کربلا زدند
•    وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
•    بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند
•    پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
•    بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند
•    اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
•    فریاد بر در ِ حرم کبریا زدند
•    روح الامین نهاده به زانو سر حجاب
•    تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
•    چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید
•    جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید
•    نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب
•    از بس شکست ها که به ارکان دین رسید
•    نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
•    طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
•    باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
•    گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
•    یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
•    چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
•    پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
•    از انبیا به حضرت روح الامین رسید
•    کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار
•    تا دامن جلال جهان آفرین رسید
•    هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
•    او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال
•    ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
•    یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند
•    ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
•    ارند شرم کز گنه خلق دم زنند
•    دست عتاب حق به در آید ز آستین
•    چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
•    آه از دمی که باکفن خون چکان ز خاک
•    آل علی چو شعله ی آتش علم زنند
•    فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
•    گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
•    جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا
•    در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
•    از صاحب حرم چه توقع کنند باز
•    آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
•    پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
•    شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
•    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
•    خورشید سربرهنه برآمد ز کوهسار
•    موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
•    ابری به بارش آمد وبگریست زار زار
•    گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
•    گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
•    عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
•    افتاد در گمان که قیامت شدآشکار
•    آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
•    شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
•    جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
•    گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
•    با آنکه سر زد آن عمل از امت نبی
•    روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
•    وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
•    نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
•    بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
•    شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
•    هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
•    هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد
•    هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید
•    هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
•    شد وحشتی که شور قیامت به باد رفت
•    چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
•    هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
•    بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد
•    ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
•    بر پیکر شریف امام زمان فتاد
•    بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
•    سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
•    پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
•    رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
•    این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
•    وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
•    این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
•    دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
•    این ماهی فتاده به دریای خون که هست
•    زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
•    این غرقه محیط شهادت که روی دشت
•    از موج خون او شده گلگون حسین توست
•    این خشک لب فتاده دور از لب فرات
•    کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
•    این شاه کم سپاه که باخیل اشگ و آه
•    خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
•    این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
•    شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
•    چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
•    وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
•    کای مونس شکسته دلان حال ماببین
•    ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
•    اولاد خویش را که شفیعان محشرند
•    در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین
•    در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
•    واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
•    نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
•    طغیان سیل فتنه و موج بلاببین
•    تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر
•    سرهای سروران همه بر نیزه هاببین
•    آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
•    یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین
•    آن تن که بود پرورشش در کنار تو
•    غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین
•    یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
•    کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
•    خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
•    بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد
•    خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
•    مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
•    خاموش محتشم که ازین شعر خون چکان
•    در دیده ی اشگ مستمعان خوناب شد
•    خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز
•    روی زمین به اشک جگرگون کباب شد
•    خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
•    دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
•    خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
•    از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
•    خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
•    جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد
•    تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد
•    بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
•    ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
•    وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای
•    بر طعنت این بس است که با عترت رسول
•    بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای
•    ای زاده زیاد نکرده است هیچگه
•    نمرود این عمل که تو شداد کرده ای
•    کام یزید داده ای از کشتن حسین
•    بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای
•    بهر خسی که بار درخت شقاوتست
•    درباغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای
•    با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
•    با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای
•    حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
•    آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای
•    ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
•    از آتش تو دود به محشردرآورند


 روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید  سر  برهنه   برآمد ز کوهسار

موجی   به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد وبگریست زار زار

گفتی  تمام زلزله شد خاک  مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ   بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد   در گمان   که قیامت   شد       آشکار

آن  خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سر نگون  ز باد  مخالف     حباب وار ر

جمعی  که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند   بی‌عماری محمل    شتر    سوار

با  آنکه  سر زد آن عمل  از امت  نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت   شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که  عقل  گفت  قیامت  قیام کرد..
 




نشانه های عاشقان حضرت ابا عبدالله ومواسات با مولی :ترجمه کتاب المراقبات

صدمات ظاهرى که بر آن حضرت علیه السّلام وارد شد، در مورد هیچکدام از پیامبران و جانشینان آنان و حتّى در مورد هیچیک از جهانیان شنیده نشده است، بخصوص تشنگى حضرت علیه السّلام که در احادیث قدسى و غیر قدسى چیزهایى درباره آن آمده است که انسان توان تصور آن را نیز ندارد. همچنین مصیبتهایى مانند شهید شدن اهلبیت و اسارت حرمش، گویا او با محبوبش پیمان بسته بود بخاطر خوشنودى او کشته شدن را با انواع آن از قبیل سر بریدن، کشتن از زیر گلو، کشتن با شکنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غیر این‏ها، تحمّل کند. ولى با این همه شادمانى و نشاطى بجهت آشکار شدن نورهاى زیبایى و عظمت خداوند و شوق دیدار با او و رسیدن به ذات مقدسش به او مى‏رسید که آن سختیها را آسان مى‏نمود.

بلکه سختى آن را به لذت تبدیل مى‏نمود. یکى از یاران او در این رابطه مى‏گوید: هر چه شرایط بر امام علیه السّلام سخت‏تر مى‏گردید، سیماى او برافروخته‏تر و خوشحال‏تر مى‏شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختیها و مصیبتهایى که بر جسد مبارک حضرت علیه السّلام و بر دل اهل بیت محترم او وارد شد و هتک حرمت ظاهرى او انسان را مى‏کشد.

