سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

 روانشناسی استعداد و تفاوت های فردی
موضوع این بخش ، استعدادها و تفاوت های فردی است که مطالبی را پیرامون تعریف و تشخیص و تحول استعدادها شرح می دهیم . ما در جلسات گذشته در مورد هوش صحبت کردیم ، اما این جلسه درباره استعداد انسان بحث می کنیم ، سوالی که در این زمینه مطرح می شود این است که چه تفاوتی بین استعداد و هوش هست و آن دو چه ارتباطی با یکدیگر دارند ؟
انواع آزمونهای روانی از نظر روانشناسان به دو دسته تقسیم می شود :
1-آزمونهای توانایی
2- آزمونهای شخصیت
در زمان اجرای آزمون های توانایی ، از فرد آزمون شونده می خواهند تا حداکثر تلاش خود را جهت کسب بهترین نتیجه به کار بندد .
اما در آزمون های شخصیت ، از شخص خواسته می شود که حالات و ویژگی های فعلی خود را بیان کند و با توجه به وضعیت کنونی خود پاسخ دهد .
آزمونهای توانایی به دو دسته آزمونهای استعداد و پیشرفت تحصیلی تقسیم می شوند . سنجش زمینه های کلی توسط آزمونهای استعداد ، آزمون هوش نامیده می شود که در جلسات قبل مورد بحث قرار گرفت . درصورتی که آزمون استعداد مربوط به زمینه های اختصاصی و خاصی باشد ، آزمون استعداد نامیده می شود که می توان از انواع استعدادها ، مثلاً استعداد موسیقی ، استعداد نویسندگی و نقاشی نام برد .
منظور از استعداد ، آمادگی طبیعی ، فطری و اکتسابی فرد برای انجام کارهای مختلف است. پس در استعداد هم عوامل فطری و هم عوامل اکتسابی دخالت دارند و به همین دلیل است که می گوییم : که حتی در استعدادها نیز تفاوت های زیادی به چشم می خورد . وقتی افراد مختلف در زمینه های مختلف به فعالیت می پردازند ، مشاهده می شود که عملکرد متفاوتی دارند و این مسأله بیانگر تفاوت های بین فردی است .
تشخیص استعداد
استعداد از جمله توانایی های انسان است که معمولاً در فرآیند رشد ، در سنین پایین قابل تشخیص نیست و به منظور تشخیص آن نیاز به گذر زمان است و سن ، ملاک عمل ما خواهد بود .
معمولاً این دوره بین 12-10 سالگی است . بنابراین ، به منظور هدایت فرزندان بر اساس استعدادهای مختلف در مشاغل و رشته های گوناگون وظیفه ما این است که پس از 12-10 سالگی ، توجه بیشتری به آنها داشته باشیم .
توانایی های مختلف انسان در سنین مختلف بروز می کند ، برای مثال از سن 14 تا 16 سالگی شاهد رشد استعداد ریاضی هستیم . البته تا آن زمان هم فرد دارای استعداد ریاضی است ، اما به اندازه کافی شکوفا نشده است .
مراحل تحول استعداد
تحول استعداد ، سه دوره را در بر می گیرد :
1- رشد استعداد
2-پختگی استعداد
3- پس روی استعداد
در زندگی ما ، مرحله ای وجود دارد که رشد استعداد خاصی شروع و در سن خاصی بروز می کند ، بعد از آن مدتی تقویت شده و به حالت پختگی در می آید که در این مرحله ، مهارتی را کسب می کنیم و سپس به حالت نزولی در می آید .
روانشناسی استعداد و تفاوتهای فردی (2)
در این بخش مطالبی را پیرامون استعداد ، توزیع استعدادها و انواع استعدادها بیان می کنیم .
هوش، مجموعه استعدادها و تواناییهای فرد و استعداد، توانایی خاص فرد در یک زمینه می باشد. از آنجا که هوش همان استعدادهای کلی است، توزیع استعدادها شبیه به توزیع هوش بوده و در جوامع مختلف تابع منجنی نرمال است که در آن، اکثریت افراد حول و حوش میانگین قرار دارند و عده ای با استعداد و عده ای دیگر کم استعداد هستند .
البته عامل محیطی هم بر این مسأله تأثیر دارد و معمولاً تأثیرات محیطی بر روی استعدادهای متوسط، بیشتر از استعدادهای بالا و پایین است . به عبارت دیگر ، افراد متوسط بهتر می توانند از تأثیرات محیطی استفاده کنند .
