سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

....اینگونه افراد حتی نسبت‏ به ناموس دیگران نیز حساس می‏گردند . یعنی وجدانشان اجازه نمی‏دهد که‏ ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد . ناموس اجتماع ناموس خودشان می‏شود
علی علیه السلام جمله عجیبی دارد . می‏فرماید : " « ما زنی غیور قط » " یعنی هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمی‏کند . نفرموده است : انسان‏ حسود زنا نمی‏کند ، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمی‏کند . چرا ؟ برای اینکه‏ غیرت یک شرافت انسانی و یک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت جامعه . انسان غیور همانطور که راضی نمی‏شود . دامن ناموس خودش‏ آلوده گردد ، راضی نمی‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود . زیرا غیرت‏ غیر از حسادت است . حسادت یک امر شخصی و فردی و ناشی از یک سلسله‏ عقده‏های روحی است ، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشری است این خود دلیل است که " غیرت " از خودپرستی ناشی نمی‏شود ، احساس‏ خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اساس زندگی خانوادگی که یک زندگی‏ طبیعی است نه قراردادی ، ایجاد کرده است
و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس‏ غیرت مرد است یا نه ؟  جواب اینست که بدون شک اسلام همان فلسفه‏ای که در حس غیرت هست یعنی‏ حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد . ولی علت حجاب‏ اسلامی منحصر به این نیست . در بخش بعد که تحت عنوان " فلسفه پوشش و حجاب در اسلام " بحث خواهیم کرد ، این مطلب را توضیح خواهیم داد .  عادت زنانگی : به عقیده بعضی حجاب و خانه نشینی زن ریشه روانی دارد . زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت می‏کرده است از دو جهت : یکی احساس‏ نقص عضوی نسبت به مرد ، دیگری خونروی ماهانه و حین زایمان و حین ازاله‏ بکارت
اینکه عادت ماهانه نوعی پلیدی و نقص است ، فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است و به همین دلیل زنان در ایام عادت مانند یک‏ شی‏ء پلید در گوشه‏ای محبوس بوده‏اند و از آنها دوری و اجتناب می‏شده است‏
شاید به همین علت است که از پیغمبر اکرم درباره این عادت سؤال شد

ولی آیه‏ای که در پاسخ این سؤال نازل شد این نبود که حیض پلیدی است و زن‏ حائض پلید است و با او معاشرت نکنید ، پاسخ رسید که نوعی بیماری تن‏ است و در حین آن بیماری از همخوابگی احتراز کنید ( نه از معاشرت ) : « یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلوا النساء فی » « المحیض »( 1 )
یعنی از تو درباره حیض سؤال می‏کنند . بگو نوعی بیماری است ، بگو نوعی‏ بیماری است ، در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید . قرآن این حال را فقط نوعی بیماری مانند سایر بیماریها خواند و هرگونه پلیدی را از آن سلب‏ کرد
در " سنن ابوداود " جلد اول صفحه 499 در شأن نزول این آیه می‏نویسد : " انس بن مالک گفت عادت یهود این بود که همینکه زنی از آنها حائض‏ می‏شد او را از خانه بیرون می‏کردند ، نه با او غذا می‏خوردند و نه از ظرف‏ او آب می‏آشامیدند و نه با او در یک اتاق می‏زیستند . لهذا از رسول خدا در این باره سؤال شد و این آیه نازل گشت . رسول خدا از دوری گزیدن از آنها منع کرد و فرمود جز همبستری هیچ ممنوعیت دیگری ندارند "
از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح " محدث " را یعنی‏ انسان فاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال از نماز و روزه محروم است
هر موجب " حدث " نوعی پلیدی است که با " طهارت " یعنی وضو یا غسل مرتفع می‏گردد . بدین معنی حیض را نیز می‏توانیم مانند جنابت ، خواب‏ ، بول و غیره پلیدی بدانیم . ولی این نوع پلیدی اولا اختصاص به زن ندارد و ثانیا با غسل یا وضو مرتفع می‏گردد

در میان یهودیان و زردشتیان با زن حائض مانند یک شی‏ء پلید رفتار می‏شده است و این جهت ، هم در زن و هم در مرد این فکر را به وجود آورده‏ که زن موجود پست و پلیدی است ، و مخصوصا خود زن در آن حالت احساس شرم و نقص می‏کرده خود را مخفی می‏ساخته است
قبلا از ویل دورانت نقل کرده‏ایم که گفت : " پس از داریوش مقام زن مخصوصا در میان طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد . زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند . ولی در مورد زنان دیگر گوشه نشینی زمان حیض که‏ برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگانی اجتماعی‏ ایشان را فرا گرفت "
و هم او می‏گوید : " نخستین مرتبه که زن حیا و شرم را احساس کرد آن وقت بود که فهمید در هنگام حیض نزدیک شدن او با مرد ممنوع است "
درباره اینکه زن ابتدا در خود احساس نقص می‏کرده است و سبب شده که‏ همه خود او و هم مرد ، او را موجود پست بشمارد ، سخنان زیادی گفته شده‏ است . خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست ، با فلسفه اسلام درباره‏ زن و پوشیدگی زن رابطه‏ای ندارد . اسلام نه حیض را موجب پستی و حقارت زن‏ می‏داند و نه پوشیدگی را به خاطر پستی و حقارت زن عنوان کرده است ، بلکه‏ منظورهای دیگری داشته است ، چنانکه بعدا خواهیم گفت

