سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

در موضوع: مکانیک سنگ
چقرمگی شکست موادسنگی و سرامیکی تحت بارگذاری مرکب- بررسی نمونه‌های آزمایشی
   خلاصه مطالب:
     کاربرد مکانیک شکست در تحلیل استحکام مواد و قطعات سنگی و سرامیکی طی سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. به منظور ارزیابی استحکام قطعات ترک دار سنگی تحت بارگذاری مرکب، نمونه‌های آزمایشگاهی مختلف پیشنهاد شده‌اند. در این مقاله ابتدا مروری روی چهار نمونه متداول‌تر آزمایشگاهی صورت گرفته و نشان داده می‌شود که نمونه SENB تحت بار چهار نقطه‌ای نامتقارن نمونه بسیار مناسبی برای آزمایشات شکست مرکب در این مواد می‌باشد.
   سپس این قطعه به کمک نرم‌افزار اجزا محدود مدلسازی شده، ضرایب شدت تنش آن برای حالت‌های مختلف بارگذاری و طول ترک‌های متعدد استخراج می‌شود. ضرایب فوق به منظور تعیین چقرمگی شکست مرکب در مواد سرامیکی آزمایش شده به کمک قطعه SENB مورد نیاز می‌باشند.
  
   واژه‌های کلیدی: چقرمگی شکست، بارگذاری مرکب، نمونه‌های آزمایشگاهی، مواد سنگی
  
   پیش گفتار:
     مواد سنگی و سرامیکی غالباً در مقایسه با فلزات رفتاری به مراتب تردتر دارند. این مواد تحت بارهای کششی از تحمل پایینی برخوردار بوده و معمولاً دچار شکست ترد می‌شوند.
   وجود ترکهای ذاتی در بسیاری از توده‌های سنگی، واماندگی و شکست مکانیکی در آنها را به طور قابل ملاحظه‌ای تسریع می‌نماید. از آنجا که تمرکز تنش در اطراف ترک‌های فوق‌الذکر عامل تعیین‌کننده‌ای در مقاومت توده‌های سنگی ترک‌دار محسوب می‌شود، لازم است عوامل ایجادکننده این تمرکز تنش‌ها و ویژگیهای آنها مورد بررسی قرار گیرند. تحقیقات متعددی در این زمینه انجام گرفته و نتایج به‌دست آمده در راستای بهبود ارزیابی رفتار مکانیکی سنگ‌ها به‌کار گرفته شده است. چنانچه قطعه‌ای دارای ترک اولیه باشد، معیارهای استحکام و شکست آن تحت بارگذاریهای مختلف، توسط مباحث مکانیک شکست تعیین می‌شود. مکانیک شکست از جمله مباحث مهم در علوم مهندسی میباشد که به بررسی شرایط لازم برای استحکام قطعات ترکدار می‌پردازد. طی دهه اخیر کاربردهای مکانیک شکست در مواد سنگی مورد توجه بسیار قرار گرفته، در حال حاضر نیز تحقیقات زیادی در این زمینه در حال انجام می‌باشد [1]. به منظور ارزیابی استحکام توده‌های سنگی، ابتدا لازم است که توزیع تنش داخل این قطعات به ویژه در ناحیه اطراف نوک ترک مورد بررسی قرار گیرد. سپس به منظور تعیین شرایط بحرانی مربوط به رشد ترک، معیارهای موجود در مکانیک شکست مورد استفاده قرار گیرند. با این وجود برای تعیین برخی از خواص مادی مورد نیاز مانند چقرمگی شکست (Fracture toughness) در مواد سنگی استفاده از آزمایشهای استاندارد اجتناب ناپذیر می‌باشد. تاکنون نمونه‌های آزمایشی متعددی برای انجام تست چقرمگی شکست مواد سنگی پیشنهاد شده‌اند. باتوجه به وجوه تشابه موجود در رفتار قطعات ترکدار سنگی و سرامیکی، نمونه‌های آزمایشی مورد استفاده جهت تعیین چقرمگی شکست این دو دسته مواد معمولاً مشترک می‌باشند.
   در این مقاله ابتدا مروری روی چند نمونه آزمایشی متداول‌تر صورت گرفته، نقاط ضعف و قوت آنها برشمرده می‌شود. سپس یکی از این نمونه‌ها که از مزایای متعددی برخوردار است، با استفاده از نرم‌افزار اجزاء محدود مدل‌سازی شده، ضرایب شدت تنش (Stress intensity factors) در آن برای طول ترکهای مختلف تعیین می‌گردد. این ضرایب برای ایجاد ارتباط بین بار بحرانی شکست قطعه و چقرمگی شکست ماده سنگی یا سرامیکی در بارگذاری کششی و برشی مورد نیاز می‌باشند.

 

 

 

 

 

