تکنیک گروه اسمی
فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحثٍ های محدود ترکیب می کند که توافق بدست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید .
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
1- با موضوعی بحٍث انگیز ، حساس ، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد
2- می خواهید مشارکت مساوی همه ی اعضا را تضمین کنید.
3- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته ، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
تکنیک سینکتیکس
واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند .
بطور کلی فرآیند بکار گیری این روش عبارت است از :
1- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره )
2- ارتباط دادن جوهره ی بدست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه )
3- کشف راه حلهایی برای موضوع مشابه (راه حلهای مشابه )
4- تلاش برای تبدیل راه حلهای بدست آمده به راه حلهای نهایی برای مشکل اصل
تکنیک خلاقیت شش کلاه تفکر
در جریان زندگی خویش که بخشی از آن در سازمانها، محیطهای خانوادگی و یا در کنار دوستان سپری میشود، گاهی نیازمند برگزاری جلسات برای اتخاذ تصمیمات جدید هستیم. اگرچه گهگاه در تصور مردم، برگزاری جلسات به عنوان یک عمل غیرکارا مطرح میشود اما بهرهگیری درست و اصولی از آن میتواند بسیار اثر بخش باشد. به همین علت هر نشستی در خانواده و یا با دوستان و یا در محل کار و نظیر اینها میتواند زمینهیی برای شروع یک تصمیم گیری ارزشمند باشد.
ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب « شش کلاه تفکر» یک روش خلاقانه ارایه میکند و از طریق آن میکوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند.
«دوبونو» سعی میکند به کسانی که به دور هم جمع میشوند،بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان، به راههای خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقهبندی و اولویتبندی کرده و در تصمیمگیریها از آن استفاده کنند.
اگر شما میخواهید با تکنیک شش کلاه تفکر در جلسات قدم بگذارید،بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل کنید: تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشتهاید و شما مسوول نظمدهی، هدایت و نتیجهگیری از آن جلسه هستید، در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر میگذارد باید به موارد زیر دقت کند.
1- رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود میگذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.
2- کلاه آبی همچون یک نرمافزار است که تلاش میکند به تفکرکردن جمع، جهت دهد و با برنامهیی مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت میکند.
3- با کلاه آبی اولویتها و محدودیتها تعیین میشود. به هرحال فرد خوششانسی هستید که کلاه آبی بر سر شما قرار میگیرد و اگر مدبرانه عمل کنید میتوانید به انجام یک تصمیم خوب موفق شوید. اکنون بر روی صندلی خود بنشیند و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تختهسیاه بنویسید. در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضا باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند. هنگامی افراد همگی تصمیم می گیرند با کلاه سفید تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:
1- کسی که کلاه سفید بر سر میگذارد باید بطور موقت عقاید و نظراتش را به بایگانی ذهنش بسپارد.
2- هر آن چیزی که از اطلاعات محض در مورد موضوع یا مشکل مورد بحث میدانید بیان کنید.
3- «ادوارد دوبونو» در این باره میگوید: چنین فردی همچون کودکی است که محتویات جیب خود را بر روی میز خالی میکند.
4- هنگامی که کلاه سفید را بر سر میگذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات ،قضاوتهای متکی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه، فقط اطلاعات ارایه کنید. حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه را که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارایه شده است را جمعبندی کنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر، شروع به تفکر کنند .
هنگامی که حاضرین میخواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:
1- اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هرکسی میتواند از الهامات و دریافتهای ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست. اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر، در تصمیمگیریها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلاتی برای ما شوند.