انواع استعدادها
استعدادها به طور کلی به سه دسته تقسیم می شوند :
حسی ، حرکتی و ذهنی
در زمینه استعداد حسی ، حواس مختلف به خصوص بینایی و شنوایی دخالت دارند که در هر کدام ، دو بعد مطرح شده است . در حس بینایی ، تیز بینی ( درک یا تمیز دقیق اشیاء ) و حساسیت به رنگها ( تشخیص رنگهای مختلف ) مطرح می باشد .
برای تشخیص تیز بینی از تابلوی ” اسنلن ” استفاده می شود و برای تشخیص حساسیت به رنگها می توان از تست اشیاء استفاده کرد .
برخی افراد به دلایل متفاوت در تشخیص رنگها دچار مشکل هستند که به آنها کوررنگ گفته می شود.
مشهورترین کوررنگی ، کوری نسبت به رنگ های قرمز و سبز است ، بدین معنا که فرد نمی تواند اشیایی با رنگ های قرمز و سبز را تشخیص بدهد .
در حس شنوایی ، تیزی گوش مطرح است ( شناسایی دقیق اصوات ) که برای تشخیص آن از دستگاه شنوایی سنج استفاده می شود و از طریق آن می توان ناشنوایی های مختلف را تشخیص داد .
در زمینه استعداد حرکتی هم زمان واکنش مورد بررسی قرار می گیرد . منظور از زمان واکنش ، مدت زمانی است که فرد به یک محرک پاسخ می دهد ، یعنی فاصله بین ایجاد محرک و پاسخ .
انواع زمان واکنش
دراین زمینه سه نوع و اکنش وجود دارد :
1-واکنش ساده که در آن یک محرک و پاسخ وجود دارد .
2-واکنش مرکب که در آن چند محرک وجود دارد و باید به آنها پاسخ داد .
3-واکنش تشخیصی که چند محرک در آن وجود دارد و به یکی از آنها باید پاسخ داد .
در زمینه استعدادهای ذهنی، به طور عمده مسأله دقت ، تمرکز ، توجه، حافظه و تخیل مطرح است .
توجه یا دقت ، به معنای توانایی تمرکز تواناییهای ذهنی روی یک موضوع است که در این مورد، توجه انتخابی نیز مطرح می شود و به طور معمول ، کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در توجه انتخابی مشکل دارند .
حافظه نیز به معنای فرایند دریافت ، ضبط و نگهداری موارد است و افراد در این زمینه ها با یکدیگر تفاوت دارند .
خلاقیت و تفاوتهای فردی (1)
در ارتباط با خلاقیت ، روانشناسان هنوز نتوانسته اند تعریف دقیقی از این پدیده ارائه نمایند و در تعریف آن با مشکلات زیادی مواجه می باشند. به طور کلی ما در ارتباط با خلاقیت ، با سه سئوال اصلی سر و کار داریم :
1-خلاقیت چیست و عناصر تشکیل دهنده آن کدام است ؟
2- آیا می توان خلاقیت را اندازه گیری نمود ؟ به چه طریقی ؟
3-آیا خلاقیت ، قابل تعلیم است ؟ راه آموزش آن کدام است ؟
خلاقیت
خلاقیت ، نوعی توانایی است که در آن ، فکر ، پاسخ نو ، بدیع و جدیدی ارائه می شود که از نظر جامعه ارزشمند است .
تفکر را می توان به دو نوع تفکر همگرا و تفکر واگرا تقسیم نمود. منظور از تفکر همگرا ، ارایه بهترین پاسخ و یا پاسخهای مشخص به یک موضوع یا مسأله است. تفکر واگرا نیز به معنای ارایه پاسخها و راه حلهای مختلف به مسایل و موضوعات است. تفکر واگرا در واقع همان خلاقیت است و می توان گفت که خلاقیت ، بیشتر شامل تفکر واگرا می گردد ؛ البته عده ای هم معتقدند در خلاقیت مراحلی وجود دارد که شامل هر دو نوع تفکر می شود . برای مثال ” هیلگارد “، معتقد است که در فرایند خلاقیت ، فرد در مواجهه با مسأله ، تمامی راه حلهای ممکن را بررسی کرده و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید . به عبارت دیگر ، هم از تفکر واگرا و هم از تفکر همگرا استفاده می کند .
در نتیجه می توان گفت که خلاقیت ، شامل هر دو نوع تفکر می گردد ، با این حال با تفکر واگرا همبستگی بیشتری دارد .
خلاقیت با فرایند حل مسأله نیز همپوشی خاصی دارد ؛ البته نظریات مختلفی درباره ارتباط یا تفاوت این دو فرایند مطرح شده است . عده ای معتقدند که خلاقیت و حل مسأله ، فرایندهایی یکسان هستند و اعتقاد عده ای نیز بر این است که این دو ، در فرایند متفاوت بوده و از جوانب متفاوت می توان آنهارا بررسی نمود .