   متن اصلی:
     2- تنش‌های الاستیک اطراف ترک
مکانیزم رشد ترک درسنگ‌ها و سرامیک‌ها، اغلب از نوع شکست ترد می‌باشد. شکست ترد، که به رشد ناپایدار و سریع ترک اطلاق می‌شود، معمولاً در موادی اتفاق می‌افتد که دارای میزان نرمی ‌پایینی هستند و تغییر شکل پلاستیک ناچیزی در اطراف ترک دارند. بنابراین مفاهیم مکانیک شکست الاستیک خطی (Linear elastic fracture mechanics) برای آنها قابل استفاده خواهد بود. در این بخش به بررسی انواع بارگذاری قطعات ترکدار، نحوه توزیع تنش در ناحیه اطراف نوک ترک و معرفی پارامترهای مطرح در مکانیک شکست می‌پردازیم. در مباحث مکانیک شکست، به منظور بررسی شرایط مختلف بارگذاری قطعات ترکدار، میدان تنش و جابجایی در نوک ترکها به حالت‌های زیر تقسیم می‌شوند[2]:
• مودI (حالت باز شوندگی) : در این حالت سطوح ترک فقط نسبت به هم باز شده، بار اعمالی و جابجایی بر سطح ترک عمود می‌باشند.
•مود II (حالت برشی) : در این حالت سطوح ترک بدون هیچ بازشدگی، در داخل صفحه قطعه نسبت به هم لغزیده، بار اعمالی و جابجایی عمود بر جبهه ترک می‌باشند.
•مودIII (حالت پارگی) : در این حالت نیز سطوح ترک بدون هیچ بازشدگی، نسبت به هم در خارج از صفحه قطعه لغزیده، جابجایی به موازات جبهه ترک می‌باشد.
•مود مرکب: شرایط بارگذاری مرکب هنگامی ‌ایجاد می‌شود که بارگذاری به صورت ترکیبی از دو یا سه حالت از بارگذاریهای فوق باشد.
رایج‌ترین حالت بارگذاری که در اغلب طراحیها برای مقابله با آن تدابیر و روشهای ویژه اتخاذ می‌گردد، حالت بارگذاری مود I می‌باشد. اما در مواد سنگی به دلیل آرایش اتفاقی ترک‌ها، ترک معمولاً تحت‌تأثیر بارهای توأم کششی و برشی قرار می‌گیرد، بنابراین معیارهای مربوط به بارگذاریهای مرکب برای تعیین استحکام شکست آنها به کار برده می‌شود.
تنش‌های الاستیک در یک قطعه ترک‌دار تحت بارگذاری مرکب به صورت یک بسط سری نوشته می‌شود [3]. در نزدیکی نوک ترک ترمهای اولیه غالب بوده به فرم عمومی‌زیر نوشته می‌شود:
Image0$ که در آن ، نشان دهنده تانسور تنش، KII و KI به ترتیب ضرایب شدت تنش مودII و I، توابعی بر حسب بوده و r و نیز مؤلفه‌های مختصات قطبی با مبدأ واقع در نوک ترک می‌باشند (شکل 1) . Image1$ KII و KI از جمله پارامترهای اصلی در مکانیک شکست بوده، به کمک آنها می‌توان شرایط بحرانی مربوط به شکست قطعه را تخمین زد. لذا تعیین آنها برای قطعات ترک‌دار از اهمیت بالایی برخوردار است. تعیین ضرایب) KII و KI برای قطعات بسیار ساده از روش‌های تحلیلی میسر می‌باشد ولی برای قطعات ترکدار پیچیده، استفاده از روش‌های عددی مانند روش اجزاء محدود برای تعیین KII و KI اجتناب ناپذیر است. ترم T ترمی‌ ثابت و مستقل از فاصله نسبت به نوک ترک می‌باشد. این ترم نیز می‌تواند روی رشد ترک تأثیر قابل ملاحظه‌ای داشته باشد. 3- استحکام شکست توده‌های سنگی ترک دار تحت بارگذاری مرکب اگرچه اولین تحقیقات انجام شده بر روی مقاومت سنگ‌های ترک‌دار در برابر شکست و واماندگی، بر پایه تعیین چقرمگی شکست تحت بارگذاری مود I انجام گرفت، ترکهای موجود در توده‌های سنگی به ندرت تحت بارگذاری مودI خالص قرار می‌گیرند. به عنوان مثال تجربیات عملی نشان می‌دهد که در مواد سنگی، به دلیل آرایش اتفاقی ترک‌ها معمولا بارهای توأم کششی و برشی به ترک وارد می‌شود. بنابراین تحلیل و ارزیابی قابل قبولی از رفتار مواد سنگی ترک‌دار مستلزم انجام بررسی‌ها و تحقیقات تحلیلی و آزمایشگاهی بر روی معیارهای شکست مود ترکیبی خواهد بود. در تحقیقاتی که برروی شکست سنگها انجام‌گرفته، سعی‌شده روشهایی برای‌تعیین میزان چقرمگی شکست درمود ترکیبی ارائه شود که تاحدامکان عوامل ایجادخطا و عدم‌دقت دراین تست‌ها را کاهش دهند. یکی از نمونه‌های کاربردی در این زمینه، نمونه (Single edge notched bend specimen) SENB (ترک لبه‌ای، تحت بار خمشی) می‌باشد. این نمونه شامل قطعه‌ای مکعب‌مستطیل شکل است که طول آن، نسبت به عرض و ضخامت آن بسیار بزرگتر است. یک ترک لبه‌ای در طول قطعه ایجاد شده که موقعیت و راستای آن، بسته به نوع کاربرد نمونه، تغییر می‌کند. در ادامه این بخش، چهار نمونه متداول برای آزمایش استحکام مواد سرامیکی تحت بارگذاری مرکب به اختصار شرح داده شده، با هم مقایسه می‌شوند. سه مورد از این نمونه‌ها حالت‌های خاصی از قطعه SENB می‌باشند. 3-1- نمونه SENB با ترک نامتقارن تحت بار خمشی سه نقطه‌ای موقعیت ترک در این نمونه، همانطور که در شکل 2 مشاهده می‌شود، نسبت به نقاط اعمال بار از عدم تقارن برخوردار میباشد. به همین دلیل در هنگام اعمال بارهای سه نقطه‌ای، شرایط بارگذاری ترکیبی به وجود می‌آید. لذا با تغییر موقعیت ترک، می‌توان نسبت مود‌های I وII ایجاد شده را کنترل نمود Image2$ این گونه نمونه‌های نامتقارن در آزمایشات متعددی روی مواد سنگی برای بررسی ضرایب شدت تنش مود ترکیبی به‌کار برده شده‌اند. به عنوان مثال تحقیقات گسترده‌ای در مرجع [4] بر روی عملکرد نمونه‌های ساخته شده از سنگ مرمرانجام گرفته است. تحلیل تنش این نمونه توسط Filon[5] مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده ازاطلاعات موجود در جداول، امکان دستیایی به مقادیر ضرایب شدت تنش در محدوده وسیعی، به ازاء نسبتهای مختلف d/w ممکن می‌باشد. از مزایای این نمونه میتوان به هندسه ساده و روش ساده و کم هزینه بارگذاری که قابل انجام با دستگاه معمولی کشش و فشار می‌باشد، اشاره نمود. اما یکی از نقاط ضعف جدی در این نمونه، عدم امکان دستیابی به مودII خالص در آن می‌باشد. 3-2- نمونه SENB با ترک مایل تحت بار چهار نقطه‌ای قطعه SENB با ترک لبه‌ای مایل یکی دیگر از قطعات متداول در اندازه‌گیری استحکام شکست سنگها و سرامیکها در مود مرکب می‌باشد. در این نمونه ترک با استفاده از ار‌ه‌های ظریف به صورت زاویه‌دار ایجاد می‌شود. ترکهای متقارن عمود بر سطح نمونه و روی خط تقارن آن موجب پیدایش مود یک خالص می‌شوند و ترک‌های مایل، مود مرکب را ایجاد می‌نمایند. در شکل 3 خصوصیات هندسی این نمونه نشان داده شده است [?] قطعه فوق از این مزیت برخوردار است که بدون تغییر موقعیت نقاط بارگذاری و صرفا با تغییر زاویه ترک می‌توان نسبت مودهایI وII ایجاد شده را کنترل نمود. منتها ایجاد ترک زاویه‌دار مشکل بوده و برای زوایای بزرگ، احتمال پریدگی و شکستن گوشه‌ای از نمونه بسیار زیاد می‌باشد. لازم به ذکر است که این قطعه برای آزمایشات متعدد شکست در مواد سنگی و سرامیکی استفاده شده است [?]. Image3
3- 3- نمونه دایره‌ای شکل با ترک مرکزی
نمونه دایره‌ای شکل تحت بار فشاری یکی از نمونه‌های متداول جهت تعیین خواص مکانیکی مواد سنگی می‌باشد.
به منظور محاسبه چقرمگی شکست این مواد یک ترک مرکزی مطابق شکل 4 در امتداد یکی از قطر‌های دایره ایجاد می‌شود. سپس قطعه تحت یک بار فشاری قرار می‌گیرد. از مقدار بار متناظر با لحظه شکست قطعه چقرمگی شکست ماده محاسبه می‌شود. با تغییر زاویه بین بار فشاری و امتداد ترک (زاویه ) می‌توان ترکیب‌های مختلفی از مودI و مودII را فراهم آورد. در حالت ، نمونه تحت مودI خالص قرار می‌گیرد. برای ایجاد مود IIمقدار زاویه بستگی به قطر دیسک و طول ترک دارد ولی به طور متوسط مودII در حالت حدودا برابر با°5/22حاصل می‌گردد.
 
شکل 4. نمونه دایره‌ای شکل با ترک مرکزی

اگرچه دیسک برزیلی ترک‌دار می‌تواند دامنه کاملی از مودI تا مودII را فراهم آورد ولی تغییرات و با زاویه نسبتاً شدید می‌باشد لذا احتمال تأثیر قابل ملاحظه خطاهای ناشی از مرحله تولید قطعه روی نتایج آزمایش وجود دارد. همچنین ایجاد ترک مرکزی در یک نمونه سنگی در مقایسه با ایجاد ترک لبه‌ای دشوارتر می‌باشد. این قطعه توسط محققین متعددی برای انجام آزمایشات شکست مرکب روی مواد سنگی مورد استفاده قرار گرفته است که به عنوان نمونه می‌توان مراجع [7] و[8] را ذکر نمود.

3-4- نمونه SENB با ترک مستقیم نامتقارن تحت بار خمشی چهار نقطه‌ای
هندسه نمونه تحت بار خمشی چهار نقطه‌ای نامتقارن و متقارن در شکل 5 نشان داده شده است]9[. همانطور که درشکل مشاهده می‌شود با بهره‌گیری از فیکسچرهای ساده و دو روش بارگذاری مختلف، امکان دستیایی به مودI خالص، مودII خالص و نیز مود ترکیبیI وII فراهم می‌شود. ممان M ایجاد شده در نمونه، در راستای ایجاد مودI و نیروی برشی Q نیز، در رابطه با ایجاد مود IIعمل میکنند. نسبت مودI بهII با تغییر موقعیت ترک نسبت به محلهای اعمال نیرو قابل کنترل می‌باشد. مود II خالص با قرار دادن ترک در منطقه وسط نمونه نامتقارن و در راستای محور میانی (جایی‌که 0= M می‌باشد) ایجاد می‌شود برای ایجاد مودIخالص نیز میتوان ترک را در منطقه وسط نمونه متقارن (جایی که 0=Q می‌باشد) قرار داد. آزمایشات متعددی بر روی این نمونه توسط هوانگ و وانگ انجام گرفته است[11].
 
شکل ه. نمونه با ترک لبه‌ای تحت بار چهار نقطه‌ای]9[ aمتقارن .b نامتقارن

طبق بررسیهای انجام شده مشاهده می‌شود که درنمونه فوق الذکر، امکان ایجاد مود I خالص، مودII خالص و همچنین کلیه حالات مود ترکیبی I/II فراهم می‌شود، در حالی که در سه نمونه شرح داده شده قبلی ایجاد مودII خالص یا امکان پذیر نبود یا حساسیت زیادی به فرایند ساخت قطعه داشت. با توجه به توضیحات فوق می‌توان نتیجه گرفت که قطعه با ترک مستقیم لبه‌ای تحت بار چهار نقطه‌ای به دلیل ساده و کم هزینه بودن روند تولید، عدم نیاز به فیکسچر‌های پیچیده و امکان فراهم کردن دامنه کاملی از بارگذاری مرکب، از کشش خالص تا برش خالص، نمونه آزمایشگاهی بسیار مناسبی برای تعیین استحکام شکست مواد سنگی و سرامیکی می‌باشد. در بخش بعد به کمک روش اجزاء محدود این نمونه مدلسازی شده و با انجام یک تحلیل تنش الاستیک، پارامترهای ترک در این نمونه به دست آورده می‌شود.

4- روابط نیروی برشی و گشتاور خمشی در نمونه SENB تحت بار چهارنقطه‌ای
حالت کلی نحوه تغییرات بار برشی و خمشی در طول نمونه در شکل 6 نشان داده شده است. در بارگذاری نامتقارن، فیکسچرهای در بر گیرنده نمونه تحت تاثیر بارP (در واحد ضخامت) که به فاصلهS از محور ناچ وارد می‌شود، قرار می‌گیرند.
با بررسی تعادل استاتیکی قطعه خواهیم داشت:
 
(2)

و به این ترتیب نیروی برشی وارد به صفحه ترک و نیز ممان اعمالی در واحد ضخامت به صورت زیر خواهند بود:
 
(3)

 
شکل 6. بارگذاری نمونه با ترک لبه ای تحت بار چهار نقطه‌ای.

