سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

                                                           

حقیقتا جزحضرت فاطمه سلام الله علیها هیچکس نمیدانست پی امد عدم امتثال فرمان الهی در غدیر وسپردن رهبری امت به غیر حضرت علی علیه السلام برای عالم وجود در طی قرون متمادی اتیه چیست حتی انها که ازین فرمان سرپیچیدند ومخالفت ورزیدند خودشان متوجه عظمت مصائبی که بخاطر این نافرمانی بر تمامی جهان هستی در اینده خواهد رفت نبودند   چنانچه اراده پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و فرمان الهی در غدیر عملی شده بود ومدینه فاضله ای که ان حضرت بنا نهاده بود به دست کسی سپرده میشد که خدای متعال اورا برای این امر در نظر گرفته بود وبعد ازاو به ائمه هدایتی که بانی خلقت   مقرر فرموده بود ومسیر امامت امت در جهت خواست ان حکیم علی الاطلاق قرار گرفته بود سرنوشت عالم هستی از جماد ونبات و انسان   چگونه بود ؟ بر بشریت و بر عالم خلقت د ر این قرون چگونه گذشته بود وضع جهان هستی اکنون چگونه بود؟   

اگرزندگی امامان هدایت یکی پس ازدیگری به حبس یاتبعید وسرانجام قتل انجامید وحکام جور و ستم یکی پس از دیگری جهان هستی را به قتل وغارت و فساد و تباهی و .... کشاندند   اگر امروز چنین وضع اسف باری بر عالم هستی حاکم است وجماد ونبات و بشرو جن وانس از جهنمی که   بر عالم وجود محاط شده است در فغان و اه و ناله اند   اگر حکام جور وفساد دوجنگ بزرگ جهانی را بر عالم تحمیل کرده اند وشعله های اتش و نفاق   وظلم وجورو بیداد وفساد وتباهی ووحشت و اضطراب طی این قرون متمادی لحظه ای خلق را ارام نگذاشته است وهم اکنون در ضرادخانه های انان ابزار ویرانی زمین برای بارها فراهم است پی امد عدم اجرای دستور الهی در غدیر نیست ؟ 

انچه بر بشرت بلکه انچه بر ذره ذره عوالم خلقت طی این چندین صد سال گذشته است وانچه بر عالم هستی بخاطر غیبت رهبری الهی ار صحنه جهان تا زمان ظهور   خواهد گذشت مصائب ناشی از پی امد نافرمانی غدیرنیست ؟

هفتاد  وپنج روزحضورعلنی ویک تنه در عرصه منطق وعلم و جهاد ومقاومت و ایثار وتحمل درد ورنج وتبعات مبارزه در امر به معروف ونهی ازمنکربرای امر بس خطیری که انجام   همه معروفها و ترک همه منکرها وابسته به اوست نتوانست مسیر رهبری را به جایگاه الهی ان بر گرداند   

وبیست روز استمرار ان در عین از پا افتادگی و ناتوانی وناامیدی و... سرانجام   وصیت به تشییع و غسل وتدفین شبانه و اختفای قبر و درنهایت شهادت مظلومانه اخرین ابزارهای مبارزه   این بزرگترین مجاهد صدیق تاریخ خلقت برای بازگشت هرچه زودتر رهبری امت به جایگاه الهی در اینده و   کاهش الام و مصائب ناشی ازحکومت و سیطره طاغیان وفاسقان بر خلقت وخلق بود

 دقتی اندک وتفکری کوتاه مدت هر عاقلی را متوجه میکند که بیست روز ایام فاطمیه هرکمتر از ثانیه اش حامل حجم عظیمی از مصائب کمرشکن وطاقت فرسا وجانکاه است وبه حقیقت میتوان گفت که روزهای فاطمیه اساس مصائب عالم خلقت است وانچه زهرای مرضیه سلام الله علیها در این بیست روز کشیده است خلاصه همه رنج ها ودردها و بلاها و ...وهمه مصائبی است که بر عالم هستی بعد از غدیر رفته است وتا زمان ظهور دولت حقه خواهد رفت

 هر دوست وارادتمتد خاندان رسالت و ولایت که خواهان کم شدن رنج حضرت فاطمه سلام الله علیها ست موثرترین کاری که میتواند انجام دهد کم کردن هرگونه رنج ودرد و گرفتاری و...از عالم هستی است وبرترین کار اساسی واصولی در رفع مصائب عالم وجود کوشش همه جانبه برای بازگشت رهبری الهی از تبعید و ظهور ولی حق جل وعلا در راس حکومت جهانی است .

 به ازای هر ثانیه ظهور زودتر ولی حق جل وعلا در راس حکومت جهانی چه خیری به عالم هستی میرسد وچه شری از ان کم وبرطرف میگردد به شمار وحساب نتوان اورد بنابراین دعا باید کنیم که بار معبودا برمحمد والش درود بفرست و کمک کن که کمکی کنیم به ظهور واگرتوفیق نداریم   ترحم فرما که نشویم اسباب تاخیر وشریک جرم بزرگ انچه برسر خلق وخلقت بخاطر ان ثانیه تاخیر میرود اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم   .

 

 


خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها
فهرست‌مندرجات‌:
 مقدمه مترجم‌خطبه حضرت‌زهرا (س‌)       سند خطبه‌    فدک‌در تاریخ‌      هدف‌از تعقیب‌فدک‌      حمد و ثنای‌الهی‌      توحید و صفات‌الهی‌      نبوت‌      قرآن ‌و فلسفه احکام‌      ای‌ مردم‌! بدانید که‌ من‌فاطمه‌ام‌      بازگویی‌دوران‌رکود پس‌از انقلاب‌      محاکمه خلیفه‌ از طرف‌حضرت‌زهرا (س‌)       صدیقه طاهره‌و آنان‌که‌حق‌را یاری‌ نکردند (انصار)       پاسخ‌خلیفه‌      پاسخ‌صدیقه طاهره‌      فاطمه‌(س‌) و مردم‌      فاطمه‌(س‌) و علی‌
ترجمه‌ از آیت‌الله ‌سید عزّالدین‌ حسینی ‌زنجانی‌

 سند خطبه‌ خطبه مزبور از جمله‌خطبه‌های‌مشهوری‌است‌که‌عامه‌و خاصه‌با سندهای‌معتبر از صدیقه کبری‌ـ صلوات‌الله علیها ـ روایت‌کرده‌اند. از جمله‌احمدبن‌عبدالعزیز جوهری‌در تألیف‌خود به‌نام‌سقیفه‌و فدک‌ـ بنابر نقل‌ابن‌ابی‌الحدید در شرح‌نهج‌البلاغه‌ـ از آن‌یاد کرده‌و ابن‌ابی‌الحدید، نامبرده‌را چنین‌معرفی‌می‌نماید:  بطوری‌که‌همه محدثان‌عامه‌او را به‌نیکی‌ستوده‌اند و همه مصنفات‌او و دیگران‌را از او روایت‌کرده‌اند. بر اساس‌گفته ابن‌ابی‌الحدید، جوهری‌به‌چهار طریق‌این‌خطبه‌را روایت‌کرده‌است‌:  این‌، نسخه‌ای‌قدیمی‌است‌که‌در سال‌322 بر مؤلف‌قرائت‌و تصحیح‌شده‌که‌با سندهای‌مختلف‌روایت‌کرده‌است‌. (مراد سندهای‌مذکور است‌).   می‌کردند و نیز من‌این‌خطبه‌را از پدرم‌علی‌بن‌الحسین‌(ع‌) به‌ترتیب‌از فاطمه‌ (س‌) حدیث‌می‌کنم‌علاوه‌بر این‌که‌همین‌خطبه‌را بزرگان‌شیعه‌روایت‌کرده‌و به‌یکدیگر تدریس‌می‌کردند؛ قبل‌از آن‌که‌جدّ ابوالعینا متولد شود.   که‌حاضرند بزرگترین‌سخن‌را به‌عایشه‌نسبت‌دهند؛ اما در نسبت‌دادن‌این‌ خطبه‌به‌جده‌ام‌تردید می‌کنند؟ این‌نیست‌مگر عداوتی‌که‌با ما اهل‌بیت‌دارند.  : من‌همه این‌حدیث‌را فقط‌نزد ابی‌حفان‌دیدم‌.  علیها ـ مأیوس‌به‌سوی‌قبر پدر برگشت‌؛ خود را بر روی‌قبر انداخت‌؛ تظلم‌ نمود؛ گریه‌کرد و در آخر این‌ابیات‌را خواند:   تمام‌جهان‌هستی‌بهترین‌گواه‌است‌که‌جز تو خدایی‌نیست‌و عقل‌منصف‌ هرگز نمی‌تواند وجود تو را انکار کند.  