2- هنگامی که از کلاه قرمز استفاده میکنیم از قویترین احساسات خود نظیر ترس و نفرت گرفته تا احساسات ظریف نظیر تردید و سوءظن باید سخن به میان آوریم و به گفته «دوبونو» باید همچون آینهیی شویم که احساسات با تمام پیچیدهگیهایش بیان شوند. بدون شک احساسات نقش مهمی در زندگی انسان دارند و چه بسا سبب ایجاد هدفهایی نیز در زندگی ما شوند. شما با کلاه قرمز ممکن است چنین جملاتی را به زبان آورید: «اگرچه همه آمارها و اطلاعات احتمال موفقیت میدهد اما احساسم میگوید،موفق نمیشویم» و یا بگویید: «اگرچه اطلاعات و آمار احتمال موفقیت نمیدهند اما احساسم میگوید، موفق میشویم» پس از اینکه تمام نظرات اعضای جلسه ارایه شد، شما اقدام به جمعبندی تراوشات فکری حاضران کرده و آنگاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند.
با گذاشتن این کلاه بر سرنباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند بلکه فرد باید دیدگاههای منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند. بدون شک اگر از این کلاه بخوبی استفاده شود،میتواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور میماند آگاه کند. ما باید به خاطر داشته باشیم امروزه بسیاری از مردم کلاههای سیاه رنگی بر سر میگذارند که تنها با احساسات منفی همراه است که در آن از منطق خبری نیست. منفیبودن اصولا آسانتر است. زیرا خراب کردن از درست کردن آسانتر است. تفکر منفی به گفته «دوبونو» جذاب است، زیرا دستاوردهای آن را میتوان به فوریت مشاهده کرد. اثبات خطای دیگران برای ما رضایت در پی دارد و حمله کردن به یک دیدگاه در ما احساس برتری میبخشد و برعکس ستودن یک نظر سبب میشود در خود احساس کنیم با فرد برتری روبرو شدهایم.
اصولا در این مرحله، افراد باید اشتباهات و خطاها و موارد نادرست موجود در موضوع یا مشکل مورد بحث را مطرح کنند و نتایج بحثهای ارایه شده توسط شما جمعبندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند.
زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی، شادابی و خوشبینی است. گویی هر جا سراغ از خورشید گرفته میشود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش میکند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد.
اصولا افکار سازنده به سوی مثبتگرایی تمایل دارند. یکی از تمریناتی که فرد با کلاه زرد میتواند انجام دهد بهرهگیری از تجربیات ارزشمند گذشته است. کلاه زرد در ابتدا درصدد کشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه میکاود، بیان میدارد. اکنون بار دیگر به جمعبندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید.
اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند. کلاه سبز، کلاه خلاقیت است. سبز، رنگ باروری است و همچون دانهیی است که هنگامی که دردل خاک میروید،روزی به درختی تناور و سرسبز تبدیل میشود هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر میگذارند، باید به راههای نو بیاندیشند که میتواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم گیریهای خلاقانه منجر شود.
شما با این کلاه علاقهمند هستید در راه تغییر قدم بگذارید و تحول را در آغوش بگیرید. نظرات جدید و بدیع ارایه کنید و جرقه خلاقیت را از ذهن خود به بیرون رها کنید.
هرگاه تمامی این راهها با بنبست روبرو شد اکنون باید به مدد خلاقیت راههای جدیدی را کشف کنید. خلاقیت شامل انگیزش، کندوکاو و پذیرش خطر است.
هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر میگذارند، فرصتی مییابند که مغز را از روزمرگی بیرون آورده و به جستوجوی چیزهای کشف نشده هدایت کنند. حال فرصتی به حاضران دهید تا ایدههای نو ارایه کنند و آنگاه به ثبت این ایدهها پرداخته و به جمعبندی نظرات بپردازید. بدون شک برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاکم کنید. اکنون شما باید تلاش کنید که با کلاه آبی که بر سر گذاشتهاید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمعبندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا پیگیری مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضا میتوانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما در مییابید هنگامی که جلسه را اینگونه مدیریت میکنید، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند. بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کنند و اندیشههای ذهن خود را ارایه کنند.