نیروی برشیQ موجب پیدایش ضریب شدت تنش مودII در نوک ترک می‌شود. ممان M نیز ضریب شدت تنش الاستیک مودI را ایجاد می‌کند. ممان به صورت خطی با افزایش فاصلهS، افزایش یافته ولی نیروی برشی Q مستقل از فاصله می‌باشد. بنابراین نسبت مود ترکیبی در نوک ترک با تغییر فاصله S قابل تنظیم خواهد بود. اگر S=0 باشد، ممان از بین رفته و نوک ترک تحت بارگذاری مود خالصII قرار خواهد گرفت. مودI خالص نیز با بارگذاری چهارنقطه‌ای قطعه متقارن، قابل دستیایی خواهد بود.
ضرایب شدت تنش نیز بر حسب M و Q برای نمونه با ترک مستقیم از روابط 4 محاسبه می‌شوند:
 
(4)

که در آنW عبارتست ازعرض قطعه، B ضخامت قطعه و و نیز ضرایب هندسی مود I و مودII در نمونه می‌باشند.

5- مدلسازی اجزاء محدود قطعه SENB با ترک مستقیم
به منظور دستیایی به میزان چقرمگی شکست قطعات سنگی لازم است رابطه‌ای بین باربحرانی شکست نمونه و مقدار چقرمگی شکست برقرار نمود. برای دستیایی به این هدف، تحلیل اجزا محدودی با استفاده از نرم‌افزار ABAQUS بر روی نمونه به ازاء شرایط هندسی مختلف انجام گرفت. در مدلسازی نمونه، خواص مکانیکی سنگ مرمر در نظر گرفته شد. ابتدا نمونه SENB با ترک لبه‌ای مستقیم در نرم‌افزار مدل شد. مش بندی قطعه با استفاده از المان چهاروجهی هشت گرهی Plane strain انجام گرفت. در ناحیه اطراف ترک 18 ردیف المان و در هر ردیف آن 14 المان در راستای شعاعی در نظر گرفته شد. به منظور ایجاد سینگولاریتی تنش‌های اطراف نوک ترک نیز، در این ناحیه خاص از المانهای ویژه ترک موسوم به المان‌های سینگولار، استفاده شد. مدل ساده شده‌ای از مش بندی قطعه در شکل 7 مشاهده می‌شود.
 
شکل 7. مش بندی، شرایط مرزی و بارگذاری قطعهSENB.

پس از اعمال بارگذاری و شرایط مرزی و حل مساله، ضرایب شدت تنش بوسیله نتایج حاصل از تحلیل نمونه ، محاسبه شده و با قرار دادن در روابط 5 ضرایب هندسی بی بعد به صورت توابعی از نسبت طول ترک به عرض قطعه (a/W) ، به دست می‌آیند.
 
(5)

به منظور ایجاد یک جامعه آماری مناسب از ضرایب هندسی، تحلیلهای متعددی بر روی نمونه‌هایی با طول ترکهای مختلف انجام گرفت، که نتایج به صورت عددی در جدول 1 و بصورت ترسیمی‌در شکلهای 8 و 9 ارائه می‌شوند:
 
جدول 1. ضرایب هندسی بدون بعد به دست آمده از نرم‌افزار به ازاء طول ترک‌های مختلف

نتایج حاصل از تحلیل اجزاء محدود نشان داد که در صورت مرتب نمودن روابط شدت تنش بصورت روابط (5) ، ضرایب بدون بعد و مستقل از فاصله ترک تا امتداد وسط قطعه،S، خواهند بود. شکل 8 نشان می‌دهد که با افزایش طول ترک، ضریب هندسی ابتدا افزایش می‌یابد ولی برای ترک با طول بیشتر، روند نزولی در مقادیر مشاهده می‌شود. این در حالیست که براساس شکل(9) ، ضریب هندسی همواره با افزایش طول ترک زیاد می‌شود.
 
شکل 8. نمودار ضریب هندسی نرمال شده مودI به‌ازاء نسبتهای مختلف طول‌ترک به عرض‌قطعه.

 
شکل 9. نمودار ضریب‌هندسی مودII نرمال‌شده به ازاء نسبتهای مختلف طول‌ترک به عرض‌قطعه.

از نمودارهای ارائه شده در شکلهای(9) و (8)، میتوان جهت ایجاد ارتباط بین بار شکست حاصل از آزمایش و چقرمگی شکست مرکب مواد سنگی استفاده نمود. چنانچه آزمایش روی نمونه‌های سنگی با ابعاد و طول ترک مشخص انجام گیرد و موقعیت بارها و امتداد ترک مشخص باشند، به سادگی می‌توان) و متناظر با بار شکست در قطعه ترک دار را از روابط(5) محاسبه نمود. سپس به کمک این مقادیر و با استفاده از معیارهایی از قبیل معیار حداکثر تنش محیطی]11[، معیار حداکثر نرخ انرژی کرنشی آزاد شده ]12[ ویا معیار حداقل چگالی انرری کرنشی ]13[، می‌توان میزان چقرمگی شکست نمونه سنگی مورد نظر را در بارگذاری مرکب تعیین نمود. بر اساس مبانی مکانیک شکست الاستیک خطی(LEFM)، نتایج حاصل ازتست روی قطعه آزمایشگاهی SENB با ترک مستقیم، برای تخمین شکست در مواد سنگی که همان نسبت به را دارند، قابل استفاده می‌باشد.
علاوه بر محاسبه ضرایب شدت تنش، مقدار تنشT نیز در حالت‌های مختلف و برای طول ترک‌های قبلی محاسبه گردید. به این منظور نتایج تحلیل روش اجزاء محدود و روش شرح داده شده در مرجع ]14[ به کار گرفته شد. در این روش از تنش‌های به دست آمده روی لبه‌های ترک استفاده شده و مقدار تنشT در فاصله مناسبی از نوک ترک محاسبه می‌شود.
 
شکل10. نمودار ترم تنشT به ازاء نسبتهای مختلف طول ترک به عرض قطعه.

شکل 10 تغییرات تنشT را در حالت بارگذاری پاد متقارن (مودII خالص) نشان می‌دهد. نتایج برحسب فاصله محل بارگذاری تا امتداد ترک d و همچنین برای مقادیر مختلف ارائه شده است. همانطور که مشاهده می‌شود مقدار تنش T در اکثر حالتها ناچیز و قابل اغماض می‌باشد. فقط چنانچه امتداد بارهای اعمالی به قطعه به امتداد ترک بسیار نزدیک گردد، مقدار تنش T قابل ملاحظه می‌شود. مشابه این نتایج در سایر ترکیب‌های بررسی شده از مود I و IIنیز مشاهده گردید. لذا می‌توان به طورکلی بیان نمود که با انتخاب محل بارگذاری به گونه‌ای که به اندازه کافی از امتداد ترک دور باشد (حدوداً )اثرتنش T روی شکست قطعه قابل اغماض خواهد بود.
این نکته را می‌توان به عنوان مزیت دیگری از نمونه SENB تحت بار چهار نقطه‌ای به شمار آورد. به عنوان مثال مطالعات انجام یافته توسطFett ]15[ نشان می‌دهد که تنشT در نمونه دیسک برزیلی با ترک مرکزی از مقدار منفی بالایی برخوردار است و این موضوع سبب شده است که نتایج آزمایشگاهی پراکندگی زیادی داشته و با معیارهای متداول شکست قابل پیش بینی نباشند.

 

 

 

   نتیجه گیری:
     مطالعه نمونه‌های متداول تست شکست مواد سنگی، نشان داد که قطعهSENB با ترک مستقیم لبه‌ای تحت بار خمشی چهار نقطه‌ای، به دلیل عدم نیاز به شرایط تکیه‌گاهی و فیکسچرهای پیچیده، سادگی هندسه، کم هزینه بودن روند تولید و قابلیت تولید گستره کامل مود‌های بارگذاری از مودI خالص تا مودII خالص، نمونه بسیار مناسبی برای انجام تحقیقات آزمایشگاهی و محاسبه پارامتر‌های شکست مواد سنگی می‌باشد. به منظور برقراری رابطه‌ای بین نیروی شکست حاصل از تست روی این نمونه و چقرمگی شکست ماده، در این مقاله، محاسبه فاکتورهای هندسی به کمک تحلیل اجزا محدود قطعه در حالت‌های بارگذاری مودI وII انجام گرفت. نتایج اجزاء محدود همچنین نشان داد که گر امتداد بارگذاری از امتداد ترک به اندازه کافی دور باشد اثر ترمT قابل اغماض می‌شود.

 

 

 

 

 


   منابع:
     1-Wittaker, B.N.,Singh,R.N.,Sun,G., (1992), ”Rock Fracture Mechanics”, Elsevier science publications.
   2- Meguid,S.A., , (1989)” Fracture Mechanics, “, Elsevier science pub.
   3- Williams, M.L. (1957). “On The Stress Distribution at The Base of a Stationary Crack”, Journal of Applied
   Mechanics, Vol. 24, pp. 109–114.
   4-Xeidakis,G.S. ,Samaras,I,S. ,Zacharopoulos. ,Papakaliatakis,G,E., (1996), “ Crack Growth in a Mixed-
   Mode Loading on Marble Beams under Three Point Bending “ , International journal of fracture 79: 197-208
   5- L.N.G,Filon,(1903) , “On an Approximate Slution for the Bending of a Beam of the Rectangular Cross-
   Section Under any System of Load, With Special Reference to Points of Concentrated or Discontinuous
   Loading “ , Phil. Trans., A , 201,63-155
   6- Fett,T., Gerteisen,G., Hahnenberger,S.,Martin,G. & Munz,D., (1995), “Fracture Tests for Ceramics under
   Mode-?, Mode-?? and Mixed-Mode Loading “, Journal of the European Ceramic Society 15 ,307-312.
   7-Khan,K., Al-Shayea,N,A., (2000), “ Effect of Secimen Geometry and Testing Method on Mixed Mode ?-??
   Fracture Toughness of a Limestone Rock From Saudi Arabia “, Rock Mech ,Rock Engng 33 (3),179-206
   8-Chang,Soo-Ho., Lee, Chung-In.,Jeon,Seokwon, (2002), “ Measurement of Rock Fracture Toughness under
   modes ? and ?? and Mxed Mode Conditions by Using Disc-Type Specimens “ , Engineering Geology 79-97.
   9-T.M.Maccagno and J.F.Knott ,(1989),"The Fracture Behaviour of PMMA in Mixed Modes ? and ?? " ,
   engineering fracture mechanics Vol.34 ,No.1, pp65-86
   10-Huang,J., Wang,S.,(1985), “ An Experimental Investigation Concerning the Comprehensive Fracture
   Toughness of Some Brittle Rocks “ , Intl.J.Rock.Mech.Min.Sci and Geomech.Abstr.,No.2,99-104
   11- F. Erdogan, and , G.C. Sih, (1963) ,” On the Crack Extension in Plates under Plane Loading and
   Transverse Shear “ , Journal of Basic Engineering, Transactions of ASME. 85, 519-525
   12- M.A.Hussain, S.L Pu and Underwood J, (1974), “ Strain Energy Release Rate for a Crack under
   Combined Mode I and Mode II” ,Fracture Analysis, ASTM STP 560. American Society for Testing and
   Materials, Philadelphia, 2-28
   13- G.C.Sih, (1973), “Some Basic Problems in Fracture Mechanics and New Concepts “ Engineering Fracture
   Mechanics. 5, 365-377
   14-Ayatollahi,M,R., Pavier,M.J., Smith,D,J., (1998), “ Determination of T-stress from Finite Element Analysis
   for Mode ? ، and Mixed Mode ?/?? Loading “, International Journal of Fracture 91:283-298 .
   15- Fett,T., (2001), “ Stress Intensity Factors and T-Stress for Internally Cracked Circular Disks under Various
   Boundary Conditions “ , Engineering Fracture Mechanics 68,1119-1136 .


 


در موضوع: استخراج معدن

طبقه بندى مواد منفجره مصرفى در معادن بر اساس اندیس قدرت

 

 

 

  خلاصه مطالب:

     مواد منفجره ای همچون آنفو على رغم برخورداری از دانسیته و سرعت انفجار (VOD)پایین- در صورت طراحى صحیح- خردایش مطلوبى را در انفجارهای معدنى سبب مى شوند. با توجه به این مسئله ارائه عاملى مستقل از دانسیته و سرعت انفجار، برای شناخت و طبقه بندی قدرت مواد منفجره ضروری به نظر مى رسد. تاکنون خردایش مطلوب بدست آمده توسط آنفو با وجود سرعت انفجار پایین را یک استثنا بر شمرده اند. در صورتیکه میتوان آنرا به کمک اندیس قدرت پیشنهادی د ر این تحقیق از نظر علمى به خوبى توجیه نمود. بدین منظور، در اینجا قدرت مواد منفجره مرسوم در معدنکاری بر مبنای تعریفى از شیمى فیزیک که در فن انفجار در معادن متداول نبوده است، ارائه گردید و برای داشتن یک مبنای مقایسه و همچنین کنترل ارتباط موجود بین قدرت محاسبه شده و مطلوبیت خردایش، تمامى قدرتهای محاسبه شده را بژ قدرت آنفو که خردایش حاصل از آن مطلوب مى باشد، تقسیم شد تا اندیس قدرتى که فاقد بعد باشد بدست آید. بررسى داده های قدرت نشان داد مواد منفجره ای مثل آنفو و آلومینیم- آنفو که على رغم سرعت انفجابر کم ایجاد کننده خردایش مطلوبى هستند، از قدرت بالایى برخوردارند، همچنانکه بررسى داده های اندیس قدرت نشان مى داد که آلومینیم- آنفو اندیس قدرتى نزدیک به نیترو گلسیرین دارد و یا اندیس قدرت آنفو که برابر واحد است بیش از ماده پر سرعتى مثل تى ان تى مى باشد. درصورتیکه دانسیته، سرعت انفجار و حتى انرژی وز این مواد بسیار کمتر از نیتروگلسیرین و تى ان تى است. علاوه بر این، بررسى ضریب همبستگى داده های قدرت بر حسب دانسیته و سرعت انفجار نشان مى دهد که قدرت و به تبع آن اندیس قدرت مستقل از دانسیته و سرعت انفجار میباشند. لذا در این تحقیق پیشنهاد گردید تا برای طراحى انفجارهای معدنى با هدف انتخاب نوع ماده منفجره، به جای دانسیته و سرعت انفجار از اندیس قدرت که ضمن مستقل بودن از دانسیته و سرعت انفجار، توجیهى بهتر از رفتار مواد منفجره ارائه میکند، استفاده شود. به همین منظور رابطه موجود بین خرج ویژه آنفو و شاخص انفجار پذیری سنگ برای محاسبه خرج ویژه سایر مواد منفجره بوسیله اندیس قدرتهای بدست آمده در این تحقیق اصلاح آنها (Modify) گردید. نتایج حاصله مبین دقت این روابط در قیاس با روابط مرسوم که اصلاح آنها به کمک نسبت انرژی وزنی (RWS) صورت گرفته است، میباشد.
   واژه هاى کلیدى: انفجارهاى معدفى، قدرت، اندیس قدرت، سرعت انفجار، طراحى انفجار، انتخاب ماده منفجره، خرج ویژه، شاخص انفجارپذیرى سنگ.

   پیش گفتار:
     در یک وکنش انفجاری انرژی و گازهایى که محصولات وکنش هستند، آزاد مى شوند. حجم گازهای تولیدی (v) وگرمای حاصل از انفجار (q) با توجه به ترموشیمى مواد منفجره قابل محاسبه اند. گاز حاصله اصولا دارای حجمى چند برابر خرج بکار رفته هستند که این افزایش حجم در یک فضای محصور همچون چالهای بکار رفته برای خرج گذاری در انفجارهای معدنى، در صورت غلبه بر مقاومت سنگ به کمک سایر عوامل موثر، عاملى در جهت خردایش که هدف این انفجارها است، بشمار مى رود. همچنین افزایش دمای ناگهانى حاصل از انرژی آزاد شده نیز موجبات انبساط ناگهانى سنگ را فراهم آورده و عاملى در جهت غلبه بر مقاومت سنگ تلقى میگردد. علاوه بر اثری که هر یک از عوامل گاز و انرژی به تنهایى بر خردایش دارند، با توجه به وقوع اغلب این انفجارها در یک فضای محصور، حضور گاز و انرژی در کنار یکدیگر، اثر تشدیدکننده ای نیز از طریق انبساط مضاعف حجم گازهای حاصل از انفجار دارند. این عمل به کمک بخشى از انرژی آزاد شده که به مصرف افزایش دمای سنگهای پیرامون چال نرسیده است، صورت مى گیرد.
   با توجه به موارد فوق الذکر میتوان نتیجه گرفت که تفکیک این عوامل از یکدیگر برای قضاوت در خصوص قدرت ماده منفجره اشتباه بوده و بهتر است که به جای قضاوت به کمک حجم گاز حاصل از انفجار یا انرژی به تعریف عاملى دربرگیرنده هردوی آنها روی آورد.
   همچنین در انفجارات معدنى که خرج بکار رفته معمولا از مواد منفجره ای همچون آنفو مى باشد، حجم زیادی از گاز در اثر انفجار آزاد مى شود. شکل خرج نیز چه به صورت پر شده در چال و چه بصورت فشنگى معمولا سیلندری است و در فضایى محصور منفجر مى شود. حضور این گازها در کنار انرژی آزاد شده باعث اعمال فشار بر باقیمانده خرج که در حال انفجار (Detonation) است مى شود. این فشار لحظه به لحظه و بطور هماهنگ با پیشروی روند انفجار خرج و افزایش حجم گاز و میزان گرمای ناشى از آن، افزایش میابد. آنچه که از این روند به نظر مى رسد، افزایش دانسیته ماده منفجره در اثر فشار وارد ه از طریق انبساط مضاعف گاز بگونه ای فزاینده است که به افزایش سرعت انفجار (VOD) منجر مى شود و با توجه به رابطه ای که بین فشار انفجار (POD) با دانسیته و سرعت انفجار وجود دارد، این عامل نیز در حال افزایش خواهد بود و نمى تواند ملاک قضاوت باشد. میزان این افزایش برای ماده منفجره ای هموژن مثل نیتروگلسیرین مایع و در نقاط انتهایى خرج در حدود سى درصدخواهد بود]1[. بنابراین مجددا بر لزوم استفاده از عاملى در بر گیرنده گاز و انرژی بصورت توام تاکید میگردد.. این عامل که قدرت (Power) ماده منفجره نامیده میشود، از حاصلضرب حجم گازهای حاصل از انفجار (v)و انرژی آزاد شده (q) بدست مى آید و میتوان آنرا در مقایسه با قدرت یک ماده منفجره به عنوان مبنا و بصورت درصد، نسبت به آن ماده مبنا نشان داد که اندیس قدرت (Power Index) نامیده مى شود.
   در اینجا ابتدا حجم گازهای حاصله و انرژی آزاد شده از اففجار مواد مففجره معمول در معادن محاسبه مى شود. سپس به کمک آنها اندیس قدرت هر کدام از این مواد منفجره نسبت به آنفو که در معدنکاری مصرف وسیعى دارد، ارائه مى شود و عدم وابستگى قدرت و اندیس قدرت به دانسیته و VOD هم بصورت ریاضى و هم ضمن ارائه روابطى بین دو مورد از عوامل طراحى انفجار یعنى اندیس انفجار پذیری سنگ (Blast ability Index) و خرج ویژه استدلال خواهد شد.