 فدک‌در تاریخ‌
   فدک‌سرزمین‌غله‌خیزی‌در حجاز است‌و فاصله‌آن‌تا مدینه‌یک‌صد و چهل‌کیلومتر است‌. خیبر سرزمین‌یهودی‌نشین‌بود. تا این‌که‌در سال‌هفتم‌ هجری‌به‌علت‌ترسی‌که‌بعد از فتح‌خیبر از مسلمانان‌داشتند نصف‌یا همه آن‌را با رسول‌اکرم‌(ص‌) صلح‌کردند. و از آن‌تاریخ‌به‌ملک‌خاص‌رسول‌گرامی‌(ص‌) درآمد؛ زیرا مسلمانان‌در به‌دست‌آوردن‌فدک‌پیکاری‌ننموده‌بودند و خداوند متعال‌هم‌در قرآن‌فرموده‌است‌: هر چه‌خدا از اموال‌اهالی‌دهکده‌ها برگرداند و بخشید، آن‌اموال‌مخصوص‌
ـ «ما أَفاءَ اللهُ عَلی‌رَسُوله‌من‌ْ أَهْل‌القُری‌فَللّه‌وَ للرِّسُول‌وَ لذی‌القُرْبی‌...» حشر (ص‌)5، آیه 6 .
   در آیه دیگر نیز می‌فرماید: آنچه‌که‌از اموال‌به‌رسول‌برگردانده‌و بخشیده‌شد و از آنچه‌شما (ای‌
   این‌دو آیه‌با صراحت‌بیان‌می‌کند که‌فدک‌به‌ملک‌طلق‌رسول‌اکرم‌(ص‌) در آمد و همه مذاهب‌اسلامی‌در این‌موضوع‌اتفاق‌نظر دارند.
   در مسند احمد بن‌حنبل‌در باب‌صله رحم‌از ابوسعید خدری‌نقل‌شده‌است‌: وقتی‌که‌آیه «و آت‌ذالقربی‌حقّه‌» نازل‌گردید، نبی‌اکرم‌(ص‌) فرمود : «یا فاطمة! لک‌فدک‌»، (ای‌فاطمه‌! فدک‌از آن‌توست‌.) بر اساس‌این‌روایت‌، فدک‌به‌ملک‌زهرای‌اطهر ـ صلوات‌الله علیها ـ در آمد.
   خلیفه اول‌آن‌را از تصرف‌زهرای‌مرضیه‌(ع‌) در آورد و از جمله اموال‌عمومی‌و ثروت‌ملی‌اعلام‌کرد. خلیفه‌دوم‌در زمان‌خلافت‌، فدک‌را به‌ورثه رسول‌خدا (ص‌) داد و عثمان‌در ایام‌خلافتش‌آن‌را به‌مروان‌بن‌حکم‌واگذار کرد.
   تاریخ‌، بعد از آن‌تصریحی‌در مورد سرگذشت‌فدک‌ندارد. مسلم‌است‌که‌امیرالمؤمنین‌(ع‌) در دوران‌خلافت‌عثمان‌آن‌را از چنگ‌مروان‌درآورد، تا خلافت‌به‌معاویه‌رسید و او نیز آن‌را سه‌قسمت‌کرد : یک‌ثلث‌را به‌مروان‌بن‌حکم‌و ثلث‌دوم‌را به‌عمر بن‌عثمان‌و ثلث‌سوم‌را به‌فرزندش‌بخشید. پس‌از آنکه‌خلافت‌به‌مروان‌بن‌حکم‌رسید همه‌را از آن‌خود کرد و عمر بن‌عبدالعزیز فدک‌را به‌فرزندان‌فاطمه‌(س‌) برگرداند. او نامه‌ای‌به‌والی‌خود در مدینه‌به‌نام‌ابوبکر بن‌عمر و بن‌حزم‌نوشت‌که‌فدک‌را به‌صاحبانش‌یعنی‌فرزندان‌فاطمه‌(س‌) برگردان‌. ابوبکر بن‌عمرو نوشت‌: فاطمه‌(س‌) نسل‌زیاد دارد به‌کدام‌یک‌از آنان‌بازگردانم‌؟ در جواب‌نوشت‌: اگر من‌به‌تو بنویسم‌گاوی‌ذبح‌کن‌حتماً از من‌سؤال‌می‌کنی‌که‌گاو رنگش‌چگونه‌باشد؟ به‌محض‌رسیدن‌این‌نامه‌فدک‌را به‌فرزندان‌فاطمه‌(س‌) که‌از نسل‌علی‌بن‌ابی‌طالب‌: هستند برگردان‌.
   پس‌از انجام‌این‌فرمان‌، بنی‌امیه‌عمر بن‌عبدالعزیز را ملامت‌کردند و گفتند تو برخلاف‌عمل‌شیخین‌رفتار کردی‌و در عمل‌، آنها را تخطئه‌کردی‌.
   در تاریخ‌است‌که‌از کوفه‌به‌سرپرستی‌عمر و بن‌قیس‌نزد عمر بن‌عبدالعزیز آمده‌و او را در این‌کار سرزنش‌کردند. وی‌در جواب‌گفت‌:
   انِّکم‌جَهلتم‌و عَلمت‌ُ و نسیتم‌و ذَکرت‌ُ؛ شما نادان‌هستید و من‌آگاه‌، شما فراموش‌کرده‌اید و من‌به‌خاطر دارم‌. زیرا ابوبکر بن‌محمد بن‌عمرو بن‌حزم‌از پدر و از جد خود روایت‌کرد که‌رسول‌الله (ص‌) فرمود: فاطمة بضعةٌ منّی‌یسخطُها ما یسخطُنی‌، و ترضینی‌ما أرضاها؛ فاطمه‌(س‌) پاره‌تن‌من‌است‌؛ آنچه‌او را به‌خشم‌آورد مرا نیز به‌خشم‌می‌آورد و آنچه‌وی‌را خشنود گرداند مرا خشنود می‌گرداند. فدک‌در ملک‌مروان‌بود، آن‌را به‌عبدالعزیز بخشید؛ و من‌و برادرانم‌آن‌را از پدر ارث‌بردیم‌. سپس‌من‌از برادرانم‌درخواست‌کردم‌به‌من‌منتقل‌کنند. بعضی‌از آنها بخشیدند و بعضی‌فروختند تا همه فدک‌ملک‌من‌شد. من‌نیز چنین‌مصلحت‌دیدم‌که‌آن‌را به‌فرزندان‌فاطمه‌(س‌) بازگردانم‌. آنها گفتند : حال‌که‌چنین‌تصمیمی‌داری‌عایداتش‌را واگذار کن‌و خود فدک‌را نگه‌دار.
   سپس‌یزید بن‌عبدالملک‌آن‌را گرفت‌و در دست‌بنی‌مروان‌بود تا دولت‌شوم‌آنها منقرض‌گردید.
   پس‌از انقراض‌بنی‌امیه‌خلافت‌به‌بنی‌عباس‌رسید. اوّلین‌خلیفه عباسی‌ابوعباس‌سفاح‌آن‌را به‌عبدالله بن‌حسن‌بن‌حسن‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب‌برگرداند. باز منصور دوانیقی‌آن‌را از او پس‌گرفت‌. مهدی‌عباسی‌آن‌را برگرداند. موسی‌بن‌مهدی‌دوباره‌آن‌را گرفت‌. فدک‌در دست‌خلفای‌عباسی‌بود تا در دوران‌خلافت‌مأمون‌مجدداً به‌فرزندان‌فاطمه‌(س‌) برگردانده‌شد.
   در سال‌210 مأمون‌نامه‌ای‌به‌فرماندارش‌در مدینه‌، قشم‌بن‌جعفر نوشت‌: امیرالمؤمنین‌(مأمون‌) به‌سبب‌موقعیتی‌که‌در دین‌خدا دارد و منصب‌خلافتی‌
      فدک‌در زمان‌متوکل‌مجدداً از دست‌بنی‌فاطمه‌گرفته‌شد و وی‌آن‌را به‌عبدالله بن‌عمر بازیار داد. در فدک‌یازده‌درخت‌خرما بود که‌رسول‌اکرم‌(ص‌) آنها را با دست‌مبارک‌خود کاشته‌بود. عبدالله بن‌عمر، بشران‌بن‌ابی‌امیه‌ثقفی‌را به‌مدینه‌روانه‌کرد تا آن‌درختها را قطع‌کند. او هم‌مأموریت‌خود را انجام‌داد و در بازگشت‌فلج‌ شد.
   از این‌تاریخ‌مختصر و با مطالعه‌در خطبه‌و مذاکراتی‌که‌میان‌صدیقه طاهره‌(س‌) و خلیفه‌رد و بدل‌شده‌است‌استفاده‌می‌شود که‌آنچه‌بعضی‌خیال‌می‌کنند که‌فدک‌دهکده‌یا مزرعه کوچکی‌بوده‌که‌فقط‌کفاف‌مخارج‌سالانه‌اهل‌بیت‌را می‌کرده‌است‌، نبوده‌؛ بلکه‌یکی‌از مهمترین‌مستغلات‌حاصل‌خیز بود؛ زیرا زمینی‌که‌حاصل‌اندک‌و غیرمهمی‌داشته‌باشد چگونه‌جزو اموال‌عمومی‌و ثروت‌ملی‌اعلام‌می‌شود؟ مخصوصاً در زمانی‌که‌به‌مناسبت‌رحلت‌رسول‌اکرم‌(ص‌) احتمال‌حمله دشمنان‌دین‌به‌حوزه‌اسلام‌می‌رفت‌و می‌بایست‌دولت‌اسلامی‌سپاه‌مجهزی‌داشته‌باشد. علاوه‌بر این‌از جواب‌خلیفه‌به‌خوبی‌وضعیت‌فدک‌روشن‌می‌شود :
ان‌ّ هذا المال‌َ لم‌یکن‌ْ للنبی‌(ص‌) و انّما کان‌َ مالاً من‌أموال‌المسلمین‌َ یَحمل‌ُ النبی‌به‌الرجال‌َ و یُنفقه‌فی‌سبیل‌الله؛
این‌مال‌ملک‌رسول‌اکرم‌(ص‌) نبود بلکه‌از اموال‌عمومی‌مسلمانهاست‌ که‌رسول‌خدا با آن‌، مخارج‌عده‌ای‌را می‌داد و در راه‌خدا انفاق‌می‌نمود.
   باز ار هر دو مهمتر، تقسیمی‌است‌که‌معاویه‌میان‌یزید، مروان‌و عمر بن‌عثمان‌انجام‌داد. بدیهی‌است‌مزرعه‌ای‌که‌با زحمت‌از آن‌، مخارج‌یک‌ساله خانواده‌ای‌تأمین‌شود قابل‌بخشش‌میان‌سه‌نفر از شخصیت‌ها نیست‌که‌هر یک‌در زمان‌خود از ثروتمندان‌بودند؟!
   بنابراین‌جای‌هیچ‌گونه‌استبعادی‌نیست‌که‌آنچه‌سید بن‌طاووس‌ـ رضوان‌الله علیه‌ـ در کتاب‌نفیس‌«کشف‌المحجة لثمرة المهجة» نقل‌کرده‌، صحیح‌باشد :
و کان‌دخلُها فی‌روایة الشیخ‌عبدالله بن‌حمّاد الانصاری‌أربعةً و عشرین‌ألف‌َ دینارٍ فی‌کل‌ٍ سنة؛
عایدات‌فدک‌در هر سال‌برحسب‌نقل‌شیخ‌عبدالله حماد انصاری‌بیست‌و چهار هزار دینار بوده‌است‌.
    این‌خطبه‌را با واقع‌نگری‌و مطالعه‌در روایات‌دیگر و گوشه‌های‌تاریخ‌باید از حد یک‌سخنرانی‌حماسه‌ای‌و یا اظهار مصیبت‌و شکایت‌از این‌که‌اوضاع‌عادی‌که‌در عصر حیات‌پیامبر وجود داشته‌و پایان‌یافته‌است‌خارج‌کرد؛ حتی‌نباید به‌عنوان‌اعتراض‌به‌سیاست‌مالی‌و اقتصادی‌دولت‌انتخابی‌ـ که‌بر اساس‌شورا شکل‌یافته‌ـ یا به‌عنوان‌موضوع‌شخصی‌؛ یعنی‌درخواست‌مساحتی‌از زمین‌که‌ذخیره اقتصادی‌یک‌خانواده‌است‌و یا نزاع‌مادی‌بر سر سرزمین‌معین‌به‌اسم‌«فدک‌» و یا دستیابی‌به‌سرزمین‌غله‌خیز تلقی‌کرد؛ بلکه‌فدک‌، رمز قیامی‌تاریخی‌است‌که‌از حدود حجاز گذشته‌و پایه‌ریز حکومت‌جهانی‌می‌باشد. فدک‌، انقلابی‌است‌که‌تاریخ‌پس‌از خود را تشکیل‌خواهد داد. فدک‌، انقلاب‌علیه‌سیاست‌دولت‌وقت‌و برای‌برگرداندن‌خلافت‌عظمای‌الهی‌و اصلاح‌ملتی‌است‌که‌با نادیده‌گرفتن‌همه زحمات‌و خون‌دلها می‌خواهد به‌جاهلیت‌نخست‌برگردد. اگر در طی‌خطبه‌صحبتی‌از مطالبه میراث‌و یا نحله‌(پیش‌کشی‌) به‌میان‌آمده‌مربوط‌به‌آن‌مقداری‌است‌که‌مرتبط‌به‌زعامت‌کبری‌و حکومت‌جهانی‌می‌شود و به‌عبارت‌واضح‌تر صحبت‌«اسلام‌و کفر»، «ایمان‌و نفاق‌» و «مسئله‌نص‌و شورا» است‌.