تکنیک،خلاقیت و تفکر موازی :
خلاقیت گریختن و پرهیز از موانعی است که ذهن را شکل داده است و آدمی را به روشها و رویه هایی خوگر ساخته . در مانع شکنی (Blockbusting ) فرد به شکستن این موانع ترغیب می شود تا به نظرات و مفاهیم نو دست یابد و بصیرتهای تازه ای را حاصل کند.برای شکستن ذهنیت های پیشین و ورود به عرصه های نوین تکنیک های چندی ابداع گردیده است که متداول ترین آنها تفکر موازی (Lateral thinking ) است. واضع این شیوه ادوارد دو بونو(Edward de Bono ) روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف می کند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز می ماند در حالیکه تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می سازد و اطلاعات و تجربه های جدید صرفا به اندیشه های قبلی افزوده نمی شود،بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می کند.
یکی از راههای تحقق تفکر موازی،ایجاد یک اندیشه واسطه غیرممکن (Intermediate impossible ) است این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن شده و با تعدیل آن می توان به اندیشه نو و عملی دست یافت.به عنوان مثال افسانه های تخیلی در مورد سفر به اعماق زمین تا به کرات دیگر اگرچه اندیشه هایی غیر ممکن است ولی به عنوان واسطه ای می تواند موجب دست یافتن به راههای جدید سفر به آن مکانها گردد. یا فرضا شما به عنوان مدیر مراجعانی دارید که باید در مذاکره با آنها از افکار و مقاصدشان آگاه باشید چه خوب بود اگر مغز این افراد در محفظه ای شفاف قرار داشت و شما م ی توانستید افکار آنها را بخوانید.این واسطه ای غیر ممکن است و با تعدیل آن شاید بتوانید به روشی دست پیداکنید که شما را از اندیشه های طرف مقابل آگاه سازد.
راه دیگر در تفکر موازی پیوند تصادفی (Random Juxtaposition ) است .فرض کنید دیوان خواجه حافظ را به قصد تفال می گشایید و مطلع غزلی را می خوانید و می کوشید تا مفاد آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه ای برسید.در این کار شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده اید.در قسمتهای قبل راجع به ارتباط اجباری نکاتی عنوان گردید که شباهت بسیار با این روش دارد،منتهی تصادفی بودن روش اخیر وجه تمایز این دو روش می باشد .فرضا شما می خواهید برای سیستم توزیع کالا های خود به شیوه ای نو دست پیدا کنید یک صفحه از فرهنگ لغت را بطور تصادفی باز می کنید و چند لغت آن صفحه را بازنویسی کرده سعی می کنید در مقابل هر یک از آنها مضوعی در رابطه با توزیع بنویسید.به عبارت دیگر سعی می کنید تا بین واژه های تصادفی و ناآشنا،با موضوع پیوندی ایجاد کنید و در این جریان به ایده های جدید برسید.در مثال زیر لغاتی از یک صفحه فرهنگ لغت بطور تصادفی نوشته و بین آنها و مساله توزیع رابطه ای برقرار گردیده است.
لغات تصادفی
ایده های که از لغات راجع به موضوع توزیع تداعی شده اند
سخاوت
کار توزیع را با سخاوتمندی انجام دهیم .سخاوت نسبت به مشتریان سخاوت نسبت به کارکنان
سخت
قوانین و ضوابط را سخت تر و دقیق تر کنیم.بسته بندی ها را محکم تر سازیم
سختانه :سخن درشت
فعالیت کارکنان بخش توزیع را به شدت کنترل کنیم،در امر توزیع شدت عمل بیشتری به خرج دهیم
سخت یشانی :دلیر
شیوه متهورانه و مخاطره آمیزی را در توزیع پیشه کنیم
سخت جان
به روشهای خود ادامه دهیم،از شکست ها نهراسیم و پایداری کنیم
یکی دیگر از طرقی که تفکر موازی را امکان پذیر می سازد معکوس سازی است .مسائل،مشکلات،ضعف ها و نارسایی ها همه می توانند به صورت امکانات،نقاط قوت و تونایی ها دیده شده و مورد استفاده قرار گیرند،تنها اگر ما نحوه نگرش و برخورد خود را عوض کنیم و پدیده های اطرافمان را با دیدی دیگر نگاه کنیم .مثلا مدیران به موضوع مقاومت کارکنان در مقابل تغییر به عنوان یک مساله نگاه می کنند و بریا از میان بردن آن به راه حل های مختلف متوسل می گردند در حالیکه اگر از جنبه مثبت به آن بنگریم می توانیم راه حل های مناسب بیابیم .مثال دیگر عمارت قدیمی یک شرکت است که به علت قدمت و کهنه شدن ممکن است مساله ای برای مدیریت باشد در حالیکه می توان از همین مساله به عنوان یک نکته مثبت بهره گرفت و شرکت را در این محیط با تزئینات خاصی سازمان داد که نشان دهنده تجارب فراوان بوده و جذابیت بیشتری را ایجاد کند.
