ویژگیهای مدیریت در آغاز هزاره سوم
سید هاشم هدایتی
1- پیتر دراکر نظریهپرداز بزرگ مدیریتی در عصر حاضر به شمار میرود. وی پس از پنج دهه نظریه پردازی پویا در پایان سال 2005 چشم از جهان فرو بست اما نام او به واسطه آثار کم نظیر و ماندگارش در عرصه مدیریت برای همیشه در لوح تاریخ ثبت خواهد شد. دراکر اندیشمندی بود چالش آفرین و تحول شناس! او در مسیر تحولات دانش مدیریتی که در یکصد سال اخیر به سرعت قلههای رشد را پیمود. بیگمان یکی از اثر گذارترین نخبگان مدیریت بوده است. دراکر همواره به استقبال تحولات جدیدی رفت که دانش مدیریت را تحت تاثیر قرار میداد. توجه به آینده، به تعبیر خود او نه به مثابه یک پیشگو یا آیندهنگر بلکه بعنوان شناخت چالشهای فرا روی یکی از ارکان اندیشه مدیریتی دراکر بوده است. دارکر در آخرین سال هزاره دوم کتابی را به جهان مدیریت عرضه داشت که به روایت خودش، خواننده را منقلب و مضطرب میکند . کتابی که دراکر را هم به هنگام نوشتن مشوش ساخت. "چالشهای مدیریت در سدة 21" نام این اثر گرانبهاست.
2- "تغییر و دگرگونی" ، "رهبری تغییر" ، "نقش و اهمیت اطلاعات" ، "بهرهوری کارکنان علمی" و "خود مدیریتی" مهمترین ارکان کتاب "چالشهای مدیریتی در قرن 21" است. وی در این کتاب با استناد به واقعیات و ذکر نمونههای عینی کنجکاوانه مسائل را میکاود و چالشهای فرا روی مدیریت را به رخ میکشد. دراکر الگوهای مدیریتی کلاسیک و رایج را نه نفی بلکه به تفکر وا داشته و میگوید : "فرض جدیدی که مدیریت، چه به عنوان یک رشته علمی، و چه به عنوان روش عمل، هر چه بیشتر، باید خود را بر آن مبتنی کند، این است که حوزه و قلمرو مدیریت، قانونی و حقوقی نیست. مدیریت باید عملیاتی باشد، و بایستی کل فرایند را در برگیرد. تمرکز و توجه مدیریت باید بر نتایج و عملکرد و در سراسر زنجیره اقتصادی باشد" (دراکر، ص 53). وی بر این باور است که : "مرکز و محور جامعه، اقتصاد و اجتماع مدرن ما، تکنولوژی نیست، اطلاعات نیست، بهرهوری نیست، بلکه مرکز و محور، "نهاد مدیریت شده" به عنوان ابزار جامعه برای ایجاد نتایج و دستاوردها و مدیریت، ابزاری خاص و وظیفهای ویژه است که سازمانها و نهادها را قادر به ایجاد نتایج و دستاوردها میکند و این امر، به هر حال، الگوی غایی و نهایی را درزمینه مدیریت نوین میطلبد : دل نگرانی و مسئولیت مدیریت، عبارت است از کلیه مقولاتی که عملکرد هر سازمان و نهاد، و نتایج حاصله را- چه در داخل و چه در خارج – تحت تأثیر قرار میدهد" (دارکر، ص 59)
3- ضرورت داشتن استراتژی از سوی همه مدیران و سازمانها، استراتژی مبنی بر درک واقعیات قطعی و تضمین شده جهانی همچون : "پدیده سقوط نرخ تولید در جهان توسعه یافته، پدیده جابجایی در توزیع درآمدهای قابل عرضه، تبیین و تعریف عملکرد، رقابت جهانی و رشد ناسازگاری بین پدیده جهانی شدن اقتصاد و تفرقه سیاسی" از دیگر نکاتی است که در کتاب چالشهای مدیریتی قرن 21 بر آن تأکید شده است. دراکر بر این باور است که سازمانها، استراتژی نخواهند داشت مگر اینکه این پنج واقعیت را در نظر داشته باشند. وی میگوید : "هیچ نهاد و مؤسسهای نمیتواند در دورانی از آشفتگی، و عصری از تغییرات ساختاری و دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی، انتظار بقا داشته باشد، مگر اینکه بتواند با موفقیت با این چالشها برخورد کند (دارکر، ص 94)
4- از نظر دراکر، چالش محوری مدیریت در قرن بیست و یکم این است که سازمانش نقش پیشگامی در امر دگرگونی و تغییر و تحول داشته باشد. یک رهبر تغییر به دگرگونی به چشم فرصت مینگرد. او خود به دنبال تغییر و دگرگونی است و چگونگی یافتن تغییرات مناسب را میداند و نیز میداند چگونه آنها را، در درون سازمان یا خارج از آن، کارساز و مؤثر بگرداند. به عقیده دراکر تحقق چنین نقش و رسالتی مستلزم آن است که :
اولا" سیاستهایی برای آینده، اندیشیده شود.