   برای‌تصدیق‌مراتب‌فوق‌کافی‌است‌که‌قبل‌از مطالعه خطبه‌و شرح‌آن‌، باختصار سیری‌در مضامین‌قطعه‌ای‌از آن‌بنماییم‌تا روشن‌شود که‌قسمت‌عمده خطبه‌معرف‌وجود مقدس‌امیرالمؤمنین‌(ع‌) و یادآور فداکاریها و جانفشانیها و مقاومتهای‌علی‌(ع‌) در ایجاد اسلام‌و دوران‌ضعف‌آن‌، و نیز مشخص‌کننده حق‌مسلّم‌اهل‌بیت‌(ع‌) و چگونگی‌بازگشت‌جاهلیت‌در لباس‌اسلام‌و چگونگی‌از دست‌رفتن‌سعادت‌مسلمانان‌و سپردن‌کاری‌به‌این‌عظمت‌به‌دست‌نااهل‌و گرفتاری‌در فتنه‌ای‌بزرگ‌است‌. در معرفی‌پسر عمومی‌بزرگوارش‌چنین‌می‌فرماید : هر گاه‌آتشی‌از جنگ‌را برمی‌افروختند خدا آن‌را خاموش‌می‌ساخت‌. اگر
  حمد و ثنای‌الهی‌
 متن‌خطبه‌
  خدا و رسول‌و خویشاوندان‌وی‌می‌باشد..  مسلمانان‌!) در آن‌اسب‌و استر نراندید با جنگ‌به‌دست‌نیاوردید ولی‌خداوند متعال‌پیامبرانش‌را بر هر کس‌بخواهد مسلط‌می‌سازد؛ زیرا او بر همه‌چیز تواناست‌.   که‌از رسول‌اکرم‌ سنت‌او را تعقیب‌کند و عطیه‌و صدقه‌ای‌که‌به‌فردی‌داده‌است‌به‌صاحبش‌ برساند. واضح‌است‌که‌رسول‌اکرم‌ بخشیده‌و هیچ‌ یک‌از خاندان‌اهل‌بیت‌در این‌امر اختلافی‌ندارند. امیرالمؤمنین‌تصمیم‌گرفت‌ که‌فدک‌را به‌ورثه فاطمه‌ـ سلام‌الله علیها ـ باز گرداند. در این‌کار جز تقرب‌به‌ خداوند متعال‌و رسول‌اکرم‌(ص‌) و بر پا داشتن‌حق‌و عدالت‌نظری‌نیست‌. از این‌رو فرمان‌داد که‌فدک‌رسماً ملک‌ورثه آن‌حضرت‌باشد و در دفترهای‌ دیوان‌رسمی‌دولتی‌ثبت‌شود. چنانکه‌در موسم‌حج‌منادی‌طبق‌معمول‌ سالیانه‌، پس‌از رحلت‌رسول‌اکرم‌ یا وعده اصلاح‌به‌آنها داده‌شده‌برحسب‌خواسته‌آنها رسیدگی‌می‌شود، فاطمه‌ خود در مدینه‌به‌نام‌مبارک‌طبری‌فرمان‌داد که‌فدک‌را با تمام‌حدود و آنچه‌که‌ در آن‌سرزمین‌هست‌، با همه حقوق‌و عایدات‌، از غلات‌و غیره‌به‌ورثه فاطمه محمد بن‌عبدالله بن‌حسن‌بن‌علی‌بن‌حسین‌ متولی‌هستند تسلیم‌کند. از این‌تصمیم‌امیرالمؤمنین‌آگاه‌باش‌و آن‌را به‌ همه اطرافیان‌اعلام‌کن‌و به‌همان‌روش‌که‌با مبارک‌طبری‌رفتار می‌کردی‌با محمد بن‌یحیی‌و محمد بن‌عبدالله رفتار نما و در آبادانی‌و زیادتی‌عواید فدک‌آنچه‌که‌ لازمه مساعدت‌است‌نسبت‌به‌آنان‌انجام‌بده‌، والسلام‌.  هدف‌از تعقیب‌فدک‌ شیطان‌صفتها شاخی‌بلند می‌کردند یا از ناحیه مشکران‌دهانی‌باز می‌شد برادرش‌را در پیش‌رو می‌انداخت‌و وی‌تا گوش‌دشمن‌را نمی‌مالید و شعله آتش‌را با شمشیر آبدارش‌خاموش‌نمی‌کرد برنمی‌گشت‌. در برادری‌با رسول‌ اکرم‌(ص‌) رنج‌پذیر؛ در امر خدا کوشا؛ نزدیک‌به‌رسول‌الله؛ سروری‌از اولیای‌ خدا و آماده‌برای‌دفاع‌بود. اما شما در فراخنای‌زندگی‌در کمال‌آرامش‌دنبال‌ خوشگذرانی‌بودید و در انتظار شکست‌ما، جویای‌اخبار بودید و از جنگ‌ عقب‌نشینی‌می‌کردید.  
   ستایش‌مخصوص‌ذات‌جامع‌کمالات‌الهی‌است‌بر نعمتهایی‌که‌ارزانی‌داشته‌. سپاس‌فراوان‌بر آنچه‌الهام‌فرموده‌. درود فراوان‌بر آنچه‌که‌مرحمت‌فرموده‌. از آغاز نعمتهای‌عمومی‌. و رسا و فراخ‌بودن‌نعمتها. و تمام‌و پشت‌سر هم‌بودن‌عطایای‌گرانبها. که‌عدد آنها به‌قدری‌زیاد است‌که‌قابل‌شمارش‌نیست‌. و دامنه‌نعمت‌به‌قدری‌بی‌پایان‌است‌که‌نمی‌توان‌در مقام‌پاداش‌برخاست‌. ابدیت‌این‌نعمتها به‌قدری‌متعالی‌است‌که‌قابل‌درک‌نیست‌. برای‌فزونی‌نعمتها دعوت‌به‌شکر نمود. و با فرو فرستادن‌و کامل‌کردن‌نعمتها به‌ستایش‌فرا خواند. و در آخرت‌مردم‌را به‌مثل‌این‌نعمتها دعوت‌نمود.
  وَ أشهَدُ أن‌ْ لا اله‌َ الا الله وَحدَه‌ُ لا شَریک‌َ لَه‌ُ کَلمَةُ جُعل‌َ الاخْلاص‌ُ تَأویلَها وَ ضُمَّن‌َ القُلُوب‌ُ مَوصُولَها وَ أنارَ فی‌الفکر مَعقُولَها المُمتَنع‌ُ من‌َ الابْصار رُؤْیَتُه‌ُ وَ من‌َ الالْسُن‌صفَتُه‌ُ وَ من‌َ الاوْهام‌کَیْفیِّتُه‌ُ ابْتَدَع‌الاشیاء لا من‌ْ شَی‌ءٍ کَان‌َ قَبْلَها وَ أنشَأها بلااحْتذاء أمْثلَةٍ امْتَثَلها کَوِّنها بقُدرَته‌، وَ ذَرَأها بَمَشیِّته‌من‌غَیر حاجةٍ منْه‌ُ الی‌تَکْوینها وَ لا فائدةٌ فی‌تَصویرها الاَّ تَثْبیتاً لحکْمَته‌و تنبیهاً عَلی‌طاعته‌وَ اظْهاراً لقُدرته‌، وَ تَعَبُّداً لبَرَیِّته‌وَ اعْزازاً لدعْوَتَه‌ثُم‌ِّ جَعَل‌الثَواب‌َ عَلی‌طاعته‌وَ وَضع‌َ العقاب‌َ عَلی‌مَعْصیَته‌ذیادَةً لعباده‌من‌ْ نقْمَته‌وَ حیاشَةً لَهُم‌ْ الی‌جَنِّته‌.
 وَ أشْهَدُ أن‌ِّ أَبی‌مُحَمِّداً عَبدُه‌ُ وَ رَسُولَه‌ُ اخْتارَه‌ُ و اَنتَجَبَه‌ُ قَبْل‌َ أن‌ْ أَرْسَلَه‌ُ وَ سَمِّاه‌ُ قَبْل‌َ أن‌ْ اجْتَبَلَه‌ُ وَ اصْطَفاه‌ُ قَبْل‌َ أن‌ْ ابْتَعَثَه‌ُ اذ الْخَلائق‌ُ بالْغَیب‌مَکْنُونَةٌ وَ لسَتْر اَلاَهاویل‌مَصوُنَةٌ و بنهایَة الْعَدم‌مَقْرُونَةٌ علماً من‌الله بمَآئل‌الاُمور وَ احاطَةً بحَوادث‌الدُهور وَ معرفَةً بمَواقع‌الْمَقْدُور ابْتَعَثَه‌ُ اللهُ اتْماماً لاَمْره‌وَ عَزیمَةً عَلی‌امْضاء حُکْمه‌وَ انْفاذاً لمَقادیر حَتْمه‌فَرَأَی‌ْ الاُمَم‌َ فرقاً فی‌أدْیانها عُکِّفاً عَلی‌نیرانها عابدةً لاَوْثانها مُنْکرَةً للّه‌مَع‌َ عرْفانها فَأَنارَ اللهُ بمُحَمِّدٍ (ص‌) ظُلَمَها وَ کَشَف‌َ عَن‌الْقُلُوب‌بُهَمَها وَ جَلی‌عَن‌لاَبصار غُمَهَا وَ قام‌َ فی‌النِّاس‌بالهدایَة وَ أَنْقَذَهُم‌ْ من‌َ الْغوایَة وَ بَصِّرَهُم‌ْ من‌َ الْعمایَة وَ هَداهُم‌ْ الی‌الدَّین‌ُ الْقَویم‌وَ دَعاهُم‌ْ الی‌الطِّریق‌المُسْتَقیم‌ثُم‌ِّ قَبَضَه‌ُ اللهُ الَیْه‌قَبْض‌َ رَأفَةٍ وَ اخْتیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ فَمُحَمِّدٍ (ص‌) من‌تَعَب‌هذه‌الدّار فی‌راحَةٍ قَدْ حُف‌َّ بالْمَلائکَة الابرار وَ رضْوان‌الرِّب‌َّ لغَفِّار وَ مُجاوَرَة لمَلک‌الجَبِّار صَلِّی‌اللهُ عَلی‌أبی‌وَ أمینه‌عَلی‌لوَحْی‌وَ صَفیَّه‌وَ خیَرَته‌من‌َ الْخَلْق‌وَ رضیّه‌وَ السِّلام‌ُ عَلَیْه‌وَ رَحْمَة الله وَ بَرَکاتُه‌ُ.