   متن اصلی:
     قدرت ماده منفجره:
با توجه به لزوم توام در نظر گرفتن v و q برای قضاوت در خصوص قدرت ماده منفجره که دلیل آن در مقدمه بیان شد قدرت ماده منفجره به صورت زیر تعریف مى شود.


(1)


EP- قدرت ماده منفجره( تعریف مجازی )
q- انرژی آزاد شده در اثر انفجار (KJ/g)
v- حجم گازهای آزاد شده در اثر انفجار (Lit/g)

اندیس قدرت:
این اندیس به صورت درصد حاصل تقسیم قدرت هر ماده منفجره به قدرت ماد ه منفجره مبنا، نشان داده میشود.


(2)


که:
PI - اندیس قدرت( بدون واحد ).
q- انرژی آزاد شده در اثر انفجار ماده منفجره مورد بررسى (KJ/g).
v- حجم گازهای آزاد شده در اثر انفجار ماده منفجره مورد بررسى (Lit/g) .
-q Basic Explosiv انرژی آزاد شده در اثر انفجار ماده منفجره مبنا (KJ/g).
-v Basic Explosiv حجم گازهای آزاد شده در اثر انفجار ماده منفجره مبنا (Lit/g).

محاسبه حجم گاز حاصله و انرژى آزاد شده:
به منظور محاسبه قدرت و اندیس قدرت مواد منفجره معمول، حجم گازهای حاصله و انرژی آزاد شده از انفجار واحد جرم آنها در این تحقیق با روشى یکسان محاسبه شده تا برای مقایسه از یکدستى لازم برخوردار باشند. نتایج حاصله در جدول 1 ارائه شده اند.


جدول 1- حجم گاز و انرژی حاصل از انفجار مواد منفجره معمول

 


ادامه جدول 1


همچنین به منظور دخیل نمودن داده های حاصل از مواد منفجره صنعتى در روند مقایسه، پنچ نوع دوغابى و پنچ نوع امولسیون صنعتى نیز مورد بررسى قرار مى گیرند. موادی که در ترکیب غالب این گونه دوغابى ها نقش دارند، نیترات آمونیم، نیترات سدیم، آب، غلیظ کننده، اتلین گلیکول، سوخت، گوگرد، گلیسونایت، آلومینیم، و روان کننده خشک مى باشد. همچنین برای این امولسیون ها معمولا از نیترات آمونیم، نیترات سدیم، آب، امولسیون ساز، روغن، بالن های میکرونى، و آلومینیم استفاده مى شود.
برای محاسبه حجم گازهای حاصله و انرژی آزاد شده از اننجار واحد جرم این دوغابى ها و امولسیون ها که فرمولاسیون پیچیده ای دارند نمیتوان از روسهای تئوریک سود جست. بنابراین مطابق نتایج حاصل از کار آزمایشگاهى[2] حجم گازهای حاصله و انرژی آزاد شده از انفجار واحد جرم این مواد در جدول 2 درج میگردد.


جدول 2- حجم گاز و انرژی حاصل از انفجار مواد منفجره صنعتی

 

محاسبه قدرت و اندیس قدرت:
با توجه به اعداد ارائه شده طى جدول 1 و جدول 2 در خصوص انرژی آزاد شده از انفجار هر گرم ماده منفجره (q) وحجم گازهای حاصل از هر گرم ما ده منفجره(v)، ذیلا طى جدول(3) قدرت ما ده منفجره EP و اندیس قدرت ماده منفجره (PI) برای مواد منفجره ای که در این تحقیق مورد بررسى قرار گرفته اند، ارائه مى شود. شایان ذکر است که در محاسبه اندیس قدرت (PI)، ماد ه منفجره مبنا آنفو فرض شده است که علت آن استفاده از آنفو در مقیاسى وسیع برای معدنکاری است.


جدول 3- EP ،PI مواد منفجره مورد بررسی کهPI آنها بر مبنای آنفو حساب شده است .


جدول (3) ارائه کننده نتایج جالبى است. در این جدول مشاهده مى شود که ماده منفجره ای مثل آنفوکه دانسیته کم (0/84 g/cm3) و به تبع آن VOD کمى دارد قدرت واندیس قدرتى بیش از تى ان تى که ماده منفجره ای با دانسیته بالا (1/62 g/cm3) و VOD بالا است، دارد. و به همین ترتیب آلومینیم- آنفو با درصد وزنى اجزای مورد نظر در این تحقیق که دانسیته ای در حد (0/91 g/cm3) را ایجاب مى کند، قدرت و اندیس قدرتى نزدیک به نیتروگلسیرین با دانسیته (1/59 g/cm3) و VOD بالا که ماده منفجره پایه اغلب دینامیتها است و به عنوان ماده منفجره ای قوی شناخته مى شود، دارد. همچنین برای مواد منفجره دوغابى که در این جدول آورده شده اند، دیده مى شو د که ضمن ثبوت نسبى دانسیته قدرت و اندیس قدرت متفاوت است و برای امولسیون های آورده شده نیز که دانسیته ثابتى دارند، قدرت و اندیس قدرت متفاوتى دیده مى شود.

بررسى ضریب همبستگى داده هاى قدرت- دانسیته:
اگر داده های قدرت جدول 3 را به عنوان متغیر وابسته بر حسب دانسیته به عنوان متغیر مستقل ترسیم کنیم، نتیجه شکل 1 خواهد بود. از این شکل به نظر مى رسد که نمى توان هیچ نموداری با ضریب همبستگى مطلوب به این نقاط برازش نمود و این نتیجه موید تفسیری است که در قسمت قبل برای این جدول ارائه گردید.


شکل 1- ترسیم داده های قدرت در برابر دانسیته.


جهت اثبات این مدعا که هیچ رابطه قابل قبولى بین دانسیته ماده منفجره و قدرت و اندیس قدرت آن وجود ندارد، با استفاده از نرم افزار SPSS تلاش گردید تا مدل ریاضى قابل قبولى از طریق برازش منحنى بر داده های ناشى از ترسیم قدرت بر حسب دانسیته بدست آید. شایان ذکر است که با توجه به حساسیت بسیار زیاد ضریب همبستگى به مقادیر خارج از محدوده عمومى داده ها، ابتدا باروت به عنوان یک داده خارج از محدوده کنار گذاشته شده و سپس سایر داده ها به نرم افزار سپرده شده است. نرم افزار نیز به نوبه خود کوشش نموده تا بعضى داده ها را در جهت دستیابى به ضریب همبستگى بهتر حذف کند یا کم اثر نماید، ولى نتایج حاصله که طى جدول 4 ارائه میشوند از حاکى از ضرایب همبستگى بسیار پایین برای انواع مدلهای برازش شده بر این داده ها است که تایید کننده عدم وجود ارتباط بین قدرت و اندیس قدرت و دانسیته است.


جدول 4- ضریب همبستگی داده های قدرت – دانسیته با در نظر گرفتن مدلهای مختلف برازش منحنی

 

بحث :
از یک طرف مشاهده مى شود که مواد منفجره با دانسیته پایینى همچون آنفو و آلومینیم آنفو که قدرت و اندیس قدرتى در حد مواد منفجره با دانسیته بالا از خود نشان میدهند، در عمل نیز طى انفجارهای معدنى خردایشى مطلوب را سبب مى شوند. از طرف دیگر نیز هیچ رابطه ای بین قدرت و اندیس قدرت مواد منفجره با دانسیته و به تبع دانسیته با VOD و POD ملاحظه نمى شود. بنابراین نتیجه گیری مى گردد، در طراحى انفجارهای معدنى که در فضای محصور چال و با خرج گذاری سیلندری شکل و با هدف خردایش صورت مى گیرند، هنگام انتخاب ماده منفجره به تناسب سختى سنگ، ملاکهای دانسیته، VOD و POD برای قضاوت مناسب نمى باشند و بهتر است بر خلاف رویه ای که تاکنون معمول بوده، در طراحى اینگونه انفجارها برای انتخاب ماده منفجره از قدرت یا اندیس قدرت استفاده شود.
برای به کار بستن این نظریه میتوان رابطه موجود بین اندیس انفجار پذیری سنگ و خرج ویژه بر مبنای آنفو- یعنى معادله (1 )- را بر حسب خرج ویژه سایر مواد منفجره به کمک اندیس قدرتى که بر حسب آنفوی خالص به عنوان ماده منفجره مبنا محاسبه شده است، اصلاح (Modify) کرد.


1


که:
SC - خرج ویژه (Kg ANFO/Tonne of Rock)
BI- اندیس انفجارپذیری سنگ( بدون واحد )
این اصلاح به صورت زیر انجام خواهد شد.


