سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به اسم او

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

بررسی

تقسیم تاریخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوی که ذکر شد تقلید نارسائی است از آنچه پیروان کمونیزم درباره ادوار تاریخی زندگی بشر از نظر عوامل اقتصادی که به عقیده آنها زیربنای همه پدیده‏های اجتماعی است ، ذکر کرده‏اند . آنها می‏گویند ادوار تاریخی بشر عبارتست از دوره اشتراک اولیه ، دوره ملوک‏ الطوایفی ، دوره سرمایه‏داری و دوره کمونیزم و اشتراک ثانوی که شباهت‏ کامل به دوره اشتراک اولیه دارد
آنچه درباره ادوار زندگی زن در کتاب سابق الذکر آمده کپیه‏ای است از آنجا ولی کپیه‏ای که به هیچ حسابی درست در نمی‏آید . به عقیده ما چنین‏ دوره‏هائی در زندگی زن هرگز نبوده است و امکان نداشته باشد . همان دوره‏ اولی که به عنوان اشتراک اولیه معرفی می‏کند ، از لحاظ تاریخ جامعه‏شناسی‏ به هیچ وجه مورد تصدیق نیست . جامعه‏شناسی تاکنون نتوانسته است قرینه‏ای‏ به دست بیاورد که دوره‏ای بر بشر گذشته که زندگی خانوادگی وجود نداشته‏ است . به عقیده مورخین ، دوره مادرشاهی بوده است ولی دوره کمونیزم جنسی‏ نبوده است . ما درباره این ادوار نمی‏خواهیم به تفصیل بحث کنیم ، کافی‏ است درباره خود این مدعا که می‏گویند پوشش زن معلول مالکیت مرد نسبت‏ به زن است بحث کنیم و آنرا مورد بررسی قرار دهیم :
ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار می‏نگریست و از او بهره‏کشی اقتصادی می‏کرد ، به صورت یک اصل کلی حاکم بر همه اجتماعات‏ گذشته قبول نداریم . علائق عاطفی زوجیت هرگز اجازه نمی‏داده که مردان به‏ صورت یک " طبقه " زبردست ، بر زنان به صورت یک " طبقه " زبردست‏ حکومت کنند ، آنان را استثمار نمایند ، همچنانکه معقول نیست فرض کنیم‏ در دوره‏های گذشته ، پدران و مادران به عنوان یک " طبقه " بر فرزندان‏ به عنوان یک " طبقه " دیگر حکومت و آنها را استثمار می‏کرده‏اند .

علائق عاطفی والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزی‏ بوده است . علائق زوجین به یکدیگر ، حتی در اجتماعات گذشته بیشتر عاطفی‏ و عشقی بوده و زن با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است . مرد به میل و رغبت خود نان آور زن شده و راضی شده او با خیال راحت به خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضای عاطفه‏ عشقی او باشد ، همچنانکه با میل و رغبت خود ، زن را در پشت جبهه جنگ‏ برده خود به وظیفه سربازی و فداکاری و دفاع از زن و فرزند قیام کرده است‏
در عین حال انکار نمی‏کنیم که مرد در گذشته هم به زن ظلم کرده و هم به‏ فرزند ، و از هر دوی اینها بهره‏کشی اقتصادی کرده است ، همچنانکه به خود نیز ستم کرده است . مرد به علت جهالت و تعصبهای بیجا ( نه به قصد استثمار و بهره‏کشی ) هم به خود ظلم کرده هم به زن و فرزند . مرد در گذشته‏ از لحاظ اقتصادی هم در خدمت زن بوده هم از او بهره‏کشی اقتصادی کرده است‏ . هر وقت طبیعت مرد به سوی خشونت گرائیده عشق و عاطفه در وجودش ضعیف‏ شده ، از زن به صورت یک ابزار اقتصادی استفاده کرده است . ولی این را به صورت یک اصل کلی حاکم بر تمام جوامع ما قبل [ قرن ] نوزدهم نمی‏توان‏ ذکر کرد
تجاوز به حقوق واقعی زن ، استثمار زن ، خشونت نسبت به او منحصر به ما قبل قرن 19 نیست . در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعی زن کمتر از گذشته‏ پایمال نشده است . منتها چنانکه می‏دانیم از مشخصات این قرن اینست که‏ روی مقاصد استثمارگرانه سرپوشی از مفاهیم انسانی گذاشته می‏شود