بالا بردن ارزش

عللی که قبلا ذکر کردیم کم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگی زن قرار گرفته است . به عقیده ما یک علت اساسی در کار است که مورد غفلت واقع‏ شده است . به عقیده ما ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت ، یا میل مرد به استثمار زن ، یا حسادت مرد ، یا عدم امنیت اجتماعی ، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد . ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی‏ خود زن باید جستجو کرد
به طور کلی بحثی است درباره ریشه اخلاق جنسی زن از قبیل حیا و عفاف ، و از آنجمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد . در اینجا نظریاتی‏ ابراز شده است

دقیق‏ترین آنها اینست که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است . زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی‏تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور با زوی مرد بر نمی‏آید ، و از طرف دیگر نقطه‏ ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است‏ که او را مظهر عشق و طلب ، و زن را مظهر معشوقیت و مظلومیت قرار داده‏ است . در طبیعت ، جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است . به‏ قول ویل دورانت : " آداب جفتجوئی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان ، و عقب‏ نشینی برای دلیری و فریبندگی در زنان . . . مرد طبعا جنگی و حیوان شکاری‏ است ، عملش مثبت و تهاجمی است . زن برای مرد همچون جائزه‏ای است که‏ باید آنرا برباید "
وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خودآرائی و تجمل شد که‏ از آن راه مرد تصاحب کند ، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز شد . دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد
ویل دورانت می‏گوید : " حیا امر غریزی نیست بلکه اکتسابی است . زنان دریافتند که دست و دل‏بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند "

ویل دورانت می‏گوید : " خودداری از انبساط ، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است . اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می‏کردند توجه‏ ما به آن جلب می‏شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می‏گردید . مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس‏ می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‏دهد "
مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان مثلی بسیار عالی در این‏ زمینه می‏آورد ، اول درباره تسلط معنوی زن بر مرد می‏گوید :

زین للناس حق آراسته است   
زانچه حق آراست چون تانند رست 
 چون پی یسکن الیهاش آفرید 
 کی تواند آدم از حوا برید 
 رستم زال ار بود ، وز حمزه بیش 
 هست در فرمان اسیر زال خویش 
 آنکه عالم مست گفتارش بدی 
 کلمینی یا حمیرا می‏زدی 
 
آنگاه راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطیف می‏آورد : آنها را به آب و آتش تشبیه می‏کند ، می‏گوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته‏ شود آب بر آتش غلبه می‏کند و آنرا خاموش می‏سازد ، اما اگر حائل و حاجبی‏ میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می‏دهد ، اندک اندک او را گرم می‏کند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود می‏آورد ، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می‏سازد . می‏گوید : 

آب غالب شد بر آتش از لهیب
 
زآتش او جوشد چو باشد در " حجیب "
 
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را
 
نیست کرد آن آب را کردش هوا
 

مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور می‏رود ، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است . مرد همیشه عزت و استغناء و بی‏ اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است
ابن العفیف می‏گوید :

تبدی النفار دلالا و هی آنسه
 
یا حسن معنی الرضا فی صوره الغضب
 

نظامی می‏گوید :

چه خوش نازی است ناز خوبرویان
 
زدیده رانده را از دیده جویان
 

به طور کلی رابطه‏ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر ، همچنانکه رابطه‏ای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر ، یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسی‏ها می‏شکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشد و نمو می‏یابد
برتراند راسل می‏گوید : " از لحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت‏ و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد "

هم او می‏گوید : " در جائی که اخلاقیات کاملا آزاد باشد ، انسانی که بالقوه ممکن است‏ عشق شاعرانه‏ای داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه‏ شخصی خود ، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت "
ویل دورانت در لذات فلسفه می‏گوید : " آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها می‏گردد . زیبائی به قدرت میل‏ بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ، ضعیف و با منع و جلوگیری ، قوی‏ می‏گردد "
از همه عجیب‏تر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک - که‏ به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان‏ دارد - نقل می‏کند . او می‏گوید : " من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد ، بدین‏ معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مرد را به نیروی‏ تخیل و تصور زیادتری وادارد . باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد "
ایضا همان مجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل می‏کند : " زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به‏ کار می‏بردند خود بخود جذاب می‏نمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی بدانها می‏داد ، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان‏ غربی از خود نشان می‏دهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می‏رود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم‏ کاسته می‏شود "

می‏گویند : " مشتاقی است مایه مهجوری " . این صحیح است اما عکس آن‏ هم صحیح است که : " مهجوری است مایه مشتاقی " . امروز یکی از خعهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خع عشق است‏ . در کلمات دانشمندان اروپائی زیاد این نکته به چشم می‏خورد که اولین‏ قربانی آزادی و بی‏بند و باری امروز زنان و مردان ، عشق و شور و احساسات‏ بسیار شدید و عالی است . در جهان امروز هرگز عشقهائی از نوع عشقهای شرقی‏ از قبیل عشقهای مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمی‏کند
نمی‏خواهم به جنبه تاریخی قصه مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین تکیه کرده‏ باشم ، ولی این قصه‏های بیان کننده واقعیاتی است که در اجتماعات شرقی‏ وجود داشته است
از این داستانها می‏توان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از دسترسی‏ مرد تا کجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به‏ آستان خود فرود آورده است ؟ قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به‏ پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز تأثیر فراوان داشته است‏