ثانیا" روشهای اصولی و سیستماتیک برای یافتن، پیش بینی کردن و مهمتر از همه پیشدستی بر فرایند دگرگونی اتخاذ شود.
ثالثا" راه مناسب برای معرفی و باب کردن دگرگونی، در محدوده سازمان و خارج از آن پیدا شود. و سرانجام سیاستهایی هم برای برقراری تعادل فرآیند دگرگونی و تداوم فعالیتهای سازمان اندیشیده شود (دارکر، ص 96)
5- دراکر وقوع انقلاب نوین اطلاعاتی بدون هیچ مانع ورادعی را پیش بینی میکند که از سازمانهای تجاری و صنعتی آغاز شده و بیگمان همه نهادهای موجود در جامعه را فرا خواهد گرفت و به نحو ریشهای، معنا و مفهوم اطلاعات را، برای سازمانها و افراد، تغییر خواهد داد. از نظر وی این انقلاب، انقلاب در تکنولوژی، ماشین آلات، تکنیکها، نرم افزارها یا سرعت نیست، بلکه انقلابی است در مفاهیم و تصورات کلی. این انقلاب در تکنولوژی اطلاعاتی (IT) و یا در سیستم اطلاعات مدیریت (MIS) رخ نمیدهد و هدایت آن هم در دست مدیران ارشد اطلاعاتی (CIO) نیست. این انقلاب توسط مردم و کسانی هدایت میشود که "صنعت اطلاعات" به آنها به چشم حقارت مینگرد. به اعتقاد دراکر پرسیدن از"معنا و هدف اطلاعات" است که به باز تعریف وظائف و کارهایی که اطلاعات باید به کمک آن انجام شود، میانجامد و نیز تعریف نهادهایی که باید این وظایف را انجام دهند (دراکر، ص 122)
6- دراکر میگوید : مهمترین و در واقع بینظیرترین کمک و حسن تأثیر مدیریت در قرن بیستم، پنجاه برابر شدن بهرهوری کارگران یدی در تولید صنعتی بود، اما مهمترین سهم و نقشی که مدیریت در قرن بیست و یکم باید ایفا کند، افزایش بهرهوری کارکنان علمی و کارهای عملی است. به تعبیر دیگر ارزشمندترین داراییهای یک سازمان در قرن بیستم وتجهیزات تولیدی آن بود، اما ارزشمندترین دارایی این نهاد در قرن بیست و یکم، کارکنان علمی و بهرهوری کارکنان علمی آن خواهد بود (دراکر، ص 167) او پیش بینی میکند که "ظهور کارگران علمی و بهرهوری کارگران علمی، به عنوان مسئله کلیدی، در چند دهه آینده، موجب تغییرات بنیادین در ساختار و ماهیت" سیستم اقتصادی "خواهد گردید" (دارکر، ص 195)
7- دراکر فصل پایانی کتاب "چالشهای مدیریت در قرن 21" را به مقوله مهم "مدیریت بر خود" یا "خود مدیریتی" اختصاص میدهد و میگوید "افراد بسیار موفق تاریخ نظیر ناپلئون، لئوناردو داوینچی، موتسارت و امثالهم همواره بر خود مدیریت داشتهاند. همین خود گردانی و مدیریت بر خود، تا حد زیادی موجبات موفقیت آنها را فراهم کرده است. اما اینها از نادرترین استثناها بودند، و آنها چه در قریحه و استعداد و چه در دستاوردها و موفقیتهایشان، آنچنان غیر عادی بودند که آنها را باید خارج ار مرزهای حیات و هستی انسانهای عادی مورد بررسی قرارداد. اکنون حتی افراد با استعدادهای نسبتا" کم، یعنی افراد متوسط الحال باید اداره کردن و مدیریت بر خود را بیاموزند. لذا مطالبات و خواستههای واقعا" جدی در مقابل کارگران علمی مطرح میشود از جمله اینکه :
* از خود بپرسند که "من کیستم؟ نقاط قوت و تواناییهای من در کجا و چه زمینههایی است؟ و "من چگونه کار میکنم؟"
* باید این پرسش را مطرح کنند که : "من به کجا تعلق و وابستگی دارم؟"
* باید بپرسند که "سهم و نقش من چیست؟"
* باید مسئولیت وابستگی و ارتباط را بپذیرند.
* باید برای نیمه دوم عمر خود، برنامهریزی کنند.
8- پیتر.اف. دارکر در سال1909 در اتریش به دنیا آمد. دکترای حقوق خواند، مطالعات و پژوهشهای خود را در آمریکا در حوزه مدیریت ادامه داد. سالها در دانشگاههای معتبر تدریس کرد، بیش از 30 کتاب تالیف کرد. کتابهای "مدیریت در جامعه آینده"، "جهان پس از سرمایهداری" و "چالشهای مدیریت در قرن 21" از مهمترین کتابهای دراکر است. او بیشک یکی از بزرگان علم مدیریت در جهان معاصر است. اعطای مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا در سال 2002 نشانی است از تقدیر جامعه از خدمات علمی پیتر دراکر.