تهییج ذهنی
چکیده
تهییج ذهنی یا تکنیک گوردون روشی است بسیار مناسب جهت یافتن راهحلهای جدید برای مسئله و نیز برای اکتشافات علمی و فنی. این روش فرآیندی خاص و منحصر به فرد و در عین حال موثر دارد. در این مقاله، ابتدا مفهوم تهییج ذهنی، آنگاه تاریخچه مختصری از پیدایش و گسترش این روش ارائه و سپس به قواعد آن پرداخته میشود . مکانیسمهای عملی تهییج ذهنی و فلوچارت تهییج ذهنی نیز بهطور کامل معرفی میگردد و در نهایت به کاربرد این روش و همچنین تفاوتهای آن با روشهای مشابه و مزایا و معایب آن اشاره میشود .
مقدمه
واژه SYNECTICS (تهییج ذهنی) یک واژه یونانی بوده و مفهوم آن پیوند اجزای متفاوت و ظاهراً بیارتباط به یکدیگر است. در اینجا منظور از تهییج ذهنی بیشتر فرآیند خلاقیت است، بخصوص آن دسته از خلاقیتها که در ارائه راه حل برای مسئله کاربرد داشته باشد. یک گروه تهییج ذهنی شامل افرادی با پیش زمینههای مختلف است که، برای رسیدن به یک راه حل خلاق تلاش میکنند. این کار از طریق پرسهزنی خیال(1) و بهسازی عناصر نابرابر انجام میگیرد. تئوری تهییج ذهنی را ویلیام گوردن توسعه داد تا جایی که این روش را تکنیک گوردون نیز میخوانند. وی از سال 1944 شروع به بررسی روشهای خلاقیت فردی و گروهی کرد. گوردون یک گروه فرعی در شرکت آرتوردی.لیتل تشکیل داد و سپس گروههای تهییج ذهنی دیگری نیز در چندین شرکت دیگر بنا نهاد .
گوردون در سال 1960 شرکت مذکور را ترک کرد و بههمراه جورج پرینس موسسه تهییج ذهنی را پایهگذاری کرد. این موسسه تسهیلات آموزشی و پرسنلی را در اختیار علاقهمندان این روش و شرکتها قرار میداد. بعدها جورج پرینس خود، موسسه دیگری بهنام نظام آموزش تهییج ذهنی2 (SES) بنا نهاد. این موسسه کلیه روشهای حل مسئله را براساس روش استعارهای (METAPHORICAL) آموزش میداد .
اگرچه روش تهییج ذهنی توسط گوردون وپرینس توسعه پیدا کرد، ولی بوژاک استین و ونگاندی نیز از جمله کسانی هستند که این روش را تشریح کردهاند .
فرآیند تهییج ذهنی
تهییج ذهنی به مفهوم فرآیند خلاقیت، فعالیتی فکری است. تهییج ذهنی در بیان مسئله و پیداکردن راهحل برای مسئله کاربرد داشته و نتیجه آن نوآوری فنی و هنری است. عبارت <مشکل شناسی - حل مشکل3 بیش از عبارت <حل مشکل > به درک و شناخت مسئله کمک میکند .