ترجمه‌
   شهادت‌می‌دهم‌که‌پدرم‌محمد (ص‌) بنده خدا و پیامبرش‌می‌باشد. او را پیش‌از آنکه‌به‌پیامبری‌بفرستد اختیار نمود و برگزید. او را پیش‌از آفرینش‌به‌انبیا و امت‌آنها معرفی‌فرمود. او را پیش‌از بعثتش‌برگزید. گزینش‌ وی‌قبل‌از خلقت‌عالم‌انجام‌یافت‌؛ هنگامی‌که‌هنوز همه موجودات‌در پرده غیب‌مستور، و حوادث‌هولناک‌در حجاب‌و در کتم‌عدم‌فرو رفته‌بودند. این‌گزینش‌و انتخاب‌در آن‌وقت‌قبل‌از پیدایش‌عالم‌به‌جهت‌علم‌ذات‌ربوبی‌به‌پایان‌کارها، و احاطه‌به‌رویدادهای‌روزگار، و آشنایی‌به‌زمان‌و مکان‌و مقدرات‌خود بود. او را، آفریدگار متعال‌پس‌از همه انبیا مبعوث‌فرمود تا کار پیامبری‌را با شخص‌او به‌آخر برساند؛ و با او فرمان‌خویش‌را در آخرین‌بعثت‌جاری‌کند؛ و مقدّرات‌حتمی‌خود را اجرا نماید. او پس‌از برانگیخته‌شدن‌دریافت‌علیرغم‌شناخت‌فطری‌بشری‌به‌خدای‌یگانه‌، امتها در دین‌متفرقند؛ و هنوز در آتشکده‌ها به‌اعتکاف‌نشسته‌اند (مراد، ایران‌زمان‌بعثت‌است‌.) و در بتکده‌ها بتها پرستش‌می‌شود. در این‌هنگام‌بود که‌خدای‌متعال‌ابرهای‌تیره ظلمت‌را به‌وسیله پیامبر روشن‌نمود؛ و از دلها ابهام‌، و از چشمها سایه حیرت‌را زدود؛ او مردم‌جهان‌را به‌هدایت‌واداشت‌؛ و آنان‌را از گمراهی‌ها، و نابینایی‌ها نجات‌بخشید؛ و آنان‌را به‌دین‌استوار، هدایت‌کرد، و به‌صراط‌مستقیم‌فرا خواند. آنگاه‌(که‌رسالت‌خود را انجام‌داد) خدا او را به‌لطف‌و مهربانی‌و با میل‌و رغبت‌و انتخاب‌خودش‌و ایثار دنیا به‌سوی‌خویش‌خواند. بدینسان‌هم‌اکنون‌محمد (ص‌) از رنج‌خانه دنیا راحت‌گشته‌، و فرشتگان‌ابرار، و رضوان‌پروردگار غفار او را احاطه‌کرده‌؛ و در قرب‌مَلک‌جبار بار یافته‌است‌. درود خدا و رحمت‌و برکاتش‌بر پدرم‌، پیامبر و امین‌و برگزیده‌و پسندیده وی‌باد.
 متن‌
ثُم‌ِّ الْتَفَتَت‌ْ الی‌أَهْل‌الْمَجلس‌وَ قَالَت‌ْ : أنتُم‌ْ ـ عبادَالله نُصُب‌ُ أمْره‌وَ نَهْیه‌. وَ حَمَلَةُ دینه‌وَ وَحْیه‌. وَ أُمناءُ الله عَلی‌أَنْفَسکُم‌وَ بُلَغَاؤُه‌ُ الی‌لاُمَم‌زَعیم‌ُ حَق‌ٍّ لَه‌ُ فیکُم‌ْ وَ عَهْدٍ قَدِّمَه‌ُ الَیکُم‌ْ وَ بَقیِّة اسْتَخْلَفَها عَلَیْکُم‌ْ کتاب‌ُ الله النِّاطق‌ُ وَ لقُرآن‌ُ الصَّادق‌ُ وَ النّوُرُ السِّاطع‌ُ وَ الضَّیاءُ اللاّمع‌ُ بَیَّنَةٌ بَصائرُه‌ُ، مُنکَشفَةٌ سَرائرُه‌ُ مُتَجَلَّیَةٌ ظَواهرُه‌ُ مُغْتَبط‌ٌ به‌أَشْیاعُه‌ُ قَائدٌ الی‌الرَّضْوان‌اتَّباعُه‌ُ مُؤَدٍّ الی‌النِّجاة اسْتماعُه‌ُ به‌تَنال‌ُ حُجَج‌ُ الله المنوّرةُ وَ عَزَائمُه‌ُ المُفسّرةُ وَ مَحارمُه‌ُ المُحَذَّرَةُ وَ بیَّناتُه‌ُ الجالیَةُ وَ بَراهنُه‌ُ الْکَافیَةُ وَ شَرائعُه‌ُ الْمَکْتُوبَةُ فَجَعَل‌َ لایمان‌َ تَطهیراً لَکُم‌ْ من‌َ الشَّرک‌وَ الصِّلاةَ تَنْزیهاً لَکُم‌ْ من‌َ الْکبْر وَ الزِّکَاةَ تَزْکیَةً للنِّفْس‌وَ نماءً فی‌الرَّزْق‌وَ الصِّیام‌َ تَثْبیتاً للاخْلاص‌وَالحَج‌َّ تَشْییداً للدَّین‌وَ الْعَدْل‌َ تنسیفاً للْقُلُوب‌وَ اطاعَتَنا نظاماً للْملِّة وَ امامَتَنا أَماناً للْفُرقَة وَ الجهادَ عزّاً للاسْلام‌وَ الصِّبْرَ مَعُونَةً عَلی‌اسْتیجاب‌اَلاَجر وَالامرَ بالْمَعْرُوف‌مَصْلَحَةً للْعامِّة وَبرِّ الْوالدَیْن‌وقَایَةً من‌َ السِّخَط‌وَصلَةَ الاَرحام‌منْماةً للعُدَد وَ القصاص‌َ حقناً للدَّماء وَالوَفَاءَ بالنِّذْر تَعْریضاً للْمَغْفرة و تَوْفیَةَ الْمَکَاییل‌وَالمَوازین‌َ تَغْییراً للْبَخْس‌وَالنِّهی‌عَن‌شُرب‌الخَمْر تَنْزیهاً عَن‌الرَّجْس‌وَ اجْتناب‌َ الْقَذْف‌حجاباً عن‌اللِّعْنَة وَ تَرْک‌َ الْسِّرقَة ایجاباً للْعفِّة وَ حَرِّم‌َ الْشَّرک‌َ اخلاصاً لَه‌ُ بالرُّبُوبیِّة فَاتِّقُوا اللهَ حَق‌ِّ تُقَاته‌، وَ لا تَمُوتُن‌ِّ الاّ وَ أنْتُم‌ْ مُسلمُون‌َ وَ أطیعُوا اللهَ فیما أمَرَکُم‌ْ به‌و نَهاکُم‌ْ عَنْه‌ُ فَانِّه‌ُ انِّما یَخْشی‌اللهَ من‌عباده‌العُلَماءُ.