بنابراین دوستانش باید کارهایى را که مناسب این مصیبت بزرگ است، بخاطر مواسات با آن حضرت علیه السّلام در این مصیبت، انجام دهند، بگونه‏اى که گویا این مصیبت بر خود، عزیزان و فرزندان یا خویشان آنان وارده شده است. زیرا امام علیه السّلام بفرموده جدش صلّى اللّه علیه و آله و سلّم سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى‏باشد و باین جهت که او این مصیبتها را

پذیرفت و وجود شریف خود را فداى پیروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناک رهایى بخشد. فرزندان و عزیزان خود را یتیم نموده، به اسارت حرم و زنان، و زینب و سکینه - که سلام خدا بر آنان باد - رضایت داده و اصغر و اکبر و برادران و دودمان خود را سر برید، تا پیروانش را از گمراهى و پیروى گمراه کنندگانى که هلاک شده و دیگران را به هلاکت مى‏کشانند نجات داده و بدین وسیله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهایى بخشد، پیروانش را از تشنگى روز قیامت رهانیده و از نوشیدنیى که ظرف آن با مشک مهر شده است، به آنها بنوشاند. بنابراین بحکم وفا و مواسات که از صفات عالى انسانى است، لازم است که همان چیزى را که امام علیه السّلام به آنان عنایت کرده است، آنان نیز به امام علیه السّلام تقدیم نموده و همانگونه که امام علیه السّلام خود را فداى آنها نمود آنان نیز خود را فداى او نمایند. و حتّى اگر چنین کارى را نیز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده‏اند. زیرا وجود شریف او قابل مقایسه با دیگران نیست. باین جهت که او مانند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، علّت آفرینش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پیامبران و فرشتگان نزدیک به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوب محبوب اوست.

نیز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگوید: آقاى من کاش بجاى تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى‏شدم کاش خویشان و فرزندان من بجاى خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر مى‏شدند کاش

تیر حرمله  که لعنت خدا بر او باد سر شیرخوار مرا مى‏برید کاش فرزندم، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى‏شد کاش جگر من از شدت تشنگى تکه تکه مى‏شد کاش از شدت تشنگى دنیا بر چشمم تیره و تار مى‏شد کاش من درد این جراحتها را تحمل مى‏نمودم کاش آن تیر به گلوى من مى‏نشست و جان مرا مى‏گرفت کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده ولى خویشان تو در خوارى و ذلت نمى‏افتادند کاش وارد آتش شده و شکنجه مى‏شدم ولى این مصیبتها به شما وارد نمى‏شد.

اگر این سخنان را صادقانه بگویى، تو را پذیرفته و بخاطر مواسات راستین با بزرگوارترین سادات تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین مى‏گرداند. ولى جدا از فریبکارى با این سخنان بپرهیز زیرا ممکن است وقتى مى‏گویى: حاضرم این بلاها را بجاى امام علیه السّلام تحمل نمایم، حال و دل تو بمقدار کمتر از یک صدم آن را هم تصدیق نکرده و در موقع امتحان جز مقدار کمى از این ادعاها قبول نشود. و در این صورت بجاى این که به جایگاه صدق و درجه صدّیقین برسى به ذلّت دروغ و پایینترین درجات منافقین مى‏رسى. پس اگر مى‏بینى که نمى‏توانى این گونه با امام علیه السّلام مواسات نمایى، ادعاهاى دروغ را از خود دور کرده و خود را خوار نکن و فقط بگو: کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگى مى‏رسیدم. و اگر مى‏بینى باین مقدار هم

 معتقد نیستى، مرض دل خود را که همان دوستى این دنیاى پست و میل و اعتماد به زندگى آن و فریب خوردن به زیباییهاى آن است، معالجه کرده و این فرمایش خداوند متعال را بخوان: اى یهود اگر گمان مى‏کنید فقط شما دوستان خدایید و اگر راست مى‏گویید، آرزوى مرگ کنید. و در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که از معصومین علیهم السّلام مى‏باشند بپایان رسانیده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزادارى را خواسته و از کوتاهى خود معذرت بخواهد.


قال علی بن موسی الرضا علیه السلام

ان کنت باکیا لشئ فابک الحسین علیه السلام      اگر خواستی یه وقت گریه کنی برحسین گریه کن


کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده به میدان کربلا 


گر چشم روزگار براو زار می گریست
خون می گذشت   از سر ایوان   کربلا


نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا


از آب هم مضایقه    کردند    کوفیان
خوش    داشتند  حرمت مهمان کربلا


بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکید
خاتم ز   قحط   آب       سلیمان کربلا


زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد    العطش    ز بیابان     کربلا


آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به  خیمه    سلطان  کربلا


آن دم فلک بر آتش غیرت سپند    شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد




این کشته‏ ى فتاده به هامون، حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست

این نخل‏تر، کز آتش جان سوز تشنگى

دود از زمین رسانده به گردون، حسین توست

این ماهى فتاده به دریاى خون، که هست

زخم از ستاره، بر تنش افزون، حسین توست

این غرقه‏ ى محیط شهادت، که روى دشت

از موج خون او شده گلگون، حسین توست

این خشک لب فتاده‏ ى دور از لب فرات

کز خون او، زمین شده جیحون، حسین توست

این شاه کم سپاه، که با خیل اشک و آه

خرگاه، زین جهان زده بیرون، حسین توست

این قالب تپان، که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روى در بقیع، به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را، کباب کرد.

 


کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده به میدان کربلا 


گر چشم روزگار براو زار می گریست
خون می گذشت   از سر ایوان   کربلا


نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا


از آب هم مضایقه    کردند    کوفیان
خوش    داشتند  حرمت مهمان کربلا


بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکید
خاتم ز   قحط   آب       سلیمان کربلا


زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد    العطش    ز بیابان     کربلا


آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به  خیمه    سلطان  کربلا


آن دم فلک بر آتش غیرت سپند    شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد