سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

  ترجمه خطبه حضرت زینب سلام الله علیه  در کوفه

اى مردم کوفه ! اى جماعت نیرنگ و افسون و بى بهرگان از غیرت و حمیت اشک چشمتان خشک مباد و ناله هایتان آرام نگیرد، مثل شما مثل آن زنى است که تار و پود تافته خود را در هم ریزد و رشته هاى آن را از هم بگسلد، شما سوگندهایتان را دست آویز فساد و نابودى خود قرار دادید. شما چه دارید جز لاف و غرور و دشمنى و دروغ ؟  و بسان کنیزان خدمتکار، چاپلوسى و سخن چینى کردن ؟

و یا همانند سبزه اى که از فضولات حیوانى تغذیه مى کند و بر آن مى روید و یا چون نقره اى که روى گورها را بدان زینت و آرایش کنند، داراى ظاهرى فریبنده و زیبا ، ولى درونى زشت و ناپسند براى (آخرت) خود ، چه بد توشه اى اندوخته و از پیش فرستاده اید تا خداى را به خشم آورید و عذاب جاودانه او را به نام خود رقم زنید آیا شما (شمایى که سوگندهایتان را ندیده گرفتید، و پیمان هایتان را گسستید) براى برادرم - حسین - گریه مى کنید ؟ بگریید که شایسته گریستنید ، بسیار بگریید و اندک بخندید که ننگ (این کشتار بیرحمانه) گریبانگیر شماست و لکه این ننگ (ابدى) بر دامان شما خواهد ماند ، آن چنان لکه ننگى که هرگز از (دامان) خود نتوانید شست . و چگونه مى خواهید این لکه ننگ را بشویید در حالى که جگر گوشه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سید جوانان بهشت را (به افسون و نیرنگ) کشتید ؟ همان کسى که در جنگ ، سنگر و پناهگاه شما بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما، و نه به مثابه زخمى که با دهان خون آلوده به روى شما بخندد. در سختی ها و دشواری ها، امیدتان به او بود و در ناسازگاری ها و ستیزه ها ، به او روى مى آوردید.

آگاه باشید که توشه راهى که از پیش براى سفر (آخرت) خود فرستادید ، بد توشه اى بود، و بار سنگین گناهى که تا روز قیامت بر دو شهایتان سنگینى خواهد کرد، گناهى بس بزرگ و ناپسند است. نابودى شما را ، آنهم چه نابودى !و سرنگونى باد (پرچم) شما را، آنهم چه سرنگونى تلاش (بى ثمرتان) جز نا امیدى ثمر نداد، دستان شما (براى همیشه) بریده شد و کالایتان (حتى در این بازار دنیا) زیان کرد ، خشم الهى را به جان خود خریدید و مذلت و سرافکندگى شما حتمى شد. آیا شما مى دانید که چه جگرى از رسول خدا شکافتید، و چه پیمانى گسستید و چه سان پردگیان حرم را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتى از آنان دریدید و چه خون هایى را ریختید؟ کارى بس شگفت کردید ، آن چنان شگفت که نزدیک است از هراس (این حادثه) آسمان ها را از هم بپاشد و زمین ها از هم بشکافد و کوه ها از هم فرو ریزد (چه مصیبتى) ، مصیبتى بس دشوار و جانفرسا و طاقت سوز و شوم و در هم پیچیده پریشانى که از آن راه گریزى نیست ، و در بزرگى و عظمت همانند درهم فشردگى زمین و آسمان. آیا در شگفت مى شوید اگر (در این مصیبت جانخراش) چشم آسمان ، خون ببارد ؟

هیچ کیفرى از کیفر آخرت براى شما خوار کننده تر نیست و آنان (سردمداران حکومت اموى) دیگر از هیچ سویى یارى نخواهند شد، این مهلت شما را مغرور نسازد که خداوند بزرگ از شتابزدگى در کارها، پاک و منزه است و از پایمال شدن خون (بیگناهى ، چرا) بهراسد (که او انتقام گیرنده است) و در کمین ما و شماست. آنگاه زینب کبرى علیه السلام ، این ابیات را خواند : ماذا تقولون اذ قال النبى لکم