    سپس‌به‌حاضران‌رو کرد و فرمود: شما ای‌بندگان‌خدا! مورد خطاب‌امر و نهی‌الهی‌هستید؛ و حاملان‌دین‌و وحی‌خدا؛ و امین‌پروردگار در اجرای‌احکام‌الهی‌؛ و ابلاغ‌کنندگان‌آنها به‌امتها. نگهدارنده حق‌خدا در نزد شما و پیمانی‌که‌به‌شما واگذار فرموده‌؛ و جانشینی‌که‌در میان‌شما قرار داده‌؛ کتاب‌گویای‌الهی‌، قرآن‌صادق‌است‌؛ که‌دارای‌نوری‌بلند؛ و شعاعی‌روشنگر؛ و دلایل‌واضح‌و لطایف‌آشکار؛ و ظواهری‌روشن‌است‌؛ و پیروان‌قرآن‌، همواره‌در مرتبه‌ای‌هستند که‌مورد آرزوی‌دیگران‌هستند. پیروی‌از قرآن‌به‌بهشت‌رهنمون‌می‌شود؛ و گوش‌دادن‌به‌ندای‌قرآن‌موجب‌نجات‌است‌. بوسیله‌قرآن‌به‌دلایل‌نورانی‌الهی‌، و واجبات‌خدا، و محرّماتی‌باید که‌از آنها اجتناب‌شود؛ و آیات‌قدرت‌و عظمت‌روشن‌الهی‌، و براهین‌آشکار، و فضایل‌انسانی‌، و واردی‌که‌اذن‌عطا شده‌، و مقررات‌واجب‌گردیده‌، می‌توان‌رسید. بدینسان‌خداوند متعال‌ایمان‌را وسیله پاکی‌شما از شرک‌، و نماز را برای‌دوری‌از کبر و نخوّت‌، و زکات‌را برای‌پاکی‌نفس‌و فزونی‌روزی‌، و روزه‌را برای‌استواری‌اخلاص‌، و حج‌را برای‌برپایی‌دین‌قرار داد. و عدل‌را برای‌آراستن‌و پیوستن‌دلها، و اطاعت‌ از ما را برای‌ایجاد نظم‌در ملت‌، و امامت‌ما را برای‌ایمنی‌از تفرقه‌، و جهاد را مایه عزت‌اسلام‌، و صبر و پایداری‌در برابر مشکلات‌را وسیله نیل‌به‌اجر الهی‌، و امر به‌معروف‌را برای‌مصلحت‌مردم‌، و نیکی‌به‌پدر و مادر را وسیله حفظ‌و حراست‌از خشم‌خدا، و صله ارحام‌را موجب‌رشد خیر و برکت‌، و قصاص‌را برای‌حفظ‌خونها، و وفا به‌نذر را برای‌رسیدن‌به‌مغفرت‌و آمرزش‌الهی‌، و تمام‌دادن‌کیل‌و وزن‌را برای‌ایجاد اعتماد و حفظ‌اموال‌از نقص‌و زیان‌قرار داد. و نهی‌از نوشیدن‌شراب‌را برای‌دوری‌از پلیدیها، و اجتناب‌از قذف‌را برای‌مصونیت‌از لعنت‌و نفرین‌، و ترک‌دزدی‌و سرقت‌را برای‌ایجاد عفت‌و امنیت‌عمومی‌مقرر فرمود. و شرک‌را حرام‌کرد تا عبودیتش‌خالص‌گردد. پس‌ای‌مردم‌! بطورشایسته‌از خدا پروا داشته‌باشید و اگر چنین‌کردید از دنیا نمی‌روید مگر با سربلندی‌و اسلام‌واقعی‌، و در آنچه‌امر و نهی‌فرموده‌اطاعت‌کنید؛ چه‌این‌که‌در بندگان‌خدا فقط‌دانشمندان‌هستند که‌از مقام‌قدس‌الهی‌بیم‌دارند.
ثُم‌ِّ قالَت‌: أیّها النّاس‌ُ! اعلَموا اَنی‌فاطمةُ و أبی‌مُحَمِّدٌ أقُول‌ُ عَوداً و بَدءً وَ لا أقُول‌ُ ما أَقُول‌ُ غَلَطاً وَ لا أَفْعَل‌ُ ما اَفْعَل‌ُ شَطَطاً (لقَدْ جاءَکُم‌ْ رَسُول‌ٌ من‌اَنْفُسکُم‌عزیزٌ عَلیْه‌ما عَنتُّم‌حَریص‌ٌ عَلیْکُم‌بالْمُؤمنین‌َ رَؤوف‌ٌ رَحیم‌ٌ) فان‌ْ تَعْزُوه‌ُ وَ تَعْرفُوه‌ُ تَجدُوه‌ُ ـ توبه‌، آیه‌.
أبی‌دُون‌َ نسائکُم‌ْ و أَخا ابْن‌عَمّی‌دُون‌َ رجالکُم‌ْ وَ لَنعْم‌َ الْمُعَزّی‌الَیْه‌(ص‌) فَبَلِّغ‌َ الرَّسالةَ صادعاً بالنذارَة مائلاً عَلی‌مَدْرَجَة الْمُشرکین‌َ ضارباً ثَبَجَهُم‌ْ، آخذاً بأَکْظامهم‌ْ دَاعیاً الی‌سَبیل‌رَبَّه‌بالْحکْمَة وَالْمَوعظَة الْحَسَنَة یُکَسَّرُ الاْصنام‌َ وَ یَنْکُت‌ُ الْهام‌ِّ حَتّی‌انْهَزَم‌َ الْجَمْع‌ُ و وَلُّوا الدِّبْرَ حَتّی‌تَفَرّی‌اللّیْل‌عَن‌ْ صُبْحه‌وَ أَسْفَرَ الحَق‌ُّ عَن‌ْ مَحْضه‌وَ نَطَق‌َ زَعیم‌ُ الدَّین‌وَ خَرَسَت‌ْ شَقاشق‌ُ الشیِّاطین‌وَانْحَلِّت‌ْ عُقَدُ الْکُفْر وَالشَّقاق‌وَ طاح‌َ وَشیظ‌ُ النَّفاق‌وَ انحَلِّت‌ْ وَ فُهْتُم‌ْ بکَلمة الاخْلاص‌وَ نَفَرٌ من‌َالْبیض‌الْخماص‌وَ کُنتُم‌ْ عَلی‌شَفا حُفْرَةٍ من‌َ النِّار مُذْقَة الشّارب‌، وَ نُهْزَة الطّامع‌وَ قُبْسَة الْعَجْلان‌وَ مُوطأَ الاَْقْدام‌تَشْرَبُون‌َ الطِّرْق‌َ، وَ تَقْتاتُون‌َ القدِّ وَ الوَرَق‌َ اَذلَّةً خاسئین‌َ تَخَافُون‌أَن‌یَتَخَطِّفَکُم‌ُ النِّاس‌ُ من‌ْ حَوْلکُم‌ْ فَأنْقَذَکُم‌ُ اللهُ تَعالَی‌بمُحَمِّد (ص‌) بَعْدَ الِّتیا وَ الّتی‌بَعْدَ أَن‌ْ مُنی‌ببُهْم‌الرَّجال‌وَ ذُؤبان‌الْعَرَب‌وَ مَردَة أَهْل‌الْکتاب‌کُلِّما أَوْقَدُوا نارَاً للْحَرْب‌أطْفَأَها اللهُ أَوْ نَجَم‌َ قَرْن‌ٌ للشِّیطان‌أوْ فَغَرَت‌ْ فاغرَةٌ من‌َ الْمُشْرکین‌َ قَذَف‌َ أَخاه‌ُ فی‌لَهَواتها فَلا یَنْکَفی‌حَتّی‌یَطَأَصماخها بأَخْمُصه‌وَ یُخْمدُ لَهْبَها بسَیْفه‌مَکْدُوداً فی‌ذات‌الله مُجْتَهداً فی‌أمْر الله قَریباً من‌ْ رَسُول‌الله سَیَّداً فی‌أَوْلیاء الله مُشمَّراً ناصحاً، مُجدّاً کادحاً وَ أَنْتُم‌ْ فی‌رفاهیِّةٍ من‌َ الْعَیْش‌وادعُون‌َ فاکهُون‌َ آمنُون‌َ تَتَرَبِّصُون‌َ بنا الدّوائر تَتَوکِّفُون‌َ الاَخْبار و تَنْکصُون‌َ عنْدَ النِّزال‌وَ تَفرُّون‌َ من‌َ الْقتال‌.