تفاوتهای حل مسأله و خلاقیت عبارتند از :
1- حل مسأله عینی تر از خلاقیت است .
2-حل مسأله هدف مشخصی دارد .
3-در حل مسأله ، تنها راه حل و پاسخ توسط فرد ارائه می گردد، اما در خلاقیت هم موضوع و مسأله ، هم راه حل توسط فرد مطرح می شود.
خلاقیت و تفاوتهای فردی (2)
خلاقیت از سه عنصر اساسی سیالی ، انعطاف پذیری و ابتکار تشکیل شده است.
منظور از سیالی، ارایه نظرات مختلف و پاسخهای متعدد در مورد یک موضوع یا سئوال است که در اینجا می توان از تکنیک ” بارش مغزی ” استفاده نمود. منظور از بارش مغزی این است که شرایطی فراهم کنیم تا فرد بتواند هر چه پاسخ به ذهنش می آید، و یا نظرات مختلف در مورد یک موضوع را ارائه دهد .
منظور از انعطاف پذیری، تغییر مقوله پاسخ است ، یعنی ایده های مختلفی که شخص بیان می کند همه در یک طبقه نباشد ، بلکه متعلق به طبقات مختلف باشد.
منظور از ابتکار هم این است که پاسخهای فرد بدیع ، تازه و جدید باشد.
سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که آیا می توان خلاقیت را اندازه گیری کرد یا نه ؟ تحقیقات مختلف نشان داده است که خلاقیت را می توان اندازه گیری کرد؛ البته برای انجام این کار ، در ابتدا از آزمونهای هوشی استفاده می شد ، ولی بعداً متوجه شدند که خلاقیت ، همان هوش نیست که از آزمونهای هوشی در مورد آن استفاده شود. در این ارتباط دو نظریه مطرح شده است :
عده ای معتقدند از آنجا که هوش و خلاقیت با یکدیگر همبستگی دارند، بنابراین می توان از آزمونهای هوشی به منظور کشف خلاقیت نیز استفاده نمود.
برخی نیز معتقدند که هوش و خلاقیت با یکدیگر همبستگی ندارند و برای سنجش خلاقیت باید از آزمونهای دیگری به غیر از آزمونهای هوشی استفاده کرد.
در ارتباط با هوش و خلاقیت، بر اساس پژوهشها می توان گفت که بین هوش و خلاقیت تا بهره هوشی 120-100 ضریب همبستگی وجود دارد، اما بالاتر از آن رابطه ای بین آنها نیست و نمی توان گفت که هر چه میزان هوش بالاتر از 120 برود، خلاقیت نیز بیشتر می شود، اما خلاقیت نیاز به بهره هوشی حداقل 120-100 دارد .
سوال دیگر این استکه آیا می توان خلاقیت را آموزش داد ؟ در این صورت ، به چه روشی می توان آنرا آموزش داد ؟
تحقیقات نشان داده اند که خلاقیت جزء تواناییهایی است که می توان آن را آموزش داد. برای مثال، به منظور رشد خلاقیت در افراد باید به آنها فرصت تفکر داده شود و نباید افراد را به مسائل مشخص و قالبی محدود کنیم و به آنها اجازه تفکر آزادانه در زمینه مسائل مختلف را بدهیم تا از این طریق ( آزادی تفکر ) سبب پرورش خلاقیت در آنها شویم .
در آموزش خلاقیت، عملکرد نیمکره های مختلف مغز بسیار مهم می باشد. از آنجا که نیمکره راست مغز ، بیشتر مربوط به توانایی واگراست و تفکر واگرا تأثیر بسزایی در خلاقیت به عهده دارد، بنابراین به منظور پرورش خلاقیت ، باید توانایی های نیمکره راست مغز تقویت گردد .
متأسفانه در سیستم آموزشی کشور ما، مدراس تأکید بسیاری بر تفکر همگرا دارند و اهمیت بسزایی به مسائل حفظی و محفوظات افراد داده می شود ، در صورتی که نسبت به پرورش خلاقیتها و تفکر واگرا بی توجه هستند. با استفاده از روشهای مختلف ، از جمله روش بارش مغزی و ایجاد شرایطی برای بیان عواطف و احساسات، می توان افراد را به بیان احساسات تشویق کرد. زیرا افراد خلاق قادرند، احساسات خود را بدون ترس و واهمه بیان کنند  1 نویسنده :.فراکاو