قواعد تهییج ذهنی
فرایند حل مسئله به روش تهییج ذهنی، شامل سه بخش عمده میشود : بخش اول به تعریف صورت مسئله، تشریح، تحلیل و تفهیم آن اختصاص دارد. بخش دوم شامل اجرای مکانیسمهای عملی مختلف یعنی استعاره و قیاس (ANALOGIS) است. در بخش سوم، گروه تلاش میکند تا بین آنچه بهعنوان نتیجه اجرای مکانیسم عملی بهدست آورده و مشکلی که روی آن کار میکند ارتباط مناسب ایجاد کند. نتیجه این اقدام، درک بهتر از مسئله و یا یک راهحل خوب برای آن است. با درک بهتر از مسئله و حفظ آن در ذهن، دیدگاه تازهای از مسئله در ذهن ایجاد میگردد. این کار آنقدر ادامه مییابد تا به یک راه حل اساسی و قاطع برسیم .
مکانیسمهای عملی تهییج ذهنی
در این روش از قیاس و استعاره برای تحلیل مشکل و توسعه راهحلهای ممکن استفاده میشود. بهمنظور اجرای این فعالیتها از دو مکانیسم عملی استفاده میشود. اول آشنایی با موارد ناشناخته است که برای درک بهتر مشکل، آن را از منظر جدیدی مینگرد. دوم دوری از آن چیزهایی است که برای ما آشنا است. این فعالیت، مفاهیم جدیدی را در ذهن ما پرورش میدهد که نهایتاً منجر به رسیدن به راهحلهای ابتکاری میگردد. مکانیسمهای عملی به آشنایی با موارد ناشناخته کمک میکند و میتواند احساسی را ایجاد کند که، نگرش به مشکل از راههای عادی و معمولی صورت نگیرد. تهییج ذهنی چهار مکانیسم اساسی عملی دارد که بهشرح زیر است :
قیاس شخصی - برای آنکه از قیاس شخصی استفاده کنیم، باید خود را بهجای یک هدف، یک شیئی مشخص، یا حتی یک پیشنهاد قرار دهیم. فرد بااین احساس فکر میکند که بهجای شیئی که باآن کار میکند قرار دارد .
قیاس مستقیم - این نوع قیاس، یک مکانیسم اساسی است که، فرد بهوسیله آن سعی میکند که به مشکل از نقطه نظر جدیدی بنگرد. قیاس مستقیم واضح و صریح است. قیاس مستقیم اعمال موازی از قبیل علم یا فناوری را بهصورت واقعی مقایسه میکند .
قیاس نمادین - قیاس نمادین برای توصیف مسئله از اشیاء و تصورات استفاده میکند . افراد بیشتر از این نوع قیاس برای بیان احساس شاعرانه خود استفاده میکنند. گرچه ممکن است فرد از لحاظ عملی تصورش غلط باشد، ولی از لحاظ زیباییشناسی آنرا جبران میکند. در اینجا توصیف عملکرد عناصر یک مشکل، از دیدگاه شخصی مورد تاکید است .
قیاس تخیلی - این قیاس براساس نظر فروید بنا شده است. فروید براین عقیده بود که خلاقیت نشاندهنده رویاها است. هر فرد از دیدی که آرزو دارد دنیا آنگونه باشد، مشکل را بیان میدارد .
منظور ما از این مکانیسمهای عملی ایجاد پنج مرحله روانشناسی است که، برای رسیدن به خلاقیت لازم است. این پنج مرحله، پیش شرط توسعه تفکر خلاق هستند، این مراحل به غیر از مرحله پنجم که برگرفته از مکانیسمهای عملی است، بههم مربوطند. مراحل پنجگانه عبارتند از :
1 - وصل و فصل : این مرحله به رابطه فرد به مسئلهایکه روی آن کار میکند مربوط میشود . <وصل > احساس نزدیکی برای درک مسئله را بهوجود میآورد، و <فصل > جهت نگرشی هدفمندانه، احساس جدایی و دوری از مسئله را ایجاد میکند .
2 - تامل : تامل هم به ظرفیت فرد و هم به ظرفیت گروه مرتبط میشود، تا بتواند رسیدن به یک راه حل سریع را، تا رسیدن به بهترین راهحل، به تعویق بیندازد .
3 - تعمق : این مرحله به گروه و اعضای آن بر میگردد و ذهن آنها را آزاد میگذارد تا پیشنهادات، فرضیهها و راهحلها در آن شکل گیرند .