سخن ما درباره اسلام است . آیا اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حریم میان زن و مرد چه هدف و منظوری داشته است ؟ آیا خواسته است زن را از لحاظ اقتصادی در خدمت مرد قرار دهد ؟ !
قدر مسلم اینست که حجاب در اسلام بدین منظور نیست . اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره‏کشی اقتصادی کند ، بلکه سخت با آن مبارزه کرده‏ است . اسلام با قطعیت تامی که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست ، اعلام کرده‏ است که مرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادی از زن ندارد . این مسأله که زن‏ استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی اسلام است . کار زن از نظر اسلام‏ متعلق به خود او است . زن اگر مایل باشد کاری که در خانه به وی واگذار می‏شود مجانا و تبرعا انجام می‏دهد ، و اگر نخواهد مرد حق ندارد او را مجبور کند . حتی در شیر دادن به طفل با اینکه زن اولیویت دارد ، اولویت‏ او موجب سقوط حق اجرت او نیست ، یعنی اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغی فرضا یکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانه‏ای هم به همین‏ مبلغ حاضر است شیر بدهد پدر باید اولویت زن را رعایت کند . فقط در صورتی که زن مبلغ بیشتری مطالبه می‏کند ، مرد حق دارد طفل را به دایه‏ای که‏ اجرت کمتری می‏گیرد بسپارد . زن می‏تواند هر نوع کاری همینقدر که فاسد کننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد ، برای خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود او است

اگر اسلام در حجاب ، نظر به استثمار اقتصادی زن داشت بیگاری زن را برای مرد تجویز می‏کرد ، معقول نیست که از یک طرف برای زن استقلال‏ اقتصادی قائل شود و از طرف دیگر حجاب را به منظور استغلال و استثمار زن‏ وضع کند
پس اسلام چنین منظوری نداشته است

حسادت

ریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کرده‏اند جنبه اخلاقی دارد . در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت‏ زن معرفی کرده‏اند ، با این فرق که در اینجا برای تسلط جوئی مرد ، به جای‏ ریشه اقتصادی ریشه اخلاقی ذکر شده است ، گفته‏اند علت اینکه مرد ، زن را بدین شکل اسیر نگه می‏دارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است . مرد نمی‏خواهد ورشک می‏برد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن ، از زنی که تحت اختیار او است استفاده کنند
به عقیده این دسته ، قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهای دیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا برعکس عمل کرده روی‏ این خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تأمین کرده است
برتراند راسل می‏گوید : بشر توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است بر این خودخواهی‏ تسلط پیدا کند . از نظر راسل " غیرت " صفت ممدوحی نیست و ریشه آن نوعی بخل و امساک است

مفهوم سخن راسل اینست که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است . چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است ؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادی مورد تمجید و ستایش است و همین بذالی و گذشت و کام‏ دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم است ؟ به عقیده امثال راسل این‏ تفاوت علت معقولی ندارد ، اخلاقی نتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط جوئی بشر غلبه کند ، برعکس تسلیم خودپرستی شده همان‏ رذیله را به نام غیرت از طرف مرد ، و به نام عفاف و حجاب از طرف زن‏ تحت عنوان اخلاق حسنه پذیرفته است

بررسی

از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکی زن وجود دارد ، یعنی مرد رغبت‏ خاصی دارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد ، همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصی به عفاف وجود دارد . البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن‏ دیگر رابطه و آمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد ولی این تمایل به عقیده‏ ما ریشه دیگری دارد مغایر با ریشه تمایل مشابهی که در مرد است . آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یا آمیخته‏ای است از حسادت و غیرت ، ولی‏ آنچه در زن وجود دارد صرفا حسادت است

ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث‏ نمی‏کنیم
سخن ما فعلا درباره حسی است که در مرد وجود دارد و به نام " غیرت " نامیده می‏شود که : اولا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده‏ است یا چیز دیگری است ؟ ثانیا آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامی احترام به‏ حس غیرت مرد است یا جهات دیگری منظور است ؟ اما قسمت اول : ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملا متفاوت‏اند و هر کدام ریشه‏ای جداگانه دارد . ریشه حسادت خودخواهی و از غرائز و احساسات شخصی می‏باشد ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران است
غیرت نوعی پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن‏ نسلها در وجود بشر نهاده است . سر اینکه مرد حساسیت فوق العاده‏ای در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد اینست که خلقت مأموریتی به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند . این احساس مانند احساس‏ علاقه به فرزند است . همه کس می‏داند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه‏ برای پدر و مادر دارد . اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به‏ تناسل و حفظ نسل نمی‏کرد . اگر حس غیرت هم در مرد نمی‏بود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانی کند ، رابطه نسلها با یکدیگر به کلی قطع می‏شد ، هیچ پدری فرزند خود را نمی‏شناخت و هیچ فرزندی پدر خود را نمی‏دانست‏ کیست ؟ قطع این رابطه ، اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل می‏سازد

پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی غیرت را کنار بگذارد درست مثل اینست که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طور کلی‏ مطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اینکه یک میل نفسانی است‏ ریشه کن کنیم . در صورتی که این یک میل نفسانی در درجات پائین حیوانی‏ نیست بلکه یک احساس عالی بشری است
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد ، ولی در آنجا احتیاج به پاسبان‏ نیست ، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست . از اینجا می‏توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران ، ریشه‏ای غیر از حساسیت مرد در این مسأله دارد . احساس زن را می‏توان ناشی از خودخواهی و انحصار طلبی دانست ولی احساس مرد چنانکه‏ گفتیم جنبه نوعی و اجتماعی دارد . ما منکر حس حسادت و انحصار طلبی مرد نیستیم . ما مدعی هستیم که فرضا مرد حسادت خود را با نیروی اخلاقی از میان ببرد یک نوع حس اجتماعی در او وجود دارد که اجازه نمی‏دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند . ما مدعی هستیم منحصر شناختن‏ علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقی فردی است اشتباه‏ است
در برخی از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان‏ است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت
برای توضیح این مطلب می‏توان یک نکته را افزود و آن اینست که زن‏ همیشه می‏خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد

جلوه‏گری‏ها ، دلیری‏ها ، و خودنمائی‏های زن همه برای جلب نظر مرد است . زن‏ آنقدر که می‏خواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسی‏ نیست . اگر زن نمی‏خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به‏ این جهت است که می‏خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند . ولی در مرد چنین احساسی وجود ندارد . اینگونه انحصار طلبی در سرشت مرد نیست . لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است ، ریشه‏اش همان‏ حراست و نگهبانی نسل است
زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد . ثروت با مصرف کردن از بین می‏رود و لذا مورد تنازع و کشمکش واقع می‏شود و حس انحصار طلبی بشر جلو استفاده‏ دیگران را می‏گیرد . ولی کامجوئی جنسی یک نفر مانع استفاده دیگران نیست‏ . در اینجا مسأله انبار کردن و احتکار مطرح نیست . انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد ، احساس " غیرت " در وجودش ناتوان می‏گردد . شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده‏های دیگران قرار بگیرند رنج نمی‏برند و احیانا لذت می‏برند و از چنین کارهائی دفاع می‏کنند . برعکس ، افرادی که با خودخواهیها و شهوات‏ نفسانی مبارزه می‏کنند و ریشه‏های حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود می‏کنند و به تمام معنی " انسان " و " انساندوست " می‏گردند و خود را وقف خدمت به خلق می‏کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار می‏شود ، چنین اشخاصی غیورتر و نسبت به همسران خود حساستر می‏گردند . ...ادامه دارد