   آنگاه‌خطاب‌به‌حاضران‌در مسجد فرمود: ای‌مردم‌! بدانید بی‌تردید من‌ فاطمه‌هستم‌؛ و پدرم‌محمد (ص‌) است‌. این‌نخستین‌و آخرین‌گفتار من‌با شماست‌. در آنچه‌که‌می‌گویم‌نه‌از راه‌صواب‌به‌خطا رفته‌ام‌و نه‌به‌عمد از آن‌کجروی‌دارم‌. بی‌تردید از میان‌خودتان‌پیامبری‌برای‌شما آمد. و آنچه‌که‌رنج‌شما در آن‌بود بر وی‌سخت‌گران‌بود. حریص‌بر سعادت‌ شما و سخت‌مهربان‌و دارای‌عفو و بخشش‌بود. چنانچه‌این‌پیامبر را بشناسید، می‌بینید که‌پدر من‌است‌؛ نه‌پدر زنان‌شما. برادر پسر عمّم‌است‌؛ نه‌برادر مردهای‌شما. وه‌! چه‌نیکو نسبتی‌! درود خدا بر وی‌و فرزندانش‌باد! او رسالت‌خود را ابلاغ‌کرد در حالی‌که‌صف‌های‌مشرکان‌را می‌شکافد، و از راه‌آنها سخت‌بر کنار بود؛ همچنان‌بر گروه‌مشرکان‌می‌کوفت‌؛ و راه‌نفس‌کشیدن‌را بر آنان‌می‌گرفت‌؛ و با حکمت‌و اندرز نیکو به‌راه‌پروردگارش‌می‌خواند؛ بتها را در هم‌می‌شکست‌؛ سرهای‌مشرکان‌را به‌زمین‌می‌انداخت‌. سرانجام‌، سپاه‌گرد آمده دشمن‌شکست‌خورد و عقب‌نشینی‌کرد؛ و بامداد اسلام‌از افق‌تاریک‌شرک‌به‌در آمد؛ و چهره تابناک‌حق‌جلوه‌گر شد؛ و زعیم‌دین‌لب‌به‌سخن‌گشود؛ و آوای‌شیاطین‌، خاموش‌؛ و گروهک‌نفاق‌، هلاک‌؛ و همبستگی‌کفر و نفاق‌از هم?p>

فقالت‌ـ علیهالسلام‌ـ الْحَمْدُ للّه‌عَلی‌ما أَنعَم‌. وَ لَه‌ُ الشکْرُ عَلی‌ما أَلهَم‌. وَ الثِّناءُ بما قَدِّم‌َ. من‌ْ عُمُوم‌نعَم‌ابْتَداها. وَ سُبُوغ‌آلاءٍ أَسْداها. وَ تمام‌منَن‌ٍ وَالاها. جَم‌ِّ عَن‌الاحْصاء عَدَدُها وَ نَأی‌عَن‌الْجَزاء أمَدُها وَ تَفاوَت‌َ عَن‌الادْراک‌أبَدُها و نَدَبَهُم‌ْ لاسْتزادَتها بالشُکْر لاتّصالها. وَ اسْتَحْمَدَ الی‌الْخَلائق‌باجْزالها. وَ ثَنَی‌بالنِّدْب‌الی‌أمْثالها. ترجمه‌ توحید و صفات‌الهی‌ متن‌ ترجمه‌    گواهی‌می‌دهم‌جز خدای‌یکتا خدایی‌نیست‌. این‌کلمه شهادت‌(شهادت‌به‌یگانگی‌خدا) کلمه‌ای‌است‌که‌اخلاص‌تأویل‌آن‌است‌. درک‌توحید او در درون‌تمام‌دلها قرار داده‌شده‌. فکر و اندیشه‌به‌نور و عظمت‌آیات‌الهی‌منور گشته‌است‌. خدایی‌که‌متعالی‌و فراتر از دید چشم‌هاست‌. و فراتر از توصیف‌زبانهاست‌. و بالاتر از درک‌اندیشه‌ها و پندارهاست‌که‌به‌کیفیت‌ذات‌او دست‌یابند. پدیده‌ها را از نیستی‌و بدون‌ماده قبلی‌که‌پیش‌از آنها باشد بوجود آورد. و بدون‌پیروی‌از نقشه‌و صورتی‌آنها را ایجاد فرمود، و به‌قدرت‌و مشیت‌خویش‌وجود بخشید، بدون‌هیچ‌نیازی‌به‌پدیدآوری‌آنها. و جلب‌سودی‌در صورت‌بخشیدن‌آنها. جز این‌که‌خواست‌حکمت‌خود را استوار نماید و مردم‌را به‌طاعت‌خود وا دارد. و قدرت‌خود را بروز دهد و بندگان‌را به‌عبودیت‌وا دارد. و برای‌بزرگداشت‌دعوت‌خود. سپس‌ثواب‌را بر طاعت‌، و عقاب‌را بر معصیت‌خویش‌قرار داد. تا این‌که‌بندگان‌خود را از غضب‌و خشم‌خویش‌باز دارد. و به‌وعده بهشت‌نزدیک‌سازد.  نبوت‌متن‌ 
   چون‌این‌خطبه‌، بطوری‌که‌در ذیل‌اشاره‌می‌شود، با سندهای‌متعددی‌از معصوم‌(ع‌) و یا تالی‌مرتبه‌معصوم‌، حضرت‌زینب‌ـ صلوات‌الله علیها ـ نقل‌شده‌، مفاد آن‌بر ما حجت‌است‌؛ اگرچه‌به‌عنوان‌خطابه‌ایراد شده‌است‌. بنابراین‌باید نظری‌به‌سند آن‌نماییم‌و آنگاه‌برای‌روشن‌شدن‌معنای‌خطبه‌، مختصری‌از تاریخ‌فدک‌و هدف‌از تعقیب‌آن‌را بیان‌کنیم‌.
   ابوبکر جوهری‌، عالم‌، محدث‌، ماهر در ادبیات‌، پرهیزکار و مورد وثوق‌است‌؛
      1 ـ جوهری‌از محمد بن‌زکریا از جعفر بن‌محمد بن‌عماره‌از پدرش‌از حسن‌بن‌صالح‌بن‌حی‌از دو تن‌از اهل‌بیت‌بنی‌هاشم‌از زینب‌دخت‌امیرالمؤمنین‌از مادرش‌صدیقه طاهره‌ـ صلوات‌الله علیهم‌ـ .
   2 ـ جوهری‌از جعفربن‌محمد بن‌عماره‌از پدرش‌از جعفر بن‌محمد بن‌علی‌بن‌الحسین‌ـ صلوات‌الله علیهم‌ـ .
    (س‌) ـ جوهری‌از عثمان‌بن‌عمران‌فجیعی‌از نائل‌بن‌نجیح‌از عمر بن‌شمر از جابر جعفی‌از ابی‌جعفر محمدبن‌علی‌(امام‌باقر) ـ صلوات‌الله علیهم‌ـ .
   4 ـ جوهری‌از احمدبن‌محمد بن‌یزید از عبدالله بن‌حسن‌، معروف‌به‌عبدالله محض‌بن‌فاطمه‌بنت‌الحسین‌و ابن‌الحسن‌المثنی‌.
   علی‌بن‌عیسی‌اربلی‌از بزرگان‌علمای‌امامیه‌در کشف‌الغمه‌این‌خطبه‌را از کتاب‌سقیفه‌جوهری‌نقل‌نموده‌و چنین‌گفته‌است‌: من‌خطبه‌را از کتاب‌سقیفه‌تألیف‌احمدبن‌عبدالعزیز جوهری‌نقل‌می‌کنم‌و
   مسعودی‌نیز در کتاب‌مروج‌الذهب‌به‌خطبه‌اشاره‌نموده‌است‌. ابوالفضل‌احمد بن‌ابی‌طاهر از دانشمندان‌عصر مأمون‌عباسی‌متولد سال‌204 نیز در کتاب‌بلاغات‌النساء آن‌را به‌چند سند روایت‌کرده‌است‌.
   1 ـ راوی‌می‌گوید من‌با ابوالحسین‌زید بن‌علی‌بن‌الحسین‌(ع‌) در مورد گفتگوی‌فاطمه‌ـ صلوات‌الله علیها ـ با ابوبکر هنگامی‌که‌حضرت‌را از تصرّف‌فدک‌بازداشت‌، مذاکره‌کردم‌و گفتم‌: عامه‌در مورد این‌خطبه‌سخنی‌دارند و آن‌این‌است‌که‌می‌گویند : این‌خطبه‌انشای‌ابوالعینا است‌و ربطی‌به‌صدیقه طاهره‌ـ صلوات‌الله علیها ـ ندارد زید در پاسخ‌گفت‌ : من‌خود بزرگان‌خاندان‌ابی‌طالب‌را می‌دیدم‌ که‌این‌خطبه‌را از پدران‌خود نقل‌
   2 ـ این‌خطبه‌را حسن‌بن‌علوان‌از عطیه‌عوفی‌و او از عبدالله بن‌الحسن‌از پدرش‌نقل‌کرده‌است‌.