4 - استقلال اشیاء : همزمان با پیشرفت فرآیند خلاقیت و شکلگیری یک راه حل، این احساس بهوجود میآید که، راهحل یک ماهیت و کیفیتی درونی دارد. شخص یا گروه باید بهاندازه کافی راغب و آزاد باشد تا اجازه دهد این احساس توسعه پیدا کرده و ادامه یابد .
5 - احساس شعف : این مرحله در کل بااحساس لذت همراه است. لذت این احساس شبیه به الهام یا نیروی قریحه است. گرچه هیچ مکانیسم عملی وجود ندارد که این احساس را تقویت کند، ولی این مرحله نقش برجستهای در فرآیند راهحلیابی خلاق دارد .
ترکیب اعضای گروه تهییج ذهنی
سه عنصر در برگزاری جلسات تهییج ذهنی نقش اساسی دارند : (1) رئیس جلسه، (2) شرکتکنندگان و (3) کارشناس کارفرما5. موفقیت فرآیند حل مشکل بستگی شدیدی به کار گروهی این افراد دارد .
رئیس جلسه قاضی یا مدیر یا اصلاحگر مجموعه نیست. بلکه ابتدا بارعایت اصول فلوچارت، جلسه را هدایت میکند. وی در واقع مسئول جلب مشارکت افراد در راهحلیابی است. رئیس جلسه همچنین مسئول تعیین و استفاده از بهترین روش برای ایجاد، توسعه و استفاده از قیاسها است .
وظیفه شرکتکنندگان این است که هرچه بیشتر خود را به مسئله معطوف دارند. در بعضی موارد شرکتکننده، بینظیری و خودمحوری خود را آشکار میسازد، بنابراین، هر شرکتکننده از دید خود باید مسئله را بررسی کند. شرکتکنندگان احساس و نظرات خود را نسبت به مشکل تحت بررسی ابراز داشته و نباید توجه خود را به این نکته معطوف کنند که، نظر یا پیشنهادشان مفید است، یا خیر .
کارشناس کارفرما کسی است که واقعیترین درک خود را از مشکل دارد. او بهطور کلی نماینده کارفرما است، و از نظر سازمان کارفرما: او شخصی است که مسئول حل مشکل است .
یک جلسه تهییج ذهنی عملاً یک فعالیت کاملاً سازمان یافته است، این کار بهوسیله یک فلوچارت و یک رئیس جلسه ماهر هدایت میشود. نقش اعضای گروه میتواند بهوسیله رئیس جلسه در قالب فلوچارت روی تخته سیاه نوشته شود. بهاین ترتیب گروه از نقش خود در این فرآیند آگاه خواهد شد .
فلوچارت تهییج ذهنی
یک گروه تهییج ذهنی دائماً از فلوچارت تهییج ذهنی که در ذیل آمده است تبعیت میکند :
1 - بیان صورت مسئله :6PAG یک بیان کلی از مشکلی که باید حل شود، با درنظر گرفتن اینکه اعضای گروه از یک منبع خارجی هستند یا داخلی .
2 - تجزیه و تحلیلی کوتاه از صورت مسئله : توضیح مشکل بهوسیله کارشناسان، گروه را با مسئله آشنا میکند. در این مرحله تلاش میشود تا، به تجزیه و تحلیل و تعریف مسئله پرداخته شود .
3 - پالایش : در این مرحله کلیه پیشنهادات و نظرات ارائه میشود. بهعبارت دیگر افراد ایده خود را در پاسخ به این سوال که <چگونه این مشکل را میتوان حل کرد > ارائه میدهند. سپس راهحلهای شتابزده و غیرقابل انعطاف حذف میشوند. چنین راهحلهایی احتمالاً باارزش نیستند ولی باید بیان شوند. بنابراین، پیشنهادهای اولیه میتواند بهوسیله کارشناس مورد انتقاد قرار گیرد و در نتیجه موضوع هرچه بیشتر روشن گردد .