9- در بهمن ماه سال 1384 از سوی شش موسسه آموزشی و پژوهشی عرصه مدیریت یک گردهمایی تحت عنوان "الگوی مدیریت و رهبری در هزاره سوم" در تهران برگزار شد. محور اصلی مباحث این نشست، دکتر محمد علی طوسی بود که با تأسی به اندیشههای پیتر دراکر تلاش کرد ضمن ارایه برخی از ویژگیهای مدیریت و رهبری در آغاز هزاره سوم، مشخصات فرهنگ سازمانی مناسب برای این دوره را معرفی کند. در این گردهمایی آقایان دکتر مهدی ابزری، مهندس حسامالدین عرف کشفی و خانم مهندس مهشید یزدان پناه، دکتر طوسی را کمک کردند. با وصف انتقادهایی که میتوان بر این نشست علمی وارد دانست، بحثهای مفیدی مطرح شد که میتوان گفت غالبا" نشأت گرفته از ایدههای پرفسور پیتر دراکر بود. کما اینکه دکتر طوسی در آغاز سخنان خود ضمن معرفی کتاب "چالشهای مدیریت در قرن بیست و یکم" این مسئله را مورد تأکید قرار داد.
براساس آنچه در نشست عمومی و جلسات تخصصی گردهمایی مورد بحث قرار گرفت، مدیریت و رهبری در آغاز هزاره سوم دارای ویژگیهای زیر است :
1- آزاد بودن و در دسترس بودن اطلاعات؛ تولید، پخش و به کارگیری اطلاعات همچون هوای آزاد در دسترس خواهد بود.
2- افزایش مستمررونداختراعات و ابتکارات تا جایی که همگان به ابتکار و اختراع توصیه و تشویق خواهند شد.
3- افزایش سریع و مستمردانش عمومی.
4- حرمت و تکریم انسان و دامنة نفوذ دموکراسی گسترش می یابد
5- پذیرش همگانی ضرورت مشارکت مردم در اداره امور جامعه
6- پدید آمدن بازارهای گسترده جهانی.
7- جنگهای جهانی خاتمه مییابد و صلح مورد تأکید همه قرار خواهد گرفت.
از نظر دکتر طوسی موارد فوق اصلیترین ویژگیهای مدیریت در آغاز هزار سوم است، در حالیکه موارد دیگری را نیز میتوان بر شمرد. آشنایی با این ویژگیها از ضرورتهای مدیریت موفق است و سازمانهایی در هزار سوم و یا به تعبیر پیتر دراکر در قرن بیست و یکم مدال موفقیت بر سینه خواهند داشت که این ویژگیها را باز شناخته و با چشمانی باز به استقبال چالشهای پیشرو بروند.
10- پس از معرفی هفت ویژگی مدیریت ورهبری در آغاز هزاره سوم، فرهنگ مناسب چنین سازمانها و مدیرانی مورد بحث قرار گرفت که بدون شکل گیری و پدید آوردن این فرهنگ، امکان ورود موفقیت آمیز در عرصه رقابت هزاره سوم میسر نخواهد بود. لذا با اتکا به تعریفی که پروفسور ادگارشاین از فرهنگ ارایه میدهد (قالب ذهنی و الگوی رفتاری متشکل از سه سطح : مفروضات اساسی، ارزشها و رفتارها) مشخصات فرهنگی مدیریت و رهبری در آغاز هزاره سوم به شرح زیر مورد اشاره قرار گرفت.
1- پذیرش این اصل اساسی که "انسان بزرگترین سرمایه جهان هستی است و در مرکز جهان هستی در حال دگرگونی ژرف، قرار گرفته است."
2- پذیرش دگرگونی و تغییر برای تازهگردانی و نوآفرینی که لازمه برتری جویی است.
3- گروهی اندیشیدن و گسترده کردن یاریهای فکری، معنوی و مادی همگان
4- خطرپذیری (ریسک) سنجیده و ضروری دانستن روحیه کارآفرینی
5- به اجرا در آمدن پیام رسانی در همه سکوهای زندگی
6- اطلاعات را موجبی برای افزایش شناخت، و افزایش شناخت را وسیلهای برای افزایش تولید تلقی کردن
نکته حائز توجه اینگونه بیان شد که "ما چگونه میتوانیم چنین قالب ذهنی را به الگوی رفتاری تبدیل کرده و با این قالب ذهنی چکار بکنیم"؟ که با ارایه مثالهای متعدد از جامعه ایرانی چنین استدلال شد که در منابع فرهنگی ما نشانههای عمیق از چنین قالب ذهنی وجود دارد منتها نتوانسته است به عنوان الگوی رفتاری قرارگیرد، لذا ایرانیان زمانی میتوانند در عرصه رقابت جهانی مدیریت ،موفق باشند که چنین فرهنگی با ویژگیهای ذهنی و رفتاری فوق بر جامعه سایه اندازد.
منابع :
1- دراکر، اف. پیتر چالشهای مدیریت در قرن بیست و یکم، مترجم محمود طلوع، نشر فرا
2- مجموعه مباحث اولین گردهمایی "مدیریت و رهبری در هزاره سوم" تهران، دوم بهمن 1384