2


که:
SC - خرج ویژه ماده منفجره مصرفى (Kg /Tonne of Rock)
PIANFO- اندیس قدرت ماده منفجره مورد نظر بر مبنای آنفو( بدون واحد )
شایان ذکر است که تاکنون روش مرسوم اصلاح این رابطه برای استفاده جهت محاسبه خرج ویژه سایر مواد منفجره، کاربرد نسبت انرژی وزنی (Relative Weight Strength) ماده منفجره مورد نظر به آنفوی خالص به عنوان ضریب تصحیح بوده است که این نسبت به نوبه خود تابع نسبت VOD ماده مورد نظر به VOD آنفو میباشد. در اینجا ضمن اصلاح رابطه (1) به کمک اندیس قدرت، روابط بدست آمده با روابط اصلاح شده توسط RWS مقایسه مى گردند تا برتری اندیس قدرت و صحت عملکرد آن از این طریق نیز استدلال گردد. روابط اصلاح شده بوسیله PI و روابط اصلاح شده بوسیله RWS در جدول 5 ملاحظه مى گردند.


جدول 5- روابط محاسبه خرج ویژه برای مواد منفجره مختلف بر حسب شاخص انفجار پذیری سنگ.


در جدول فوق بین تمامى روابطى که بوسیله PI اصلاح شده اند با تمامى روابط اصلاح شده بوسیله RWS تفاوتى مشاهده مى شود. اما این روابط خاص محاسبه خرج ویژه باروت هستند که ضعف RWS و قوتPI را در روند اصلاح روابط به منظور محاسبه خرج ویژه آشکار مى کنند. این موضوع به خوبى از طریق مقایسه شکل 2 و شکل 3 که از ترسیم روابط جدول 5 بدست آمده اند آشکار مى گردد.


شکل 2- خرج ویژه بر حسب اندیس انفجار پذیری سنگ (اصلاح شده با PI).

 

شکل 3- خرج ویژه بر حسب اندیس انفجار پذیری سنگ( اصلاح شده با RWS).


با ملاحظه شکلهای 2 و 3 جابجایى بزرگى در نمودار باروت مشاهده مى شود. علت آن داشتن محصولات انفجاری غیر گازی شکل است که سبب کاهش PI باروت میگردد و چنانچه انتظار میرفت نمودار رابطه (SC – BI) باروت که از اصلاح رابطه (SC – BI) آنفو بوسیله PI بدست آمده است، بخوبى از سایر نمودارها جدا شده است. در صورتیکه نمودار رابطه (SC – BI) باروت که از اصلاح بوسیله RWS حلصل شده است کماکان در محدوده عمومى سایر نمودارها قرار دارد و عملا خرج ویژه نادرستى را برای باروت نشان مى دهد و اجرای آن خردایش مطلوبى در پى نخواهد داشت. خرج ویژه ای که از طریق نمودار حاصل از رابطه اصلاح شده بوسیله PI در شکل 2 برای باروت ملاحظه مى شود نیز در عمل به علت نیاز به حفاری ویژه (Specific Drilling) زیاد قابل اجرا نمى باشد که این امر خود مبین صحت این نمودار است و درست به همین علت است که امروزه باروت ماده منفجره ای با استفاده محدود تلقى مى شود.
علاوه بر مسایل خاص باروت که از آنها در استدلال جهت اثبات صحت عملکرد P1 در اصلاح رابطه (SC – BI) آنفو برای سایر مواد منفجره استفاده گردید، ملاحظه مى شود که سایر نمودارها نیز جابجایى نشان مى دهند. هر چند ظاهرا این جابجایى ها از نظرعددی کوچک مى باشند، حاصلضرب آنها درتناژ سنگ سایت انفجاری در پروسه طراحى عددی با معنى خواهد بود.

 

   منابع:

      [1] Akhavan, Jacqueline, (1998), “The Chemistry of Explosives”, Royal Society of Chemistry, Cambridge.

   [2] Sudweeks, W.B., (1985), “Physical and chemical properties of industrial slurry explosives”, I&EC Product Research and Development Vol.124, pp 436 - 432


در موضوع: استخراج معدن

بهینه سازى محدوده معدنکاری روباز با شیب دیواره کمتر از 1:1 با استفاده از الگوریتم برنامه ریزى پویا

   خلاصه مطالب:

     در میان الگوریتم های دو بعدی ای که تا کنون برای تعیین محدوده بهینه معدنکاری وباز ارائه شده است، الگوریتم برنامه ریزی پویا بدلیل بهره مندی از یک پشتوانه ریاضى غنى و ارائه تضمین در تعیین محدوده بهینه معدنکاری دارای مقبولیت و اعتبار بیشتری است. با کاربرد این الگوریتم مى توان محدوده بهینه معدنکاری روباز را با شیب های 1:1 و یا بیش از آن مثلا 2:1 یا 3:1( بر حسب ابعاد بلوک ها )، در مدل های اقتصادی دو بعدی تعیین نمود. اما گاهى شرایط ژئومکانیکى توده سنگ در تمام یا بخش های از معدن به گونه ای است که حتى شیب 1:1 نیز تامین کننده پایداری دیواره های معدن نمى باشد. در این شرایط الگوریتم برنامه ریزی پویا نمى تواند راه حلى برای تعیین محدوده بهینه معدنکاری روباز با شیب کمتر از 1:1 ارائه دهد و ضرورتا باید ساختار ابعادی مدل بلوکى و ابعاد بلوک ها به نحو مناسبى تغییر یابد. در این مقاله الگوریتم جدیدی بر پایه الگوریتم برنامه ریزی پویا ارائه شده است که با استفاده از آن مى توان محدوده بهینه معدنکاری را برای شیب های کمتر از 1:1 مثلا شیب 1:2 تعیین نمود. در الگوریتم پیشنهاد شده در این مقاله، با ساخت مدل های اقتصادی میانى و نهایى، محدودیت حداکثر شیب دیواره معدن بدون ایجاد تغییر در ابعاد بلوک های مدل اقتصادی اولیه، به مدل اقتصادی نهایى منتقل و الگوریتم مورد نظر برای یافتن محدوده بهینه معدنکاری بر روی آن اجرا مى شود.

   واژه هاى کلیدى: معدن روباز، بهینه سا زى، محدود ه نهایى، شیب دیواره

  

   پیش گفتار:
     بطور کلی الگوریتم هاى موجود براى بهینه سازى محدوده نهایی معادن را از نظر منطق مورد استفاده در آنها می توان به دو گروه الگوریتم هاى داراى منطق ریاضی (Rigorous) و الگوریتم هاى داراى منطق جستجوگر(Heuristic) تقسیم کرد. الگوریتم برنامه ریزى پویا (Dynamic Programming) قدیمی ترین الگوریتمی است که با اتکاء بر منطق ریاضی و با مبنا قرار دادن مدل اقتصادى دو بعدى محدوده معدنکارى براى بهینه سازى اقتصادى محدوده نهایی معادن روباز به کار رفته است. کاربرد این الگوریتم براى بهینه سازى محدوده معدنکارى روباز اولین بار در سال 1965 توسط لرج و گراسمن (Lerch and Grossmann) و سیس در سال 1971 توسط جانسون و شارب (Johnson and Sharp) با ارائه یک راه حل سه بعدى تکمیل و تصحیح شد[2].
   الگوریتم برنامه ریزى پویا در میان الگوریتم هاى دو بعدى اى که تا کنون براى تعیین محدوده بهینه معدنکارى روباز ارائه شده است، به دلیل بهره مندى از یک نظریه ریاضی غنی و ارائه تضمین در تعیین محدوده بهینه معدنکارى داراى مقبولیت و اعتبار بیشترى است. یکی از محدودیت هاى عمده الگوریتم مورد نظر، عدم قابلیت استفاده از ان براى جستجوى محدوده بهینه معدنکارى با شیب دیواره کمتر از 1:1 بر روى مدل بل وکی محدوده معدنکارى است. بنابراین استفاده از الگوریتم برنامه ریزى پویا براى تعیین محدوده معدنکارى با شیب کمتر از 1:1، تنها با تغییر ساختار ابعادى مدل بلوکی و ابعاد بلوک ها و سپس ساخت مدل بلوکی جدید امکان پذیر است. در این مقاله الگوریتم جدیدى بر پایه الگوریتم برنامه ریزى پویا ارائه شده است که با استفاده از ان می توان محدوده بهینه معدنکارى را براى شیب هاى کمتر از 1:1 مثلا شیب 2: 1 بدون تغییر ساختار ابعادى مدل بلوکی تعیین نمود

 

 

 

   متن اصلی:
     پیشینه و انگیزه طرح موضوع
به منظور کاربرد الگوریتم برنامه ریزى پویا با هدف بهینه سازى محدوده معدنکارى روباز ابتدا یک مدل بلوکی اقتصادى متعارف بصورت یک ماتریس دو بعدى با X سطر و Y ستون که هر یک از درایه هاى آن، Bx,y داراى ارزش اقتصادى mx,y است، ساخته می شود. سیس از الگوریتم متداول برنامه ریزى پویا براى بهینه سازى محدوده نهایی معادن روباز که مبتنی بر رابطه بازگشتی زیر است، استفاده می گردد[1].