4 - مشکل آنگونه که درک شده است : 7(PAU) بعد از مرحله) PAG) ، هر شرکتکننده، نگرش خود را به مسئله توضیح میدهد. در صورت امکان، قیاس خیالی یا راهحل رویایی خود را نیز به آن اضافه میکند. رئیس جلسه هریک از نقطه نظرات را یادداشت و پس از ثبت نقطه نظرات متفاوت، رئیس جلسه با متخصصان مشورت کرده و یکی از راههای نگرش به مسئله را برمیگزیند .
5 - آسودگی خیال : این مرحله از فرآیند تهییج ذهنی بهوسیله پرینس بهنام تعطیلی مصنوعی یا مرخصی از مشکل نامگذاری گردیده است. رئیس گروه از تمام شرکتکنندگان میخواهد که، در این مرحله فکر خود را برای افزایش آگاهی در مورد مسئله رها ساخته و روی موضوع مورد بحث متمرکز نشوند . در همین مرحله است که مکانیسمهای عملی مورد استفاده قرار میگیرد . رئیس جلسه از مسئولان سوال کرده و سعی میکند تا، پاسخ آنها را باتوجه به انواع مختلف قیاسها دریافت کند .
6 - متعادلکردن نیروی تخیلی : 8(FFF) تفاوت روش گوردون و پرینس تنها در همین یک مرحله است. روش گوردون به 2 بخش تقسیم میشود، در حالی که روش پرینس از یک مرحله استفاده میکند، ولی همان مطالب را در بر میگیرد. روش گوردون براین اساس است که باید بین قیاسی که قبلاً در مرحله آسودگی خیال، استفاده شده و درک جدید از مسئله ارتباط برقرار سازد. سپس باید ذهنها را از نیروی تعدیل کننده دورنگه داشته و آنرا عملی کرد .
پرینس یک روش سازمان یافتهتری را برای توسعه متعادلکردن این نیرو بهکار میبرد. او پیشنهاد میکند که شرکتکنندگان این فنها را بهکار گیرند: (الف) اتفاق افتادن (ب) بازگشت به موضوع، (ج) استعاره اجباری و (د) تکنیک جرقهزده شده. بههرحال فارغ از اینکه روش گوردون مورد استفاده قرار گیرد یا روش پرینس; باید توجه داشت که گروه باید آنقدر با قیاسها بازی کند تا به یک راه حل ابتکاری برسد .
7 - دیدگاه یا درک جدید از مشکلات9 : هنگامی که به راهحل جدید میرسیم، فرآیند تهییج ذهنی ختم شده و با بهوجودآمدن مشکل جدید این فرآیند دوباره شروع میشود .
در پایان این فرآیند، از میان چندین دیدگاه نوعاً متفاوت، یکی از آنها برای اجرا انتخاب میشود. پرینس معتقد است که لازم است تا، رئیس جلسه برای انتخاب نهایی از کارشناسان نظرخواهی کند. وقتی که دیدگاه جدید انتخاب شد، متخصصان باید سازمانی برای تبدیل آن به راه حل معرفی کنند .
مزایا و معایب تهییج ذهنی
تهییج ذهنی روشی است که جهت کشف راههای جدید و بدیع کاربرد ویژه دارد و در تمام موارد سعی میکند نگرش نوینی از مشکل ارائه دهد. بهطور کلی مزایای این روش عبارتند از :
ذهن را آماده کرده و به سمت تفکر خلاق سوق میدهد ;
این روش ذهن را از توجه به سایر تصورات دور میسازد. مکانیسمهای عملی عموماً قادر به کشاندن ذهن به سمت تفکر یک بعدی هستند ;
آسودگی خیال بهمنظور برانگیختن فرآیند تفکر خلاق برای دستیابی به راههای جدید مورد استفاده قرار میگیرد ;
تهییج ذهنی شامل رویههایی برای توسعه و گسترش رفتار کار گروهی است. بهعبارت دیگر این روش اعضا را با مزایای اشتراک مساعی در حل مسئله آشنا میسازد ;
این روش بهویژه در پالایش مشکلات ساختاری سازمان کاربرد دارد ;
مرحله پالایش کمک میکند تا مطمئن شویم که از جوابهای کلیشهای و پیشپا افتاده احتراز کرده و در سایه راهحلهای جدید و بدیع سازمان را بهسمت جلو هدایت خواهیم کرد ;
این روش برای تمام اعضا فرصتی را فراهم میسازد تا در فرآیند حل مسئله بهطور کاملتری مشارکت داشته باشند .