   مؤلف‌بلاغات‌النساء از قول‌راوی‌نقل‌می‌کند که‌زید گفت‌: چگونه‌روا نمی‌دارند این‌سخن‌فاطمه‌(س‌) باشد در صورتی‌
   3 ـ جعفر بن‌محمد که‌در مصر است‌و او را در رافقه‌دیدم‌که‌از پدرش‌از موسی‌بن‌عیسی‌از عبیدالله بن‌یونس‌از جعفر احمر از زیدبن‌علی‌بن‌حسین‌از عمه‌اش‌زینب‌دختر امیرالمؤمنین‌علی‌بن‌ابی‌طالب‌ـ صلوات‌الله علیهم‌ـ حدیث‌کرد.
   ابوالفضل‌احمد بن‌ابی‌طاهر می‌گوید
   این‌خطبه‌از طریق‌خاصه‌، سید مرتضی‌در کتاب‌نفیس‌شافی‌به‌دو طریق‌نقل‌فرموده‌است‌:
   1 ـ ابوعبدالله محمد بن‌عمران‌مرزبانی‌(نقل‌شده‌از مشایخ‌مفید بوده‌ است‌) از محمدبن‌احمد کاتب‌از احمدبن‌عبیدالله نحوی‌از زنادی‌از شرقی‌بن‌قطامی‌از محمدبن‌اسحاق‌از صالح‌بن‌کیسان‌از عروه‌از عایشه‌.
   2 ـ به‌تحویل‌سند مرزبانی‌از احمد بن‌محمدبن‌مکی‌از محمد بن‌قاسم‌یمانی‌از ابن‌عایشه‌(ابوعبدالرحمن‌عبیدالله بن‌محمدبن‌حسین‌تیمی‌).
   ابن‌طاوس‌در کتاب‌طرائف‌قسمتی‌از خطبه‌را که‌در احتجاج‌طبرسی‌است‌از شیخ‌احمد بن‌شفروة در کتاب‌فائق‌از شیخ‌حافظ‌ثقة و معظم‌(نزد عامه‌) احمد بن‌موسی‌مردویه‌اصفهانی‌از کتاب‌مناقب‌وی‌از اسحاق‌بن‌ عبیدالله بن‌ابراهیم‌از شرقی‌بن‌قطام‌از صالح‌بن‌کیسان‌از زهری‌از عایشه‌روایت‌کرده‌است‌.
   شیخ‌صدوق‌، محمد بن‌علی‌بن‌بابویه‌(متوفی‌371 ه.. ق‌) روایت‌کرده‌می‌گوید : خبر داد ما را علی‌بن‌حاتم‌از محمد بن‌اسلم‌از عبدالجلیل‌یاقطانی‌از حسن‌بن‌موسی‌خشاب‌از عبدلله‌بن‌محمد علوی‌از رجالی‌یا قطانی‌از حسن‌بن‌موسی‌خشاب‌از عبدلله‌بن‌محمد علوی‌از رجالی‌از اهل‌بیت‌(ع‌) از زینب‌دختر امیرالمؤمنین‌(ع‌) از فاطمه‌(س‌).
   با تحویل‌سند وی‌همچنین‌می‌گوید : خبر داد ما را علی‌بن‌حاتم‌از محمدبن‌عمیر از محمد بن‌عمارة از محمد بن‌ابراهیم‌مصری‌از هارون‌بن‌یحیی‌ناشب‌از عبیدالله بن‌موسی‌بن‌عیسی‌از عبیدالله موسی‌معمری‌از حفص‌احمر از زیدبن‌علی‌بن‌الحسین‌شهید از عمه‌اش‌زینب‌دختر امیرالمؤمنین‌(ع‌).
   با تحویل‌سند، قسمتی‌را در علل‌الشرایع‌که‌متضمن‌بیان‌فلسفه‌تشریع‌احکام‌است‌از ابن‌المتوکل‌از سعدآبادی‌از برقی‌از اسماعیل‌بن‌مهران‌از احمد بن‌محمدبن‌جابر از زینب‌(س‌) روایت‌کرده‌است‌.
   مفید در مجالس‌ابیاتی‌را که‌در خطبه مذکور است‌با سند زیر نقل‌می‌کند
   جعانی‌از محمد بن‌جعفر حسنی‌از عیسی‌بن‌مهران‌از یونس‌از عبدالله بن‌محمد بن‌سلیمان‌هاشمی‌از پدرش‌از جدش‌از زینب‌دختر امیرالمؤمنین‌علی‌بن‌ابی‌طالب‌ـ صلوات‌الله علیهم‌ـ می‌گوید: همین‌که‌فرمان‌ابوبکر بر غصب‌فدک‌و عوالی‌صادر شد. ـ فاطمه‌صلوات‌الله
قد کان‌بعدک‌أنباء وهنبثة لو کنت‌َ شاهدها لم‌تکثر الخطب‌
   پس‌از تو خبرها و حادثه‌هایی‌روی‌داد که‌اگر حاضر بودی‌کار به‌این‌جا نمی‌کشید.
   بدین‌سان‌می‌بینم‌احدی‌از دانشمندان‌امامیه‌و عامه‌اشکالی‌به‌سند روایت‌نکرده‌اند؛ مگر این‌که‌معاندینی‌از دشمنان‌اهل‌بیت‌آن‌را به‌ابوالعینا محمدبن‌قاسم‌اهوازی‌بصری‌نسبت‌داده‌اند. از شرح‌حال‌وی‌چنین‌به‌دست‌می‌آید که‌یکی‌از دانشمندان‌علم‌ادبیات‌عرب‌بیش‌نبوده‌و مایه‌ای‌جز ادبیات‌عرب‌نداشته‌است‌. یک‌ادیب‌چگونه‌قدرت‌دارد که‌در مسائل‌پیچیده الهیات‌و نبوت‌و فلسفه‌و شرایع‌احکام‌و احتجاج‌قرآن‌چنین‌سخنی‌ایراد کند؟!
   اما عناد را چاره‌ای‌نیست‌. معنایی‌فطری‌تر و روشن‌تر در درک‌عقلی‌از مسئله‌خداشناسی‌نیست‌؛ ولی‌وقتی‌که‌انسان‌از طریق‌انصاف‌خارج‌شد و راه‌عناد را پیمود، مسائل‌روشن‌را انکار می‌کند. به‌راستی‌انسان‌باید به‌خدا پناه‌برد که‌هیچگاه‌از طریق‌انصاف‌خارج‌نشود. بعضی‌از دعاها به‌این‌نکته‌اشاره‌دارند پروردگارا! ای‌قادری‌که‌عالَم‌هستی‌را آفریدی‌و زیر سایه قدرت‌خود پرداختی‌!
   واضح‌است‌که‌برای‌این‌جهان‌، آفریدگاری‌هست‌؛ ولی‌این‌درک‌در صورتی‌است‌که‌عقل‌، از راه‌انصاف‌خارج‌نشود؛ و گرنه‌کسی‌که‌معاند است‌با هیچ‌دلیلی‌نمی‌توان‌او را قانع‌ساخت‌.
   علاوه‌بر این‌، سید مرتضی‌علم‌الهدی‌، که‌منکر حجیت‌خبر واحد است‌ـ به‌این‌معنا که‌مدعی‌است‌دلیل‌قطعی‌بر حجیت‌نوعی‌آن‌نداریم‌ـ در کتاب‌شافی‌، در اثبات‌امامت‌و وصایت‌، در رد مغنی‌الحجاج‌تألیف‌قاضی‌عبدالجبار معتزلی‌به‌خبر واحدی‌که‌همراه‌با قرائن‌قطعی‌و مفید علم‌باشد، استدلال‌و احتجاج‌کرده‌است‌و حال‌آن‌که‌طبق‌نظریه‌خود، نمی‌بایست‌استدلال‌کند؛ چون‌خبر واحد است‌.
   معلوم‌می‌شود که‌قرائن‌قطعی‌در این‌مورد وجود داشته‌است‌که‌بر مدعای‌خود استدلال‌نموده‌است‌. اعتبار این‌خطبه‌نیز به‌جهت‌نقل‌مشایخ‌امامیه‌(به‌ویژه‌سید علم‌الهدی‌) و دانشمندان‌عامه‌، موجب‌حصول‌درجه اعلای‌اطمینان‌به‌این‌خطبه شریف‌است‌.