(1)


که در آن:
xوy: شماره سطر و ستون هر بلوک در مدل بلوکی دو بعدى را نشان می دهند.
mg,y: ارزش اقتصادى بلو کی که در سطر q و ستون yام مدل اقتصادى جانمایى شده است.
Mx,y: ارزش اقتصادی تجمعى ستونى از بلوک ها که از بالاترین سطر تا بلوکى که در سطر xام و ستون yام (Bx,y) واقع است را در بر مى گیرد.
r: معرف اعداد صحیحى است که در هر موقعیت (Bx,y)، تعداد و موقعیت سطرهای واقع در ستون قبلى که باید برای رعایت شیب حداکثر محدوده نهایى معدنکاری بررسى شوند را نشان مى دهد.
Px,y: حداکثر ارزش محتمل برای ستون های 1 تا y در هر محدوده محتمل معدنکاری که بلوک Bx,y را در بر مى گیرد( بلوک Bx,y هم منظور مى شود ).
بنابر این کر در هر موقعیت مثل Bx,y، مقادیرr=-1,0,1 برای r منظور شود، با توجه به شکل 1- الف، سه بلوک واقع در موقعیت هایBx,y-1 , Bx-1,y-1 و Bx+1,y-1 در هنگام اجرای الگوریتم مورد بررسى قرار مى گیرند و به این ترتیب حداکثر شیب محدوده بهینه معدنکاری معادل 1: 1 خواهد بود. بر همین اساس چنانچه در موقعیت مذکور، مقادیر 2,r=-2,-l,0,l به r تخصیص شود، با توجه به شکل 1- ب، پنچ بلوک واقع در موقعیت های Bx-2,y-1، Bx-1,y-1 ، Bx,y-1 ، Bx+1,y-1 ، Bx+2,y-1 و در هنگام اجرای الگوریتم مورد بررسى قرار مى گیرند. در این شرایط حداکثر شیب محدوده بهینه معدنکاری معادل 2:1 خواهد بود.
اعمال شیب های متفاوت دیواره نهایى معدن برای بهینه سازی محدوده معدنکاری یکى از بزرگترین مشکلفىلى است که همواره در مبحث بهینه سازی محدوده معدنکاری روباز مطرح بوده است. شیب دیواره نهایى معدن را مى توان از طریق اعمال شیب مورد نظر بر روی مدل بلوکى محدوده معدنکاری و یا انتخاب الگوریتم هایى که توانایى جستجوی محدوده معدنکاری با شیب های دیواره متفاوت دارند، منظور نمود. بطور معمول در هنگام مدلسازی محدوده معدنکاری، ابعاد و نسبت ابعادی بلوک ها به گونه ای طراحى مى شوند که علاوه بر برآورده شدن نیازهای اساسى مدلسازی، حداکثر شیب دیواره نهایى معدن نیز تضمین شود. با این وجود در صورتى که یک الگوریتم در یک مدل بلوکى با ساختار ابعادی مشخص، قابلیت جستجوی محدوده بهینه معد!کاری با شیب های دیواره متفاوت را داشته باشد، امکانات و تسهیلات بیشتری در اختیار طراح قرار مى دهد.


شکل 1- نمایش شیب های 1:1 و2:1 بر اساس روش جستجو در الگوریتم برنامه ریزی پویا


الگوریتم برنامه ریزی پویا از گروه الگوریتم هایى است که قادر به جستجوی محدوده معدنکاری با شیب دیواره 1: 1 یا بیشتر است اما یکى از مهمترین محدودیتهای الگوریتم مورد نظر، عدم قابلیت استفاده از آن برای جستجوی محدوده بهینه معدنکاری با شیب دیواره کمتر از 1: 1 بر روی مدل بلوکى محدوده معدنکاری است. بنابراین در صورت اصرار به استفاده از الگوریتم برنامه ریزی پویا برای تعیین محدوده معد!کاری با شیب کمتر از 1: 1، ضرورتا باید ساختار ابعادی مدل بلوکى و ابعاد بلوک ها به نحو مناسبى تغییر یابد و مدل بلوکى جدیدی با توجه به محدودیت شیب دیواره نهایى محدوده معدنکاری تشکیل گردد. در این مقاله رهیافت جدیدی برای بهینه سازی محدوده معدنکاری باز بر پایه الگوریتم برنامه ریزی پویا ارائه شده است که به لحاظ دارا بودن دو ویژگى از اهمیت قابل توجهى برخوردار است. نخست آنکه با ارائه یک روش جدید محدودیت حداکثر شیب دیواره نهایى معدنکاری به مدل اقتصادی ویژه ای که الگوریتم مورد نظر بر روی آن اجرا مى شود، منتقل شده است و دوم اینکه با ارائه الگوریتم مذکور نقص الگوریتم برنامه ریزی پویای متعارف در بهینه سازی محدوده معدنکاری با شیب های دیواره نهایى کمتر از 1: 1 بدون تغییر ساختار ابعادی مدل بلوکى و ابعاد بلوک ها، مرتفع شده است.

مدلسازى محدوده معدنکارى
برای بهینه سازی محدوده معدنکاری لازم است ابتدا محدوده معدنکاری مدلسازی و سپس الگوریتم بهینه سازی بر روی مدل مورد نظر به کارگرفته شود. به منظور استفاده از الگوریتم ارائه شده در این مقاله، یک مدل اقتصادی دو بعدی ویژه که در آن محدودیت حداکثر شیب مجاز دیواره معدن منظور شده باشد، توسعه داده شده است. برای دست یابى به چنین مدلى باید ابتدا مدل اقتصادی محدوده معدنکاری با توجه به اطلاعات فنى و اقتصادی طرح تفهیمى معدنکاری، به عنوان مدل اولیه، ساخته شود و سپس با اضافه کردن محدودیت های فنى و هندسى روش استخراج، طى دو مرحله، ابتدا مدل اقتصادی میانى و سپس مدل اقتصادی نهایى که الگوریتم مورد نظر بر روی آن اجرا مى شود، تولید شود[3].

مدل اقتصادى اولیه
برای ساخت مدل اقتصادی اولیه، محدوده معدنکاری در هر مقطع قائم از کانسار و محدوده اطراف آن به بلوکهایى با ابعاد مشخص تقسیم مى شود. به این ترتیب با توجه به مقدار و عیار ماده معدنى و همچنین پارامترهای اقتصادی روش استخراج، مى توان ارزش اقتصادی هر یک از بلوکهای مورد نظر را تعیین و مدل اقتصادی اولیه محدوده معد!کاری را به صورت دو بعدی تولید نمود. برای کاربرد این الگوریتم در سه بعد باید مقاطع قائم کانسار به صورت متساوی الفاصله تهیه شود و بهینه سازی محدوده نهایى معدنکاری بر روی هر مقطع به صورت جدکانه و یا با در نظر گرفتن ارزش اقتصادی در مقاطع اطراف آن انجام پذیرد. طبیعى است که در این شرایط ممکن است محدوده های بهینه شده در مقاطع متوالى از نظر فنى و هندسى با هم سازگاری نداشته باشند و نیاز به سازگار نمودن مقاطع احساس شود.
در مدل اقتصادی اولیه، ابعاد بلوک ها در جهات قائم و افقى مى تواند با هم متفاوت باشد و بر اساس مشخصات هندسى روش استخراج، شرایط زمین شناسى، توزیع عیار و عوامل دیگر تعیین شود. در شکل 2 نمونه ای از مدل اقتصادی اولیه محدوده معد!کاری که در جهت افقى شامل 14 بلوک و در جهت قائم شامل 5 بلوک است، مشاهده مى شود.


شکل 2- نمونه ای از مدل اقتصادی اولیه از یک محدوده معدنکاری


با توجه به آنچه گفته شد، مدل اقتصادی اولیه در واقع یک ماتریس دو بعدی است که هر یک از درایه های آن،mx,y ، ارزش اقتصادی یک بلوک که در سطر xام و ستون yام واقع است را نشان مى دهد. تعداد ستونهای این ماتریس، Y، نشان دهنده تعداد بلوک ها در جهت افقى و تعداد سطرهای آن، کل بیان کننده تعداد بلوک های مدل اقتصادی اولیه در جهت قائم است.

مدل اقتصادى میانى
مدل اقتصادی میانى با هدف منظور کردن مهمترین محدودیت هندسى معدنکاری باز که بر اساس آن برای استخراج هر بلوک لزوما باید بلوک های بالایى آن نیز استخراج شوند، ساخته مى شود. برای ساخت مدل اقتصادی میانى، در صورتى که حداکثر شیب دیواره مورد نظر بر حسب تعداد بلوک1:l باشد(l>2)، ابتدا باید تعداد l-1 ستون مجازی که هر یک مشتمل بر x بلوک با ارزش اقتصادی منفى بسیار بزرگ است از سمت چپ به ستون های مدل اقتصادی اولیه اضافه شود. سپس یک مجموعه بلوک به صورت یک سطر با ارزش اقتصادی صفر به بالاترین ردیف مدل اقتصادی اولیه اضافه گردد. در این شرایط چنانچه تعداد سطرهای مدل اقتصادی میانى با I و تعداد ستونهای آن با J نشان داده شود، مى توان گفت که تعداد سطرهای مدل اقتصادی میانى،I، به تعداد یک سطر و تعداد ستون های آن،J، به تعدادl-1 ستون بیشتر از تعداد ستون های مدل اقتصادی اولیه است.
به عبارت دیگر:


(2)


کر شماره هر ستون در مدل اقتصادی میانى j >1 ز نشان داده شود، بین شماره ستون های مدل اقتصادی اولیه و میانى رابطه زیر برقرار است:


(3)


به همین ترتیب چنانچه شماره هر سطر در مدل اقتصادی میانى با i >0 نشان داده شود، بین شماره سطرهای مدل اقتصادی اولیه و میانى رابطه ذیل برقرار خواهد بود:
در واقع در مدل اقتصادی میانى سطر i=0 به شمار سطرهای قبلى در مدل اقتصادی اولیه یعنى x=1,2,…,X اضافه شده است. در شکل شماره 3، مدل اقتصادی میانى برای محدوده معدنکاری ای که مدل اقتصادی اولیه آن در شکل شماره 2 آمده است، مشاهده مى گردد. بالاترین سطر این مدل، ارزش اقتصادی بلوک های استخراجى مجازی را که با شماره سطر i=0 معرفى شده اند، نشان مى دهد.