ماذا صنعتم و انتم آخر الامم*باهل بیتى و اولادى و تکرمتى*منهم اسارى و منهم ضرجوا بدم* ما کان ذاک جزائى اذ نصحت لکم

ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحمى*انى لاخشى علیکم ان یحل بکم*مثل العذاب الذى اودى على ارم

چه خواهید گفت هنگامى که رسول خدا از شما بپرسد: این چه کارى بود که کردید در حالى که شما امت آخرین بودید (و بر امتهاى پیشین شرف داشتید) به پردگیان حریم من و فرزندان من و عزیزان من (نگاه کنید) که گروهى (در جنگ شما) اسیرند و گروهى دیگر آغشته به خون خودند، پاداش من نیکخواه شما بودم ، این نبود که در حق افراد خانواده من جفا کنید، بیم آن دارم که عذابى بر شما فرود آید همانند عذابى که قوم ارم را به هلاکت و نابودى کشید.  منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی علیه السلام

 

 

 

 

 


انتظار معقول داشته باش تا شاد باشی و زیبا ببینی  همه چیز وهمه کس را

 شایسته است از خودت وزندگیت واز دیگران ازهر چیز وهرکس انتظاری در دایره قوت ها وضعف های موجود داشته باشی لازمه اینکار انست که به همه چیز نمره بدهی ونمره های تک تک موضوعات ومعدل کل جلوی چشمت داشته باشی منظم ودقیق  مثال میزنم
شما پزشک هستید بچه شما در درس زیست نمره 2 ودردرس نقاشی نمره فوق بیست دارد شمانمیتوانید انتظارداشته باشید پسر شما همچو شما پزشک شود تحقیر یا تشویق ویا تطمیع وعصبانیت وپرخاش و...نمیتواند شما را به ارزویتان برساند اگر منطقی فکر کنید درنهایت شادی ونشاط اسباب پیشرفت اورا فراهم میکنید فردا اوبا نقاشی خدمتی میکند که از خدمت شما کمتر نیست درامدی کسب میکند که و... حقیقت این است که فرقی میان اشیاء وافراد نیست از مورچه انتظار کار فیل نباید داشت واب اقیانوس را در استکانی نمیتوان جا داد یک قطره اب که هزاران زنبور را رفع تشنگی میکند برای
گاو اثری ندارد نمیشود به گاو گفت پرخورونمیتوان پشه را به خاطر اینکه 17 کیلو شیر در روز نمیدهد تحقیر کرد اگر بفهممیم که بالا وپایینی نیست همه اعضای یک پیکریم
همه قوت وضعف داریم وهمه خوب هستیم دیدمان وزندگیمان زیبا میشود
چه فرق است بین مغز وقلب و کبد وروده که روده ای سر بر زانوی غم نهد که ای وای ما حامل بار نجاستیم وان یکی باد  در غبغب اندازد که ما که در مرکزیم ما بد شانش بودیم که مجرای بول شدیم ان یکی خوش شانس که مجرای اشک او در سر نشسته وما در دم یکی نیست به این بگوید اگر این قیاس درست است که تو میکنی تو که ذیل نشسته ای که اصل اویی که که برصدر نشسته واگر تو نبودی که ...
یا این غصه خورد که ما اب بی مقدار منی هستیم ونجسمان خوانند وچه وچه ... وان یکی کمان ابرو که براو چه عشق ها و چه شعرها وچه شوق ها وچه نگاههاو ارزوی دیدارها و...
مگر نه اینست که این اعضاء همه با هم وبرای هم ومثل هم هستند وهیچیک منهای اصل وجود بدن ادمی وروح ان پشیزی ارزش ندارند منتهی هر عضو را نامی نهاده اند وکاری سپرده اند مثل گلی که از ان هزار نوع ظرف کوچک وبزرگ بسازند
وهر کدام را نامی گذارندو برای کاری استفاده کنند
همینطورنباید اگر در وقت چیدن گل نیش خاری شمارا ازده کرد گل برسر درخت گل زنی وفغان براری که ای وای چه خاری
عزیزم کجا گل بی خا ر دیدی مگر نشنیدی که با گل خار است با گنج مار