معایب روش تهییج ذهنی
مشکل پیداکردن رهبر گروه که مسلط و باتجربه باشد، وجود دارد . موفقیت روش تهییج ذهنی تا حدود زیادی به توانمندی; دوراندیشی ; ژرفاندیشی و درک اعضا رهبر گروه بستگی دارد. همچنین رهبر گروه باید فردی آموزش دیده و صاحبنظر باشد ;
گروه تهییج ذهنی باید از افرادی تشکیل شود که تنوعی از ساختارهای احساسی،مهارتی، تجربی و علمی را داشته باشند. بهعبارت دیگر افراد گروه نباید مشابه یکدیگر باشند ;
روش تهییج ذهنی فاقد سازمان مورد نیاز در اجرا و ادامه راهحلهاست . این معضل بهویژه در مورد پیشنهادات و نظرات کارشناس کارفرما صادق است ;
احتمالاً هیچ گروهی نمیتواند با حداکثر اثربخشی عمل کند. مگر اینکه خوب با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و مقبول مافوقها باشد .
تذکرات
تفاوت بین تهییج ذهنی و طوفان فکری مورد مطالعه قرار گرفته و بوچارد، استین در کتابهای خود اشاراتی به این موضوع داشتهاند .
طوفان فکری خواستار انجام قضاوتهای متنوع بهمنظور ایجاد عقیدههای متفاوت در اشخاص است. عقیدههای متفاوت، کیفیت را بهدنبال خواهد داشت. در طوفان فکری افراد با عقیدههای متفاوت حضور یافته و تشویق میشوند تا برای رسیدن به این اهداف، دو اصل اساسی و چهار قاعده را ادامه دهند. در تهییج ذهنی هدف رسیدن به یک راه حل خلاقانه برای حل مشکل است اما مسیرها و ساختارهای آن با طوفان فکری متفاوت است. بهاین صورت که در تهییج ذهنی سعی میشود افراد افکارشان را به یکدیگر نزدیک سازند و این کار بااستفاده از مکانیسمهای عملی، قیاسی و استعاری انجام میشود .
در طوفان فکری برخورد بین اعضای گروه عموماً آرام، گرم، خوب، حمایتی، دوری از عصبانیت و از نظر احساسی مهار شده است .
در گروه طوفان فکری رهبر بهعنوان یک سرپرست عمل میکند کسی که تلاش میکند تا مطمئن شود که جنبههای رسمی تکنیک طوفان فکری از قلم نیفتند .
در روش گوردون، گروهها خیلی خصوصی بوده، اما اهل کنایهزدن هستند . بنابراین گاهی اوقات جو فعالیت عمومی میتواند بااحساس، خوشحالی، عصبانیت، دلخوری یا اشتیاق همراه باشد. رهبر گروه خیلی موثر و جذبه او میتواند نهتنها روی فرآیند گروه، بلکه حتی روی موفقیت یا شکست آن هم موثر باشد .
شرایط یا اوضاع حسی گروه در روش پرینس بین یافتههای طوفان فکری و یافتههای گروه گوردون طبقهبندی میشود .
بوچارد نشان داد که گروههای تهییج ذهنی خیلی بهتر از گروههای طوفان فکری عمل میکنند .
برای آموزش قیاس و استعاره، بهجای تکیه بر گروهها و همکاری آزاد، یک رویه جایگزینی باید بهکار برده شود تا بتواند بهوسیله وسایلی شبیه اسلایدهای رنگی، تصاویر، پوسترها، وسایل کمک آموزشی و نظایر آن را بشناساند. تهییج ذهنی بصری در اصل طی یک جلسه تهییج ذهنی، بهعنوان کمکی برای پیشنهادکردن قیاسها طراحی شده است. این روش بهوسیله گچگا، شوده و شیکوب در موسسه باتل در فرانکفورت آلمان طراحی گردیده است .