شکل 3- مدل اقتصادی میانی محدوده معدنکاری


طبیعى است که تخصیص یک عدد منفى بزرگ به عنوان ارزش اقتصادی بلوک هایى که در خارج از محدوده معدنکاری قرار دارند، سبب مى شود بلوک های مجازی مورد نظر که صرفا بدلیل عمومیت بخشیدن به موضوع مدلسازی به مدل اقتصادی نهایى اضافه شده اند، در محدوده معدنکاری واقع نشوند.
همانطور که ذکر شد، ساخت و ارزش گذاری بلوک های مدل اقتصادی میانى، با هدف تامین محدودیت هندسى معدنکاری روباز که بر اساس آن برای استخراج هر بلوک لزوما باید تمام بلوک های واقع در ترازهای بالایى آن نیز استخراج شوند، انجام مى شود. بنابراین برای ارزش گذاری بلوک های مدل اقتصادی، ارزش اقتصادی هر بلوک با ارزش اقتصادی تمام بلوک های بالاتر از آن جمع مى شود. به این ترتیب ارزش اقتصادی بلوک های تشکیل دهنده مدل اقتصادی میانى با استفاده از روابط ذیل محاسبه مى گردد.


(5)

 


(6)


که در آن:
Mi,j: ارزش اقتصادی هر یک از بلوک های مدل اقتصادی میانى،
mx,y :ارزش اقتصادی هر یک از بلوک های مدل اقتصادی اولیه،
u: یک عدد صحیح مثبت بسیار بزرگ،
x: شماره سطر در مدل اقتصادی اولیه،
y: شماره ستون در مدل اقتصادی اولیه،
Y: تعداد ستون ها در مدل اقتصادی اولیه،
i: شماره سطر در مدل اقتصادی میانى،
j: شماره ستون در مدل اقتصادی میانى،
J: تعداد ستون ها در مدل اقتصادی میانى و
I: معکوس حداکثر شیب دیواره نهایى محدوده معدنکاری است.
مدل اقتصادى نهایى
با در دست داشتن مدل اقتصادی میانى مى توان مدل اقتصادی نهایى محدوده معدنکاری را که در آن محدودیت شیب مجاز دیواره ها منظور مى شود، تولید نمود. در صورتى که از نظر هندسى محدودیتى برای شیب دیواره نهایى معدن لحاظ نشود، حداکثر شیب دیواره نهایى محدوده معدنکاری به مشخصات ژئومکانیکى سنگ در برگیرنده معدن وابسته خواهد بود.
همانطور که ذکر شد، به طور معمول الگوریتم برنامه ریزی پویا برای جستجوی محدوده بهینه معدنکاری روباز با شیب 1: 1 یا بیشتر مورد استفاده قرار مى گیرد بنابراین در این حالت برای بهینه سازی محدوده معدنکاری با شیب دیواره مشخص، لازم است در هنگام مدلسازی، ابعاد بلوک ها در جهات قائم و افقى به گونه ای انتخاب شوند که با کاربرد الگوریتم مذکور شیب دیواره نهایى معدن تامین گردد. اما تغییر مشخصات ابعادی مدل بلوکى به دلیل آنکه باعث تغییر ارزش اقتصادی بلوک ها و تکرار محاسبات اقتصادی آنها مى شود، کار دشواری است. در چنین شرایطى به منظور پرهیز از مشکلات ناشى از تغییر مشخصات ابعادی مدل بلوکى باید حتى الامکان قابلیت جستجوی محدوده نهایى معدنکاری با شیب های متفاوت دیواره را در الگوریتم مورد استفاده نهادینه نمود.
مدل اقتصادی نهایى با اعمال محدودیت حداکثر شیب دیواره نهایى و بر مبنای مدل اقتصادی میانى ساخته مى شود. با ساخت این مدل زمینه لازم برای استفاده از الگوریتم برنامه ریزی پویای تصحیح شده و تعیین محدوده بهینه معدنکاری فراهم مى شود.
ارزش اقتصادی هر بلوک در مدل اقتصادی نهایى که در واقع یکى از درایه های یک ماتریس دو بعدی با ابعاد I وJ است را مى توان با تابع دو ضابطه ای ذیل تعیین نمود.


(7)


که در آن:
MFi,j :ارزش اقتصادی بلوک واقع در سطر iام و ستون j ام در مدل اقتصادی نهایى،
r : یک اندیس شمارنده است و سایر پارامترها پیش از این تعریف شده اند.
به عنوان مثال ارزش اقتصادی بلوک واقع در سطر سوم و ستون هشتم مدل اقتصادی نهایى،MF3,8، در شرایطى که شیب دیواره نهایى معدن 2: 1 در نظر گرفته شود، به ترتیب زیر محاسبه مى شود:

 

مقادیر M3,7 و M3,8 را مى توان از مدل اقتصادی میانى مربوط به محدوده معدنکاری که در شکل شماره 3 آمده است، استخراج نمود. به این ترتیب:


.


در شکل شماره 4 مدل اقتصادی نهایى متناظر با مدل میانى ارائه شده در شکل شماره 3، در شرایطى که 2=l در نظر گرفته شده است، ملاحظه مى شود.


شکل 4- مدل اقتصادی نهایی محدوده معدنکاری


منطق الگوریتم پیشنهاد شده
الگوریتمى که در این مجموعه ارائه شده یک الگوریتم دو بعدی است که بر روی مدل اقتصادی نهایى تعریف شده است. جستجوی محدوده بهینه معدنکاری و تعیین ارزش اقتصادی متناسب با محدوده مذکور بر روی این مدل اقتصادی با استفاده از یک تابع دو ضابطه ای تکرار شونده که منطق آن مشابه منطق الگوریتم برنامه ریزی پویا است، انجام مى شود.
با کاربرد این الگوریتم و استفاده از تابع دو ضابطه ای ذیل ارزش محدوده های معدنکاری مختلف محاسبه و با ارزش ترین محدوده معل!کاری بر روی مدل اقتصادی نهایى مشخص مى گردد.


(8)

 


(9)

 

 

 

 

که در آن:
Pi,j: حداکثر ارزش محدوده معدنکاری منتهى به بلوک واقع در سطر iام و ستون j ام،
k: یک اندیس شمارنده و سایر پارامترها پیش از این تعریف شده اند.
طبیعى است که به ازای i=0 تنها مقادیر k=0,1 و به ازای i=I صرفا مقادیر k=-1,0 اعتبار خواهند داشت.
در شکل شماره 5 نتیجه اجرای الگوریتم مورد نظر بر روی مدل نهایى ارائه شده در شکل شماره 4 به همراه مسیر دست یابى به محدوده معدنکاری بهینه، آورده شده است. همانطور که در این شکل مشاهده مى شود، مسیر دست یابى به محدوده معدنکاری بهینه با انتخاب با ارزش ترین بلوک های مجاور دوتایى( در حالت کلى l تایى )شروع و در ستون های بعدی ادامه مى یابد. حداکثر ارزش اقتصادی محدوده معدنکاری در این مثال برابر با 26 واحد است.


شکل 5- ارزش اقتصادی محدوده های معدنکاری و مسیر حداکثر ارزش اقتصادی


در شکل شماره 6 محدوده بهینه معدنکاری بر روی مدل اقتصادی اولیه، با توجه به مسیر دست یابى به محدوده بهینه معدنکاری که در شکل شماره 5 نشان داده شده است، مشاهده مى شود. همانطور که در این شکل ملاحظه مى شود، حداکثر شیب دیواره نهایى معدن 2: 1 است.


شکل 6- محدوده بهینه معدنکاری
 

 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

   نتیجه گیری:
     الگوریتم ارائه شده یک الگوریتم دو بعدی است که به لحاظ برخورداری از منطق شناخته شده برنامه ریزی پویا از یک نظریه قوی ریاضى بهره مى برد. در الگوریتم جدید ارائه شده، محدودیت الگوریتم برنامه ریزی پویا برای جستجوی محدوده بهینه معدنکاری با شیب دیواره کمتر از 1: 1 بر طرف شده است. در این الگوریتم ابتدا با ساخت یک مدل اقتصادی ویژه محدودیت حداکثر شیب دیواره نهایى معدن به مدل اقتصادی محدوده معدنکاری منتقل مى شود و سپس محدوده بهینه معدنکاری با شیب های دیواره کمتر از 1: 1، به عنوان مثال شیب دیواره 1:2، بدون تغییر ساختار ابعادی مدل بلوکى و ابعاد بلوک ها تعیین مى شود. بدین ترتیب در شرایطى که به دلیل تغییر مشخصات ژئومکانیکى توده سنگ در تمام یا بخش هایى از معدن، شیب دیواره 1: 1 تامین کننده پایداری دیواره نهایى معدن نباشد، مى توان با استفاده از الگوریتم مورد نظر محدوده بهینه معدنکاری باز با شیب دیواره نهایى کمتر از 1: 1 را تعیین نمود